آینه شانزهلیزه، خشت خام لیبرال - دموکراسی غرب
صاحبخبر - سمیرا کریمشاهی: اعتراضات خیابانی در فرانسه وارد هفته چهارم خود شده است و اعمال خشونت شدید پلیس و نیروهای امنیتی این کشور، روز به روز چهره واقعی حاکمانی را که مفتخرند دموکراسی و آزادی توسط آنها سازماندهی میشود، نشان میدهد. همانها که سالهاست در گوش جهان فریاد کشیدهاند ما بورهای چشمآبی شیکپوش متمدن، وارث فرهنگ و سیاست برابری، آزادی و دموکراسی هستیم و جهان برای رسیدن به سعادت راهی جز پیروی از ما ندارد. همانها که ادکلنهای خوشبویشان را برای دیگران صادر و گازهای فلفل را در صورت هموطنانشان خالی میکنند! فرانسه این روزها به ما ثابت میکند واقعیت حرفهای پشت تریبونی را باید در کف خیابانهای پاریس و دیگر شهرهای این کشور ببینیم. سیاستهای نولیبرالی مکرون جوان و اصرار بر گسترش ابعاد بازار آزاد، وضعیتی را در فرانسه ایجاد کرده که طبقه متوسط اقتصادی به سطح فقر سقوط میکند اما در عوض جیب ثروتمندان سنگینتر شده است. هرچند «جلیقهزردها» با مطالبات مشخص خودشان یعنی اعتراض به طرح افزایش قیمت سوخت، منشا ناآرامیهای فرانسه هستند اما اوضاع اخیر فرانسه نشان میدهد اعتراضات صرفا معطوف به چند گروه و سندیکا نشده و جنبشی علیه سرمایهداری به راه افتاده است. دیوارنوشتههایی همچون «بترسید ای ثروتمندان! چراکه فقرای شما شورش را آغاز کردهاند» و «اول شانزهلیزه بعد جهان، انقلاب علیه سرمایهداری» نشان میدهد خوابآورهایی مثل «لیبرال- دموکراسی به مثابه پایان تاریخ» و «بازار آزاد، رفاه برای همه»، اثرات خود را از دست میدهند و مردم اروپا بتدریج بیداری و آگاهی خود را بازمییابند. اما در کشورهای در حال توسعه با رؤسای غربگرا اوضاع چگونه است؟ سانسور رسانهای حامیان دولتها اجازه میدهد مردم انتهای مسیری را که مسؤولان برایشان ترسیم کردهاند در اعتراضات مردمی کشورهای مختلف اروپایی مشاهده کنند؟ یا اگر هم میبینند علل وقوع آن وارونه بیان نمیشود؟ به عنوان مثال در کشور خودمان، غربگراهایی که به جان آرمانهای انقلاب اسلامی افتادهاند و راه نجات کشور از مشکلات ریز و درشت را در شبهغربی شدن و لیبرالیزه کردن کشور میدانند، تمام تلاش خود را در انحراف اذهان مردم بر سر اتفاقات اخیر اروپا به کار بستهاند. هنوز زمان زیادی از استعفای عباس آخوندی نگذشته است که فراموشمان شود شخصی مانند او بهخاطر نبود شرایط پیاده شدن سیاستهایی استعفا میکند که امروز اجرای آنها در فرانسه جان مردم را به لب رسانده است و حتی گروهی ادعا دارند فرانسه انقلاب جدیدی را تجربه خواهد کرد. پرچمهای 3 رنگ فرانسوی منقش به 3 تاریخ «1789»، «1968» و «2018» گویای این مساله است و البته مواردی که از ناپایداری اروپای پایدار صحبت میکند و شرایطی که ترسیم شرایط پیش از جنگ اول جهانی را دارد! لیبرالهای وطنی، دار و دسته مکتب نیاوران و سرمایهدارانی امثال آخوندی، تفکرات وام گرفتهشدهشان از غرب، نه بهبود اقتصادی در گستره کل جامعه را به دنبال دارد (چنانکه در اروپا و آمریکا به عنوان مهد این سیاستها چنین اتفاقی رخ نداده و حکما باید گروهی له شوند تا اقلیتی به بالاترین سطح رفاه برسند) و نه منادی احترام به حقوق شهروندی و آزادی مردم است (چهره اخیر خیابانهای اروپا اوج توحش متناقض با احترام به مردم که دائم ادعا شده را ثابت میکند). در برهههای مختلف طی سالهای اخیر از جانب مردم کشورمان که عموما کارگرانی بودند که در وضعیت معیشتی نامناسبی قرار داشتهاند و دارند، اعتراضها و تجمعاتی را شاهد بودهایم، اگرچه مثلث آلسعود، منافقین و سرویسهای جاسوسی دشمنان جمهوری اسلامی در منطقه از جمله رژیم صهیونیستی همیشه به دنبال گرفتن ماهی از آب گلآلود و به انحراف کشیدن اعتراضات مردم برای نیل به اهداف حقیر خود بودهاند اما حق بودن اصل اعتراضات و گلهمندیهای مردم بر هیچکس پوشیده نیست. و علل مولد آن به سمپاشی در کشور به منظور اجرای سیاستهایی بازمیگردد که صرفا تامین منافع سرمایهداران و خوشامد مسؤولان اشرافی را دنبال میکند و بر محرومیت قشرهای کمدرآمد میافزاید. این مسیر، هیچ جامعهای را به سعادت نرسانده و تئوریسینهای اصلی آن با گذشت زمان نظریههای خود را پس میگیرند و معترف به شکست میشوند و مجریانش در برابر نتیجه عملکردشان دست به خشونت گسترده تا حد شلیک به سر دانشآموز بیدفاع میزنند. خشونت تنها جواب این قشر در برابر ناکارآمدی تفکراتشان است. از عباس آخوندی گرفته تا دولتمردان فرانسه فرقی نمیکند در کجای نوار نولیبرالی جا گرفته باشند، جز رفتار تحقیرآمیز و زیر پا گذاشتن حقوق شهروندی چیزی در چنتهشان نیست. تاریخ را که نگاه کنیم در همین کشور مشاهده میکنیم «پلیس ضدشورش» همزمان با اعمال سیاستهای تعدیل اقتصادی لیبرالها در ابتدای دهه 70 افزایش یافت، همان دورانی که سیاستهای دولت کارگزاران مستضعفان را زیر چرخ توسعه گرفته بود! در نظامی که تفکر نولیبرالی ترسیم میکند احترام به افراد با متر ثروت و قدرت به فعلیت میرسد و جامعه به بهشت ثروتمندان تبدیل میشود. حال اگر از قاطبه ملت که قطعا در ریاضت روزگار میگذرانند صدایی به اعتراض بلند شود، ابایی ندارند که حتی صدهزار نیروی پلیس ضدشورش در خیابانها بسیج کنند تا هرطور شده رسوایی نولیبرالی به گوش و چشم جهانیان نرسد و نیاید. بزک لیبرال- دموکراسی در گرمای اعتراضات مردم اروپا محو میشود و از شانزهلیزه تا کوچه پسکوچههای بروکسل آینه تمامنمای ناکارآمدی و شکست حتمی سیاستهایی است که از بدو پیدایشش در جهان و سپس تلاش برای نفوذ آن در نظام اجرایی کشورمان، گروهی در خشت خامش سرانجام را دیده بودند و میبینند اما هنوز معلوم نیست مهد این تفکر باید به چه سرنوشتی دچار شود تا بیداری جهانی از خواب مرعوبیت در برابر غرب رخ دهد.∎
نظر شما