سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
************
فرصت که دهی زدست...
محمدهادی صحرایی در کیهان نوشت:
ماهِ رمضان ماهی است که قرآنی نازل شد که راهنمای مردم و نشانههای هدایت و جداکننده حق از باطل است.1 ماه رمضان از راه رسیده و مؤمنین چون کودکانی که پس از مدتها مادر خود را دیده اند، به سویش دویدند و در آغوشش آرام گرفتند. ماه رقت قلب و رفاقت با خدا، ماهی که زمین به آسمان نزدیک میگردد و سخن ملائک شنیده میشود. ماهی که کندوی عسل است و ماهی که باید با گرسنگی، هم تصفیه جسم کنیم و هم تسویه نفس. هم یادی از گرسنگی گرسنگان و هم یادی از گرسنگی قیامت. ماهی که باید اندرون از طعام خالی داشت تا در او نور معرفت بریزند و ببینیم. آخ اگر خدا ماه رمضان را چون لقمهای که مادران مهربان در کیف مدرسه کودکانشان میگذارند، در کوله عمر و سالهامان نمیگذاشت، نفس و شیطان چه برسرمان میآوردند و ما مردمان چه بر سر هم میآوردیم. خدایا به خاطر این ماه ماهت شکر و به خاطر لطافت قلبی که به ما میدهی و مهربانمان میکنی سپاس. و هرگز چشم از ما برندار.
ماه رمضان است و سفرههای مهربانان، همه پهن. اگرچه مردم از بیتدبیریها، در مضیقه اند، ولی خدارا شکر برکت، دست خداست و چشم خدا به ماست. و ما نیز چشممان به لطف خداست نه کدخداهای نادرست. از ابتدا هم همین بود. ما دهه پنجاه و شصتیها از وقتی که دست چپ و راستمان را یاد گرفتیم و توانستیم «الله اکبر خمینی رهبر» بگوییم، فهمیدیم که ابرقدرتهای غرب و شرق نمیتوانند هیچ غلطی بکنند و کاری به دستشان نیست و تنها خانه زادها و بزرگ شدگان خانه کدخدا از کُت کدخدای مرده هم میترسند. در همین قرآنی که جداکننده حق از باطل است، هست که «اگر پیامبر را یاری نکنید، قطعاً خدا او را یاری کرده... آنگاه که در غار [ثَور] بودند، و به همراه خود میگفت: «اندوه مدار که خدا با ماست.» پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد، و او را با سپاهیانی که آنها را نمیدیدید تأیید کرد، و کلمه کسانی را که کفر ورزیدند پستتر گردانید، و کلمه خداست که برتر است، و خدا شکستناپذیرِ حکیم است.
ماه میهمانی خداست و گروهی با قربانی شدن به استقبالش میروند. مرگی مقدس که خود، میهمانی و تنعم ابدی بر سفره بیکران خداست. شهادت. رمز حیات مردان خدا. فلسطین، پاره تن مسلمین که از خنجر نجس صهیون به خود میپیچد. و ما ماندگان که نمیدانیم از سفره خالی یمن شرمنده باشیم یا از سفره خونین فلسطین و افغانستان و میانمار. یا شرمنده نسلهای بعد، از اعتماد لجبازان به دشمن، که 5 سال معطلمان کرد و 5 سال از عمر خدمت را صرف خواب خوش باغ سیب و گلابی کردند و امروز، دوان دوان دنبال دست دادن و عکس گرفتن و خندههای زورکی با مزوران و عهدشکنان از این کشور به آن کشورند. امام ما فرمود: «آمریکا شیطان بزرگ است و رابطه ما با او رابطه گرگ و میش است.» اما گروهی که آنچه را بزرگان در خشت خام میبینند در آینه هم نمیبینند، عمر ملت را در قمار اعتماد به گرگها صرف کردند و تا توانستند منتقدان را توهین و تمسخر کردند که شما زبان دنیا را نمیفهمید، ما ژنرالیم و کاربلد.
منتقدان فریاد زدند واشک ریختند که به جای بستن قرارداد میلیاردی با ایرباس، جوانان دانشگاهی را به کار بگیر و برای دانشگاه پروژه تعریف کن و مهندسان ایرانی را ارج بگذار و کارهای نیمه تمامشان را تمام کن تا هواپیما بسازند. به جای توتال کار را به دوستان بسپار و به جای پژو به داد خودروسازی داخلی برس و بازار داخلی را رقابتی کن. به جای وارد کردن خودروهای لوکس، کالای اساسی بخر و... و به جای مدیرانِ دوتابعیتی و اتوبوسی و آلوده، از پاکدامنانِ پاکدست معتقد به استقلال ایران استفاده کن و.... اگرخزانهتان خالی بود، اینهمه پول بیزبان مردم را از کجا به شرکتهای دزدِ خارجی دادید که سابقه ننگینشان هنوز ایرانیان را کلافه میکند؟ وقتی چندده برابر ضرر تحریم و تجارت با آمریکا و غرب، در جیب برادرها و برادرزادهها و آقازادههای مالیاتگریز و بدهکار بانکی است، چرا مردم را با وابسته کردن آب خوردنشان به تحریم، تحقیر کردید؟
ایکاش میشد کابوس 5 ساله را با آهی بلند از یاد برد. اگرچه ایرانیان امروز مثل دیروزی که آنهمه توهین و بیراه شنیدند و ادب آموزاندند، بیش از هرچیز به اتحاد و یکپارچگی نیاز دارند و اینبار نیز انقلابیون اصیل و مؤمن به ایران اسلامی آباد، بنابر حکمت و مصلحت باید به جای بازخواست دوستان عصبی و یکدنده، فکری برای دشمنان خوشحال و گستاخ شده کنند و حساب و کتاب سادهلوحان پرهزینه و کم کار را به خدا بسپارند ولی باید درسِ عبرت آموزِ برجام را به جای مطالب کهنه و موهن 2030 که مزورانه و دزدانه در برخی مدارس کشور اجرا میشود، به عنوان متن درسی و واحد دانشگاهی قرار داد تا آیندگان بدانند که ایران مظلوم چقدر تاوان تفکر لیبرالی داده و آمریکاثنایان چگونه منافع ملی را قربانی تخیلات خود کردند و چگونه اعتماد به دشمن و نشنیدن سخن بزرگتر، هزینههای گزاف تراشید؟ اینها عبرتهایی برای دنیاست. درسهایی که مردم ایران را آبدیده کرده ولی شاید به مرگِ اندیشه پاره پاره «حل مسائل با کدخدا» بیارزد.
آمریکا فرعون زمان است و جهان را در جنگ و چنگ خود میخواهد و هستهای بهانه است، داستان معامله بر سر عزت است و شرافت و اینکه ایران و ایرانی را مفت و مرده میخواهد تا ثروتش را غارت کند. اسرائیل را قلاده باز میکند تا نوزاد و نوجوان را در آغوش مادرش بکشند و آلسعود را برای دوشیدن پیدا کرده و گاو بنی اسرائیلش کرده است. این سه ضلع شرارت غربی، عبری و عربی معضل جهانند و باید فکری به حالشان کرد. دنیای امروز، مصاف اراده هاست و سست عنصرانِ سادهلوح و بیاراده و ضعیف را لقمه لقمه میکنند. این تعبیرِ میان غربیان که آدمی گرگ آدمی است، غلط است. آنها صهیون و ملکه انگلیس و سران آمریکا را دیدهاند و این را گفتهاند وگرنه مردم جهان که زندگی خود میکنند. آمریکا گرگ آدمخوار است و صهیون کفتار کودک خوار و انگلیس روباه مکار و آلسعود هم گاو شیرده. و ایکاش مترجمی، دلسوزی، کسی، به سران سعودی حالی میکرد که منظور از گاو شیرده، همان بقره است نه سردار قادسیه.
مذاکره با آمریکا، تخم افکندن در شوره زار است و تنها، شیوه امام حسین پاسخ میدهد؛ تنذیر و تحذیر و مقاومت در کربلا. آمریکا دشمن است و در اظهار دشمنی حیا نمیکند و سران وابسته و وارفته کشورها را با تهدید و تطمیع و تنبیه، ساکت میکند. مگر زمان پهلویها اینگونه نبود؟ مگر نتیجه رفاقت آمریکا با کشورهای همپیمانش را ندیده ایم؟ سه طرف اروپایی ما در مذاکرات هم همینگونهاند. اگر اینها قول و قرار داشتند، عاقبت حکومت مصدق کودتا و تبعیدش نبود. عاقبت رضاشاه آن نمیشد. چه کسی مثل محمدرضای پهلوی برایشان چاکری کرد؟ عاقبت صدام و قذافی و بن علی و عبدالله صالح و مبارک و... را باید به خاطر داشت. آنها تابع منافع خود هستند وگرنه آقازادگان و مسئول زادگان ایرانی را به جای پُست دادن، اخراج و تحریم میکردند. آنچه برای اینها مهم است منفعت است نه اخلاق و قول و قرار. آن هم قول شفاهی وزیرخارجه آمریکا که به یک کیلو سیب زمینی نمیارزد.
شعار ابتدایی 15 سال، اقتصاد،اشتغال، تولید، کالای ایرانی و... بود که به سربرگ نامهها و بنرنویسی اکتفا شد. 10 سال پیش که واژه «جنگ اقتصادی» متولد شد گفته شد که چه باید کرد، که نکردند. اقتصاد مقاومتی را جدی نگرفتیم. مسئولین معنی سوئیفت را نفهمیدند. خوشبینانه این است که خیال کردند شفافیت در جهان و در برابر دشمن نشانه شخصیت است و پنهان کردن فکت شیت و برجام و قرار دادهای نفتی و خرید هواپیما و متن مذاکرات و... از مردم و مجلس نشانه کاربلدی است. پیمانهای پولی دوجانبه با کشورها را سَرسری گرفتند و امروز با لب و لوچه جنباندن ترامپ، دلار دوبرابر میشود. برایاشتباه مهلک خام فروشی نفت حرکت مؤثری نشد. اهمیت نفوذ درک نشد تا وقتی که در تیم مذاکره جاسوس درآمد و در میان مسئولین کلان اقتصاد، مدیر دوتابعیتی و.... غلام حکمت آن پیرم که هرچه گفت شد.
امیرالمؤمنین فرمود: «اعتماد به دشمن مقدمه فریب خوردن از اوست» و دولت، پنج سال از عمر خدمت را صرف اعتماد سازی و سازش با کسانی کرد که جنون جنگ دارند و اقتصادشان با فروش سلاح میچرخد و به پدر خود هم اعتماد ندارند. امروز هم اگر خواب باشیم یا بیدار، اتاق جنگ دشمن وزارت خزانهداری آمریکاست. باید آرایش جنگی گرفت و متناظر چید. فرصت کهدهی زدست غصه ات میآید. اگر زمانی گفته میشد بعد از دیپلماتها نوبت به نظامیان میرسد، امروز میبینیم که پشت دیپلماتها، اقتصاد دانهای دشمن قرارداد و پیشنهاد به دست، آرایش جنگی گرفتهاند. دولت ما در میانه آزمون تاریخیِ عزت است و باید دید میتواند همچون مدافعان حرم و سربازان وطن، اینبار در مقابل یأجوج و مأجوج اقتصادی، سد ذوالقرنین بسازند؟ و آیا صفآرایی امروز بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و وزارت جهاد و سازمان برنامه و بودجه و نهادهای اقتصادی ما آماده این مصاف است یا هنوز سر به آسمان خیال خود کردهاند و در اتاق خود، دنبال آفتاب تابان برجام و در میان به دردنخورها به دنبال «تقریباً هیچ» میگردند؟
فهرست تیم ملی و جرقه های ناامیدی اجتماعی
سید مصطفی صابری در خراسان نوشت:
روز گذشته و دقایقی بعد از اعلام فهرست تیم ملی فوتبال برای شرکت در اردوی تدارکاتی ترکیه، که گام آخر آماده سازی تیم برای حضور در جام جهانی است فضای مجازی پر شد از تصویر سید جلال حسینی و وریا غفوری دو ستاره تیم های قرمز و آبی پایتخت که به دلیل درخشش های اخیر و نبود چهره شاخص در پست هایشان، گزینه های اصلی تیم ملی برای جام جهانی محسوب می شدند اما کی روش آن ها را از فهرست 24 نفره خارج و به فهرست استندبای اضافه کرده بود.
کار به این بدعت عجیب برای اعلام فهرست استندبای که در دنیا بی سابقه است نداریم، اما کی روش با این فهرست عجیب و حذف چند چهره شاخص و حضور چند بازیکن معمولی و حتی ضعیف موفق شد یکی از معدود اتحادها و همدلی ها را بین هواداران پرسپولیس و استقلال و حتی کل جامعه فوتبالی کشور رقم بزند؛ افسوس که این یکدلی حالا در موضوع تلخی یعنی ناامیدی و نگرانی برای تیم ملی رقم خورده است. تیم ملی فوتبالی که در کشور ما هم مثل بقیه نقاط جهان امید و انگیزه مهمی برای مردم است. فوتبال و هواداری تیم ها به خصوص اگر تیم ملی باشند به آدم ها حس هویت می دهد، امکانی برای یکدست شدن جامعه فراهم می کند که در کشور ما جلوه جالبش را در ماجرای 8 آذر 1376 و صعود تیم ملی با آن نسل طلایی به جام جهانی فرانسه تجربه کردیم. همین فوتبال نه فقط در سطح ملی اش، بلکه در سطح یک شهر مثل قائمشهر با صعود تیم دوست داشتنی نساجی شور و امید ایجاد می کند. فوتبال بازی کردن، درک قوانینش و پیگیری نتایجش امکانات کمی می طلبد و محدود به قشر خاصی نیست.
ورزشی گروهی که بازتاب جالبی از واقعیت های زندگی در ابعاد فردی و اجتماعی است؛ یعنی کوشش و تلاش، درست وقتی در منگنه عامل مهمی مثل زمان هستی، انتخاب های درست در لحظات حساس که می تواند از یک آدم معمولی قهرمانی ملی بسازد و نتیجه ای که همیشه تابعی از زحمات تو نیست و می تواند در یک لحظه با عاملی بیرونی مثل داوری عوض شود همگی باعث می شود فوتبال یک درام منحصر به فرد و پرهیجان باشد که با لحظه لحظه اش زندگی کنی؛ حس تعلق داشته باشی و از پشت تلویزیون خانه ات در کنار میلیون ها نفر دیگر شادی و غم را تجربه کنی. برای همین است که لحظات شیرین فوتبال برای آدم های معمولی کوچه و خیابان جای خالی بسیاری از نداشته ها را پُر می کند؛ چون بخشی از یک اتفاق بزرگ می شوند.
برای همین فوتبال دیگر یک سرگرمی نیست. ورزش یا ورزش های محبوب در هر کشوری این ویژگی را دارند و این حس جمعی ارتباط چندانی با میزان موفقیت و افتخارات تیم ملی آن کشور ندارد. در سال 1995 و در روزهای آغازین دولت ماندلا در آفریقای جنوبی، کشوری که شکاف بزرگ نژادپرستی بین مردمش اتحاد را خدشه دار کرده بود، ماندلا که بعد از تحمل 27 سال زندان به ریاست جمهوری رسیده بود تمام قد از تیم ملی راگبی آفریقای جنوبی که یکی از نمادهای آپارتاید بود حمایت کرد تا آن را به نمادی از آفریقای جنوبی جدید که رنگ ها و قومیت ها در آن بی معنی هستند تبدیل کند؛ اتفاقی که با قهرمانی آن تیم در جام جهانی راگبی رقم خورد. تکرار تجربه های متنوعی که در کشورمان و دیگر نقاط دنیا درباره تاثیر ورزش در غرور ملی و انسجام اقوام و طبقات دارد این روزها با انتخاب های کی روش برای تیم ملی کمی سخت به نظر می رسد و موجی از ناامیدی بابت نتایج ضعیف احتمالی فوتبال کشورمان در جام جهانی شکل گرفته است؛ چون انتخاب اشتباه و نتیجه ضعیف فقط یک عدد نیست.
صد البته که کی روش مربی بزرگی است؛ الکس فرگوسن چهره نادر فوتبال جهان در کتاب «رهبری» که خاطرات او از چند دهه موفقیت در منچستر است خاطرات جالبی درباره کی روش که آن زمان دستیارش بوده دارد. اما همان کی روش در تعامل با فدراسیون فوتبال کشور ما که در برابر او هیچ کاره بودند تبدیل به یک عنصر دیکتاتور و غیرپاسخ گو شد که هیچ نقدی را تحمل نمی کند و کمترین جایگاهی بین پیش کسوتان و چهره های مرجع فوتبالی ندارد؛ حتی از جانب آن ها متهم به خیلی چیزها می شود.
این قاعده که هر مربی می تواند بازیکنان مدنظرش را بر اساس تاکتیک تیمی انتخاب کند پذیرفته شده و بدیهی است اما حذف چند چهره شاخص و تاثیرگذار لیگ برتر، در حالی است که بعضی از لژیونرهای فهرست ماه هاست در تیم خود نیمکت نشین هستند یا هیچ بازی نداشته اند؛ اگر دلایل فنی داشته باشد که بعید به نظر می رسد باید از سوی کی روش برای افکار عمومی تشریح شود تا لااقل بخشی از نگرانی ها برطرف شود.
در این وضعیت باید به انتظار بنشینیم و ببینیم کی روش انعطاف لازم برای اصلاح فهرست تیم ملی را به خرج می دهد یا با لجاجت های منحصربه فردش تیم ملی را روانه بازی برابر سه تیم قدرتمند گروهمان می کند؟
خدعه اروپا با ایران
مهدی محمدی در وطن امروز نوشت:
اطلاعاتی که این روزها در دسترس است موفقیت پروژه گرفتن تضمین از اروپا درباره برجام را تقریبا به طور کامل منتفی میکند.
برخلاف تبلیغات سطحی که ادعا میکند ایران قادر است از میانه اختلاف اروپا و آمریکا منافع خود را تامین کند، شواهد میگوید ما در میانه یک برنامه عملیاتی مشترک بین اروپا و آمریکا هستیم که بخش مشترک آن، دهها برابر بخش اختلافی، عمق و گستره دارد.
اروپاییها در روزهای گذشته روشن کردهاند دستور کار مذاکرات با ایران از دید آنها نه حفظ برجام، بلکه گسترش آن و تبدیل برجام به توافقی است که از سوی آمریکا هم قابل امضا باشد. این چیزی است که رئیسجمهور فرانسه به صراحت و روشنی از آن سخن گفته و انبوهی از اطلاعات دیگر هم آن را تایید میکند. اروپا و آمریکا از مدتها قبل بحثهای خود درباره مفاد این توافق تکمیلی را نهایی کرده و جز در یک مورد - یعنی حذف سقفهای زمانی تعهدات ایران در برجام - به طور کامل با یکدیگر توافق داشتهاند.
سادهاندیشی محض است اگر کسی تصور کند اروپا اکنون در پی آن است که راهی بیابد و فشار اقتصادی را بر ایران کاهش دهد. اروپا درصدد تحقق هدف مشترکی است که با آمریکا بر سر آن توافق کرده و کانون این هدف نیز نشاندن ایران پای میز مذاکره درباره مسائل موشکی و منطقهای است. استراتژی غرب درباره ایران همچنان دومسیره است؛ مسیر فشار را آمریکا نمایندگی میکند و اروپا عهدهدار مسیر مذاکره شده است. کاملا طبیعی است که فرض کنیم توافق میان اروپا و آمریکا این است که آمریکا فشار بیاورد و اروپا در میز مذاکره از ایران امتیاز بگیرد. زمانبندیهای 90 و 180 روزه برای اعمال تحریمها هم در واقع فرجهای است برای فعال کردن طیفی از گزینههای فشار علیه ایران (که جنگ اقتصادی تنها یک بخش آن است) و وادار کردن ایران به پذیرش برجام گسترش یافته در مذاکره با اروپا، پیش از پایان این مهلتهای زمانی.
این مسالهای نیست که میان اروپا و آمریکا درباره آن اختلافی باشد. اروپا شریک آمریکا در پروژه گسترش دادن برجام است و راهبرد آمریکا برای عملی کردن این هدف هم متمرکز کردن فشارها بویژه فشار اقتصادی بر ایران در یک بازه زمانی کوتاه است. معنا ندارد که اروپا شریک آمریکا در پروژه گسترش دادن برجام باشد اما با ارائه تضمینهای اقتصادی به ایران، فشار اقتصادی به عنوان مهمترین اهرم تحقق این پروژه را کند یا تخریب کند.
تحت این شرایط که دو طرف هدف مشترکی دارند و تنها ابزار رسیدن به آن هدف هم فشار اقتصادی است، بیمعناست که توقع داشته باشیم اروپاییها تضمینهایی به ایران بدهند که پروژه تحریم را مختل کند. خود اروپاییها هم باور ندارند - و از ایدههایی هم که میدهند پیداست - بتوانند مقابل تحریمهای ثانویه آمریکا مقاومت موثری انجام بدهند و تمرکز عمده آنها بر سر وادار کردن ایران به پذیرش توافقی فراتر از برنامه است که برنامههای موشکی و منطقهای را هم در بر بگیرد و با ملحق شدن آمریکا به آن توافق، کار به اعمال تحریم علیه شرکتهای اروپایی نرسد.
لااقل در مهلت 180 روزه آتی، اروپا به عنوان شریک راهبردی آمریکا در اعمال فشار به ایران عمل خواهد کرد تا بتواند با استفاده از این فشار زمانی، پروژه مشترک خود با آمریکا را پیش ببرد، بنابراین در این بازه زمانی چیزی شبیه به لطیفه است که انتظار داشته باشیم اروپا فشار اقتصادی بر ایران را کاهش دهد. تنها پروژه واقعی اروپا در این مدت این خواهد بود که ایران را هم در برجام و هم سر میز مذاکره نگه دارد تا پروژهای که آمریکا درصدد اجرای آن است، امکان تحقق یابد.
از سوی دیگر، همانطور که گفتیم اروپا و آمریکا مطابق آنچه خود گفتهاند توافقاتشان درباره اصلاح برجام را نهایی کردهاند. حتی درباره برداشتن سقفهای زمانی برجام نیز در واقع دو طرف تفاهم دارند، منتها نظر اروپا این است که اعلان این مساله به ایران که هرگز نباید محدودیتهای هستهای خود را لغو کند، باید به زمانی موکول شود که ایران در آستانه اتمام زمانبندیهای 8 ، 10 و 13 ساله برجام باشد و اعلان آن از حالا، جز اینکه اراده ایران برای حفظ تعهداتش را سست کند، فایدهای ندارد.
از قضا این نکته بسیار حیاتی است. در واقع، لابهلای بحثها درباره اصلاح برجام این موضوع روشن شد که برجام حتی اگر پایدار بماند یک توافق بیآینده است و حتی اگر ایران به همه تعهداتش پایبند بماند، روزی که توافق به پایان میآید و نوبت به گسترش برنامه هستهای ایران میرسد، غربیها دوباره فشارها و تحریمها را احیا خواهند کرد تا ایران قادر به استفاده از مزایای حضور چندین ساله در برجام نباشد.
اما گذشته از اختلاف جزئی که درباره موضوع بندهای غروب وجود دارد، درباره بقیه امتیازهایی که باید از ایران گرفت هیچ اختلافی میان اروپا و آمریکا نیست. ماموریت اصلی اروپا هم این است که ایران را به بحث تضمین مشغول کرده و در این مدت فشار آمریکا را به فرمولهای سازش سر میز مذاکره ترجمه کند.
آمریکا درصدد است فاز اول فشار بر ایران را تا میتواند با ابزارهای عملیات روانی برجسته کند. این چیزی است که پس از سخنرانی پمپئو با جزئیات بیشتری درباره آن سخن خواهیم گفت. منتها فعلا درک این مساله حیاتی است که اروپا در این بازی سمت آمریکا ایستاده و توقع تخریب پروژه فشار به ایران درست مثل این است که انتظار داشته باشیم آمریکا به دنبال راهی برای کاهش فشار بر ایران باشد.
تازیانههای دوتابعیتیها را کوتاه کنید
«محمد اسماعیلی» در جوان نوشت:
«بدینوسیله سوگند میخورم کلاً و تمامی وفاداری خود به هر پادشاه یا دولتمرد و دولت و حکومت و مملکتی که تاکنون شهروند آن بودهام را طرد و در برابر کلیه دشمنان داخلی و خارجی به دفاع و حمایت از قانون اساسی وقوانین امریکا پرداخته و به آن ایمان و وفاداری واقعی بورزم وهنگامی که قانوناً لازم باشد برای دفاع از ایالات متحده تفنگ به دست خواهم گرفت ... من این تعهد را آزادانه و بدون هیچ گونه تحفظ یا نیت طفره روی میپذیرم» این بخشی از متن سوگند نامه تابعیت ایرانیها در ایالات متحده امریکا میباشد که طی آن فرد، متعهد و ملزم میشود منافع امریکا را بر منافع ایران مقدم و حتی برای حفظ آن، با ایران بجنگد!
زمانی میتوان به اهمیت سوگندنامه تابعیت ایرانیها در ایالات متحده امریکا پی برد که در هفته اخیر اسامی 100 مدیر دوتابعیتی تصمیمساز به دادستانی کشور ارسال شده است و این مسئله نمایانگر «نفوذ» طیفی از مدیران وابسته به غرب در مراکز تصمیمساز و تصمیم گیر است آن هم در شرایطی که نوع فعالیت و تحرکات ضدامنیتی بسیاری از افراد دارای تابعیت دوگانه طی سالهای اخیر در توافقنامهها و یا قراردادهای بینالمللی مانند «کرسنت»، «استات اویل» و برجام حضور مدیران دوتابعیتی منجر به هدررفت منافع کشور و تحمیل هزینههای مالی و امنیتی با تنظیم و امضای این نوع قراردادها یا توافقنامهها شده و همچنان حضور این افراد در لایههای مختلف مدیریتی دولت مورد انکار مسئولان دولتی قرار میگیرد.
بسیاری از مدیران دولتی که تابعیت دوگانه دارند – به استناد افرادی نظیر دری اصفهانی، کاوه مدنی- مفاد سوگندنامه را به صورت کامل اجرایی کرده اند، بدین معنا که منافع ملی کشور صادر کننده تابعیت را حفظ و در راستای اهداف آن گام برداشته و خود را موظف دانسته طبق سوگند نامهای که در زمان صدور تابعیت امضا کرده، تمام فعالیتهای مدیریتی خود را در راستای حفظ و ارتقای اهداف کشوری متبوع اجرایی کنند که چنین رویهای مصداق عینی«نفوذ» یا جاسوسی میباشد.
اخذ تابعیت در اکثر کشورها بر دو اصل اساسی«خاک» و «خون» میباشد، و قانونگذار در اصول 145، 115 و 82 قانون اساسی نسبت به این مسئله حساسیت نشان داده است. در اصل 82 میگوید: « استخدام کارشناسان خارجی از طرف دولت ممنوع است مگر در موارد ضرورت با تصویب مجلس شورای اسلامی» واصل145 بیان میکند: « هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمیشود» ؛یا در برخی دیگر از اصول و قوانین مصرح دیگر وجود افراد دوتابعیتی در سطح مدیران و مسئولان کشور را هزینه زا و مغایر با منافع ملی کشورمان معرفی میکند. به عنوان نمونهای دیگر در ماده 989 قانون مدنی اشعار میدارد: «هر تبعه ایرانی که بدون رعایت مقررات قانونی بعد از تاریخ 1280 شمسی تابعیت خارجی تحصیلکرده باشد... کلیه اموال غیرمنقوله او با نظارت مدعیالعموم محل به فروش رسیده ... از اشتغال به وزارت و معاونت وزارت و عضویت مجالس مقننه و انجمنهای ایالتی و ولایتی و بلدی و هرگونه مشاغل دولتی محروم خواهد بود . »
افراد دارای تابعیت دوگانه به دلیل تعهدی که -در سوگندنامه صدر به آن اشاره شد- به کشور صادرکننده تعهد دادهاند، فاقد صلاحیت عمومی و اختصاصی جهت احراز پست مدیریتی در ایران بوده و بهکارگیری این افراد با منافع کشور در تعارض است. گزارش اخیر هیئت تحقیق و تفحص مجلس در حالی اصل حضور دو تابعیتیهارا در قوه مجریه تأیید میکند که بسیاری از کشورهای توسعهیافته مانند اتریش، هلند و آلمان داشتن چند تابعیت را خلاف منافع کشور خود تعریف و اساساً به فردی تابعیت دوگانه نمیدهند و این بدان معناست که چنین پدیدهای را در ضدیت با امنیت ملی خود میدانند.
بنابراین به نظر میرسد به دلیل برخی ملاحظات جناحی و سیاسی اراده لازم جهت حداقل تعدیل - و نه برخورد- افراد دوتابعیتی در دولت وجود ندارد و دادستان کشور طبق وظایف خود و گزارش اخیر مجلس شورای اسلامی میبایست با شبکه مدیران دوتابعیتی و مسئولان ارشدی که مسیر قدرت گیری این افراد را در مراکز حساس فراهم کردهاند برخورد قضایی کرده تا این افراد در روشهای متفاوتی از جمله ایجاد حفرههای حقوقی –فنی در توافقنامههای بینالمللی که مصداق بارز آن برجام است ، امنیت ملی و منافع عمومی را مورد تعرض قرار ندهند.
هزینه - فایده حضور در کنوانسیونهای بینالمللی
حسن بهشتیپور در ایران نوشت:
مجلس شورای اسلامی این روزها تصویب لوایح مرتبط با موضوعات و قوانین بینالمللی را در دستور کار خود دارد. دو لایحه منع تأمین مالی تروریسم و مبارزه با پولشویی که چنانچه تصویب شود، قوانین متناظری با دو لایحه دیگر پیوستن به کنوانسیون مبارزه با پولشویی (کنوانسیون پالرمو) و الحاق به کنوانسیون منع حمایت مالی تروریسم خواهد بود.
پیگیری این لوایح در مجلس زمانی حائز اهمیت میشود که بدانیم تصویب آنها گام بلندی برای بهبود جایگاه جمهوری اسلامی در گروه ویژه اقدام مالی (FATF) خواهد بود. این گروه تعیین کننده استانداردهایی برای مقابله با پولشویی، تأمین مالی تروریسم و سایر جرایمی است که سلامت نظام مالی را تهدید میکند.
در حالی که جمهوری اسلامی ایران از سالهای گذشته (سال 2007 میلادی) در فهرست سیاه گروه ویژه اقدام مالی قرار گرفته بود و در نتیجه اقداماتی علیه آن انجام شد تا کشورها در مراودات مالی و بانکی با آن احتیاط کنند، اینک با هدف بهبود جایگاه خود در این گروه که نهاد تصمیمگیر و مرجع برای مبارزه با تأمین مالی تروریسم و مبارزه با پولشویی به شمار میرود، عزم خود را جزم کرده است؛ تلاشی که در معرض قضاوت موافقان و مخالفانی بسیار جدی در داخل کشور قرار گرفته است.
مخالفان در نقد چنین اقداماتی، نفوذ و مداخله سازمانها و قوانین بینالمللی بر امور داخلی ایران و تضعیف قدرت حمایتی آن از سیاستهای خود در عرصه خارجی نظیر حمایت از گروههایی چون جریان حزبالله را جزو دلایل اصلی مخالفت خود مطرح میکنند. این در حالی است که اگر ایران اصلاحات مد نظر قوانین بینالمللی را انجام ندهد، نامش همچنان در فهرست سیاه باقی مانده و حلقه فعالیتهای مالیاش محدود خواهد ماند. در چنین شرایطی محدودیت مراودات مالی با بانکها، شرکتهای اقتصادی و بیمه و تحمیل هزینه بالا و ریسک برای نقل و انتقالات مالی با بانکهای متوسط و کوچک گوشهای از مشکلاتی است که دامنگیر ایران خواهد شد و باعث میشود وضعیت کنونی آن در گروه FATF که در حالت زرد قرار دارد، به درجات پایینتر سقوط کند و در نتیجه توان اقتصادی و ارتباط مالی جمهوری اسلامی در کلیت تضعیف شود، یعنی به جایگاهی برسد که برای تأمین همان اهدافی که مخالفان معتقدند باید پیگیری کند با مشکلات جدی مواجه خواهد شد.
نکته مهمی که مخالفان پیوستن ایران به توافقات و نهادهای مهم بینالمللی باید مورد توجه قرار دهند، این است که زیانهای کنارهگیری ایران از قوانین و مقررات مهم بینالمللی به مراتب از حضور و مشارکت در آن بیشتر است. مقامهای ایرانی میتوانند با بررسیهای تخصصی، روند پیوستن کشور به نهادها و توافقات بینالمللی را هزینه- فایده کرده و با طراحی تمهیداتی، مجاری نفوذ اطلاعاتی به سیستمهای مالی کشور را مسدود کرده و در عین حال با بهرهگیری از مزایای این توافقات، زیانهای آن را به حداقل ممکن برسانند.
به عنوان مثال قریب به اکثریت کشورهای دارای اقتصاد بزرگ دنیا عضوی از گروه ویژه اقدام مالی به شمار میآیند و مراودات مالی و اقتصادی خود را ذیل رصد چنین نهادی مورد پیگیری قرار میدهند بدون آنکه تحت سلطه و نفوذ آنها قرار گرفته باشند.
بنابراین راه پیگیری منافع ملی و اهدافی که جمهوری اسلامی در عرصههای مختلف خارجی دنبال میکند، کنارهگیری از قوانین و مقررات پذیرفته شده دنیا نیست بلکه تبعیت قانونی و مشارکت مؤثر در آنها در کنار نگاه تخصصی و طراحی تمهیدات لازم برای مصون ماندن از خطرات احتمالی، میتواند راه مؤثر برای جلوگیری از آسیبهای احتمالی باشد.
صندوق ذخیره فرهنگیان خیریه نیست
سیدمحمد بطحایی در شرق نوشت:
۱۱۰ سال پس از مشروطیت، ایران همچنان مهد دموکراسی خاورمیانه است. افتخار برگزاری هرسال یک انتخابات را تا قرنها کسی نمیتواند از جمهوری اسلامی بگیرد و همین است که وقتی بحث انتخابات در هر اندازهای میشود، حسگرهای همه حساس میشود و اگر ماجرا به انتخابات در یکی از حساسترین بخشهای اقتصادی آموزشوپرورش که با حدود 900 هزار سهامدار فرهنگی سروکار دارد، برسد، باید بیش از همیشه دقت و حساسیت به خرج داد.
23 و 24 اردیبهشت 1397 مرحله دوم انتخابات نمایندگان فرهنگیان در هیئتامنای صندوق ذخیره فرهنگیان در اردوگاه شهید باهنر برگزار شد که تجربه جدیدی در آموزشوپرورش بود. در آغاز کار به علت فضایی که حاکم بود، نگرانیهایی وجود داشت، اما استقبال خوبی از آن به عمل آمد و با ائتلافی که بین شرکتکنندگان شکل گرفت، در نهایت دو عضو و یک بازرس مشخص شدند.
مسیر جدیدی را در صندوق ذخیره شروع کردیم که میخواهیم بهتدریج آن را به همه سطوح تصمیمگیری آموزشوپرورش تعمیم دهیم. چشمانداز ما فقط انتخاب دو نفر در هیئتامنا و یک نفر برای نظارت نیست؛ ما میخواهیم این جریان را در آموزشوپرورش راه بیندازیم و بهتدریج به سمتی برویم که تمامی سطوح تصمیمگیری در وزارتخانه متأثر از رأی و نظر فرهنگیان باشد. درواقع این انتخابات و انتخاب مدیران مدارس دو گام مهم برای مشارکت بیشتر معلمان در تصمیمگیری و اجراست. سرمایه صندوق متعلق به خود معلمان است و آنها باید خودشان تصمیمگیری کنند.
از سوی دیگر باید توجه کرد که صندوق ذخیره فرهنگیان بهعنوان تنها بازوی اقتصادی سرمایه انسانی آموزشوپرورش باید به جایگاهی برسد که به قدرتی اقتصادی بهعنوان پشتوانه فرهنگیان بدل شود و بتواند به بهبود معیشت فرهنگیان عزیز کمک کند.
اقتصاد آموزشوپرورش نیاز به بازتعریف و بازسازی دارد. شرایطی که در آن بهسر میبریم مطلوب هیچکدام از طرفهای مرتبط با این دستگاه عظیم نیست؛ نه مردم راضی هستند، نه معلمان از معیشت خود رضایت دارند، نه ستاد آموزشوپرورش میتواند هزینههای هنگفت خود را در یک تراز مالی، سربهسر کند و نه دولت میتواند بیش از این بودجه آموزشوپرورش را افزایش دهد. در آخر هم همین میشود که همه وزرای آموزشوپرورش میگویند همه بودجه را خرج حقوق و دستمزد میکنند و البته فرهنگیان هم همچنان راضی نیستند. پس باید به یک سازوکار اقتصادی دیگر برای آموزشوپرورش رسید و چه بازویی قویتر از صندوق ذخیره فرهنگیان. صندوق ذخیره فرهنگیان صرفا یک مؤسسه اقتصادی است و باید تلاش کنیم سودآوری آن افزایش یابد. درواقع صندوق ذخیره فرهنگیان نباید به صندوق خیریه تبدیل شود؛ این اشتباهی است که در سالهای گذشته وجود داشته است. صندوق باید در جایی سرمایهگذاری کند که بیشترین سودآوری را داشته باشد و این منطق شرکتهای تجاری است. امیدوارم با بسترهای الکترونیکی که در این دوره به وجود آوردهایم، بتوانیم گامهای مهمتری را در مشارکت تمامی فرهنگیان در سطوح تصمیمگیری وزارتخانه برداریم.
سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
************
نظر شما