یک روز اعتماد ملی گزینه رو می کند و روزی دیگر اتحاد ملت پشت یکی از چهره ها در می آید، یک روز از آمدن استاندار اصفهان به شهرداری تهران خبر می رسد و روز دیگر استاندار تهران را به عنوان یکی از گزینه ها معرفی می کنند. استاندار سابق فارس و سیستان و بلوچستان هم که در هر سمتی که قرار بر انتخاب مدیر است از گزینه های پیشنهادی به حساب می آیند! رییس فراکسیون امید مجلس هم که بازارگرمی خوبی برای حضورش در شهرداری شده، نامش در میان گزینه ها به چشم می خورد. حامیان او در حالی از کناره گیری وی از کرسی نمایندگی تهران در مجلس برای شهردار شدن، چشم می پوشند که همین اقدام از سوی محسن هاشمی را مردود می شمارند و معتقدند او نباید میثاق نامه اش را نقض کند!
افشانی، علی اوسطهاشمی، انصاریلاری، مرتضی بانک، بیطرف، پنجه فولادگران، تبادار، ترکنژاد، تقیزاده، تندگویان، محمود حجتی، سیدمحمود حسینی، حقانی، حناچی، خواجه نصیر، مصطفی سلیمی، محمدرضا عارف، فرشید گلزاری، حسینیمکارم، مهرعلیزاده، مقیمی، مناف هاشمی، حجتاله میرزایی، سیدجعفر موسوی، رضا ویسه، مرعشی، واعظ مهدوی و محسن هاشمی 28 کاندیدای انتخابی شورای شهر برای شهرداری تهران هستند که قرار است از بین این تعداد 7 نفر انتخاب شده و دوباره اعضا برای انتخاب شهردار از میان آنان به شور بنشینند.
این آشفتگی و یا بهتر بگوییم اختلافات درون شورای پنجم شهر تهران و تاسی آن از اعضای صاحب نفوذ برخی احزاب که از بیرون شورا میکوشند سکاندار آن باشند، البته بیشباهت به رویدادهای اولین دوره شورای شهر پایتخت نیست. شورایی که اصلاح طلبان کلیه صندلی های آن را در اختیار داشتند از ابتدا با انتخاب شهردار تهران به ولوله افتاد و در ادامه هم اعضا با هر تصمیم شهرداری، آشوب به راه انداختند و با سودجویی و منفعت طلبیهای خود هر یک علیه عضو دیگر شوریدند. این اقدامات کار را به جاهای باریکی کشاند که تبعات زیادی را نه تنها برای این جریان سیاسی بلکه برای کل کشور در پی داشت.
شورای اول و اختلافاتی که آرزوی اصلاحطلبان را بر باد داد
با روی کارآمدن سیدمحمد خاتمی به عنوان پنجمین رییس جمهور ایران و اهتمامی که او برای اجرایی شدن اصل قانون اساسی در مورد شوراهای شهر و روستا داشت، نخستین انتخابات شوراها در سال 77 برگزار شد. انتخاباتی که اصلاح طلبان تبلیغات گسترده ای انجام دادند تا با باز شدن فضای سیاسی، خود نیز گوشه ای از سیاست را به دست بگیرند، در نهایت با پیروزی آنان و تصدی هر 15 کرسی شورای شهر در تهران به پایان رسید. ترکیبی که به نسبت بین دو حزب سیاسی جریان اصلاحات یعنی مشارکت و کارگزاران تقسیم شده بود، نخستین جدل آنها را در انتخاب شهردار رقم زد.
اعضای شورای شهر آن روزها همچون این ایام، با گزینه های متنوعی که هر کدام سهم یک حزب اصلاح طلب بودند روبه رو شدند. دعوا که بر سر انتخاب کرباسچی بین موافقان و مخالفان حضور دوباره او به عنوان شهردار تهران بالا گرفت، اعضا چاره را در نظرسنجی از مردم دیدند که در نهایت از 74 نفر معرفی شده از سوی آنان، 9 نفر کاندیدای این پست شدند. با این حال با رسیدن تعداد این کاندیداها به 9 نفر، باز هم مشارکتیها و اعضای کارگزاران بر سر شهردار نتوانستند به توافق برسند.
در نهایت این مرتضی الویری، گزینه کارگزاران بود که در میان ولوله ها و با وجود اینکه نامش در بین 9 نفر کاندیداهای شهرداری نبود به عنوان شهردار تهران انتخاب شد. عمر حضور الویری در ساختمان بهشت، به 32 ماه نرسید. هرچند با چند بار استیضاح، شورا نتوانست او را از شهرداری برکنار کند اما الویری در میانه آن منازعات سیاسی پرحاشیه ترجیح را به استعفا دید و رفت. با آمدن ملک مدنی بجای الویری دعوا در میان اعضای شورای شهر، شدت گرفت. آنها این بار به زیرورو کردن اسرار یکدیگر روی آوردند و ناگهان نام کسانی از بین شورا بیرون آمد که از شهردار جدید ملک و آپارتمان هدیه گرفته بودند! با شدت گرفتن اختلافات بین اصلاح طلبان، بحث انحلال شورا قوت گرفت. هیات حل اختلاف مرکزی (شامل ابطحی، معاون پارلمانی رییس جمهور، اشرف بروجردی، معاون وزارت کشور، دو نماینده از قوه قضاییه و سه نماینده از مجلس) جلسه ای ۷ ساعته با حضور اعضای شورا و شهردار تشکیل داد تا پیش از حکم به انحلال، همه راه های دیگر بررسی شود. هرچند این جلسه به تصمیم به ریاست عباس دوزدوزانی بر شورای شهر ختم شد اما در نهایت در اسفند سال 81 و به دلیل عدم شرکت اعضای شورا در جلسات، حکم انحلال آن صادر شد.
شورای شهر دوم و آبی که به آسیاب اصولگرایان ریخته شد
با انحلال شورای تماما اصلاح طلب اول که نزدیک به زمان انتخابات شورای دوم اتفاق افتاد، اصلاح طلبان آنچنان مردم را نسبت به عملکرد خود بی اعتماد ساختند که نه تنها دیگر کسی میل به حمایت از آنان نداشت، بلکه آمار مشارکت هم در این انتخابات به شدت پایین آمد. آنچنانکه عبدالله نوری در انتخابات دوره اول با نزدیک به 600 هزار رای به عنوان نفر اول وارد شورا شده بود، اما 4 سال بعد مهدی چمران با نزدیک به 200 هزار رای یعنی یک سوم آرای اختصاص یافته به نفر اول دوره قبل، راهی شورای شهر شد. مقایسه این آرا نشان می دهد که جدلها و سهمخواهیهای سیاسی اصلاح طلبان در شورای اول، نه تنها مردم را از آنان ناامید کرد که حتی نهاد «شورای شهر» را از چشم مردم انداخت! آن هم در شرایطی که این انتخابات به گواه ناظران سیاسی از آزادترین انواع انتخابات در ایران بود و به مدد حضور دولت و مجلس اصلاح طلبی که ناظر بر انتخابات شوراها بود، احراز صلاحیتها حداکثری بوده و حتی چهرههایی از نهضت آزادی و ملی مذهبی نیز تایید صلاحیت شده بودند.
در این شرایط نتیجه نهایی انتخابات چیزی شد که اصلاح طلبان باورش نداشتند. سود حاصل از قهر مردم از انتخابات و کاهش میزان مشارکت آنها، یک جا به نفع اصولگرایان تمام شد! این در حالی بود که تا پیش از آن نیز آنان در هر انتخابی که میزان مشارکت پایین بود، سرنوشت خوشی یافته و در این دوره هم سعادتمند شدند. از اصلاح طلبانی که از مجلس چهارم به بعد با این واقعیت روبرو بودند، انتظار می رفت که چنین نتیجه ای را پیش بینی کنند. اما گویی آنها نه مردم را شناخته بودند و نه مصالح ملی را.
رویش یک پوپولیست
در انتخابات شورای شهر دوم اگرچه طیف های مختلفی از جریان اصلاحات اعلام کاندیداتوری کرده بودند و لیستهای متعددی هم ارائه دادند اما لیستی که به نظر می آمد هیچ چهره سیاسی شاخصی را در خود جای نداده، پیروز انتخابات شد. چهرههایی بعضا با تخصصی شهری با نام آبادگران وارد عرصه شدند و شورایی را در دست گرفتند که پله ترقی مرد نام آشنای این روزهای کشور شود. اعضای شورای شهر با سبک و سنگین کردن دهها گزینه شهرداری، صندلی بهشت را به کسی تعارف زدند که پیش از این تنها 4 سال استانداری اردبیل را به عهده داشت. مهدی چمران که به عنوان رییس شورای دوم انتخاب شده بود، می گوید: «منحل شدن شورای اول ضربه بزرگی به شوراها زد، زیرا نگاه مردم به شوراها را عوض کرد.» اما آن ضربه ای که چمران اشاره می کند که به شورا وارد آمده، به اصلاح طلبان هم وارد آمد. آنان نه تنها عنان قدرت در شورا را با منفعتطلبی اعضا از دست دادند، بلکه منجر به ظهور و بروز فردی شدند که مسیر بهشت تا پاستور را به راحتی هرچه تمام تر طی کرد. اصولگرایان نیز به تبع او به فتح سنگر به سنگر دیگر کرسی ها از پاستور تا بهارستان پرداخته و زمام امور را در هر سه قوه به دست گرفتند و اصلاح طلبان را خانه نشین کردند.
فردی که اصلاح طلبان سایه او را با تیر میزنند، نتیجه ندانم کاریهای خودشان در دوره اول شوراهای شهر تهران است. نتیجه انحلال شورای شهر اول، روی کار آمدن آبادگران بود و از دل آن محمود احمدی نژادی بیرون آمد که دیگر هیچ مسئولی در این نظام اقدامات او را تایید نمی کند. به نظر می رسد که این روزها در بر همان پاشنه می چرخد. اصلاح طلبانی که پیروزی لیست امید را به نام خودشان زده اند، به جای آنکه به دنبال مدیر لایقی با سابقه مدیریت شهری قوی و آشنا به چم و خم پایتخت باشند؛ فیلشان یاد هندوستان کرده و بر سر تقسیم غنائم نشسته اند.
میثاقنامه یا کینه دیرینه؟!
در میان 28 نامزد کرسی شهرداری پایتخت، هیچ یک به اندازه محسن هاشمی سابقه مدیریت شهری در تهران ندارد. این را هم موافقانش می دانند و هم مخالفانش. اما طیفی که روزگاری پدرش را عالیجناب خاکستری معرفی می کرد و برای نرسیدنش به کرسی نمایندگی تهران از هیچ کوششی فروگذار نکرد، این روزها باز هم در تلاش است تا او شهردار نشود. این بار مستمسک میثاق نامه ای است که اعضای شورای شهر پنجم امضا کرده اند تا مبادا این کرسی را ترک کرده و هوس شهردار شدن به سرشان بزند. میثاق نامهای که از ابتدا معلوم بود برای جلوگیری از شهردار شدن محسن هاشمی تدوین شده بود، تا او تنها سرلیست امید باقی بماند و بس.
یک بام و دو هوای آنان آنجا هویدا می شود که کسانی امروز سنگ این میثاق نامه را به سینه می زنند که از سوی دیگر میثاق نامه نمایندگان مجلس را نادیده گرفته و محمدرضا عارف را در برابر محسن هاشمی مطرح می کنند. آنها در حالی کرسی شورای شهر را مهمتر از کرسی شهرداری خوانده و مصر هستند که محسن هاشمی بر همان کرسی بماند که اصلا برایشان مهم نیست که عارف با ترک کرسی نمایندگی تهران، به شهرداری برود!
عارف و هاشمی هر دو منتخبان مردم تهران هستند. حال چگونه فرد نخست خواهد توانست از سمت نمایندگی مجلس استعفا دهد و راهی شهرداری شود اما دومین نفر نباید به رای مردم به عنوان منتخب شورای شهر پشت کند و شهردار شود؟ مگر نه اینکه حل ابرچالش های پایتخت همچون ترافیک، آلودگی هوا، کمبود آب و ... حضور یک مدیر شهری قوی را میطلبد؟ محسن هاشمی بیشتر سابقه مدیریت شهری دارد یا عارف؟ یا حتی بیطرف و ....
ساز مخالف اصلاح طلبان و اعضای شورای پنجم به حضور محسن هاشمی در شهرداری تهران، قطعا به دلیل ترس از حضور مهدی چمران و یا سایر علی البدل هایی که از جنس اصولگرایان هستند در ترکیب شورای شهر نیست؛ بلکه ناشی از یکسری حب و بغض های سیاسی است که احزاب اصلاح طلب ترجیح می دهند اعضای نزدیک به حزب خودشان شهردار شود. گویی کینه ای که نسبت به هاشمی در سال 76 داشته اند را این بار نسبت به پسرش بکار گرفته اند و هر حربه ای را بکار می برند تا مانع ورود او به بهشت شوند.
اختلافاتی که این روزها بر سر انتخاب شهردار تهران در بین اعضای شورا به وجود آمده بعید نیست نتیجه انتخابات سال 84 را در سال 1400 تکرار کند. درست مانند همان زمانی که حنای اصلاح طلبان دیگر برای مردم رنگی نداشت و عرصه برای ورود پوپولیستی ترین کاندیدای ریاست جمهوری مهیا شد.
نظر شما