محمد توکلی
«امید»، پر تکرارترین واژهای بود که در در این روزها که «نفتکش سانچی» در آبهای چین از این سو به آن سو میرفت از طرف مسئولان و رسانهها به سمت خانوادههای آنان که آتش در آب را تجربه میکردند روانه میشد. همه میدانستند که در همان ساعتهای اولیه با توجه به انفجارهای نفتکش و دمای فوق العاده بالای آن شانسی برای زنده ماندن اهالی نفتکش وجود ندارد اما انگار همه موظف به پمپاژ امید شده بودند. شاید پر بیراه نباشد که بگوییم خانوادههای آنان هم میدانستند امیدی نیست اما راهی جز امیدوار بودن برایشان نمانده بود.
آری، ما همه در حال اجرا در «نمایش امید» بودیم؛ از مسئولان تا صداوسیما، از رسانهها تا خانواده هایی که حالا دیگر داغدارتر از همیشه اند. همه بدون آنکه حواسمان باشد بازیگران «نمایش امید» شده بودیم. همه میدانستیم پایان این شب سیاه سپید نیست اما دلمان خوش بود «که در ناامیدی بسی امید است» احوال سیاستمان هم شکل دیگری نیست؛ همه میدانیم در چه وضعیتی قرار داریم اما به یکدیگر امید میدهیم، همه از این باخبریم که منتخبان مردم در دولت و مجلس یک گام به پیش میروند و دو قدم به عقب اما همچنان از «امید» میگوییم. ما بازیگران «نمایش امید» در سیاست هم راهی جز امیدواری نداریم.
هر تغییر و اصلاح بزرگی در قدم اول به شور و توانی برای شروع حرکت نیاز دارد، هنگامی که امید مورد هدف قرار بگیرد دیگر خبری از جرقه اولیه برای گام اول حرکت رو به جلو از بین خواهد رفت. همه ما کم یا زیاد از آنچه در متن جامعه در حال رخ دادن است باخبریم؛ همه میدانیم که وضعیت معیشتی مردمی در یک دهه اخیر به چه شکلی رسیده است، همه به عینه مشاهده میکنیم که محیط زیست، آب، هوا و. . . در ایران از کجا به کجا رسیده است، همه در حال دیدن شکاف عمیق میان نسل جدید و قرائت رسمی تبلیغ شده از سوی نظام سیاسی در حوزههای مختلف هستیم و. . . اما راه تغییر و اصلاح روندها و رویه هایی که ما را به این نقطه به شدت نامطلوب رسانده است چیست؟ شاید امروز دمای جامعه ایرانی به همان میزان دمای «سانچی» رسیده باشد و همه بدون آنکه حواسمان باشد در حال سوختن هستیم اما مگر راهی جز «نمایش امید» وجود دارد؟ کدام ساختار سیاسی و کدام مردمان کشوری در طول تاریخ بودهاند که توانسته با ناامیدی و خمودگی به آنچه میخواهد برسد؟ «امید» مصنوعی و نمایشی حتی در هنگام سوختن هم تنها چیزی است که میتوانیم به آن چنگ بزنیم.
حکایت خوشحالیهای ما برای اتفاقات کوچک دنیای سیاست چنین حکایتی است. ما از اینکه بخش کوچکی از بودجه نظارت پذیر شود خوشحالیم، از اینکه تلگرام رفع فیلتر میشود سرخوش میشویم، از اینکه روحانی بهتریبون داران اعتراض میکند که چرا به مردم القاب زشت میدهید سر ذوق میآییم و. . .؛ حتی اگر آن بخش بودجه در مجلس به شکل سابقش بازگردد، حتی اگر رفع فیلتر تلگرام کار کوچک و حداقلی از وظایف دولت باشد، حتی اگر انتقاد رییس جمهور بهتریبون داران در حد حرفی زیبا باقی بماند. ما با «نمایش امید» زنده ایم، نمایشی که شاید پایان آن بهتر از «نفتکش سانچی» هم نباشد!
∎
«امید»، پر تکرارترین واژهای بود که در در این روزها که «نفتکش سانچی» در آبهای چین از این سو به آن سو میرفت از طرف مسئولان و رسانهها به سمت خانوادههای آنان که آتش در آب را تجربه میکردند روانه میشد. همه میدانستند که در همان ساعتهای اولیه با توجه به انفجارهای نفتکش و دمای فوق العاده بالای آن شانسی برای زنده ماندن اهالی نفتکش وجود ندارد اما انگار همه موظف به پمپاژ امید شده بودند. شاید پر بیراه نباشد که بگوییم خانوادههای آنان هم میدانستند امیدی نیست اما راهی جز امیدوار بودن برایشان نمانده بود.
آری، ما همه در حال اجرا در «نمایش امید» بودیم؛ از مسئولان تا صداوسیما، از رسانهها تا خانواده هایی که حالا دیگر داغدارتر از همیشه اند. همه بدون آنکه حواسمان باشد بازیگران «نمایش امید» شده بودیم. همه میدانستیم پایان این شب سیاه سپید نیست اما دلمان خوش بود «که در ناامیدی بسی امید است» احوال سیاستمان هم شکل دیگری نیست؛ همه میدانیم در چه وضعیتی قرار داریم اما به یکدیگر امید میدهیم، همه از این باخبریم که منتخبان مردم در دولت و مجلس یک گام به پیش میروند و دو قدم به عقب اما همچنان از «امید» میگوییم. ما بازیگران «نمایش امید» در سیاست هم راهی جز امیدواری نداریم.
هر تغییر و اصلاح بزرگی در قدم اول به شور و توانی برای شروع حرکت نیاز دارد، هنگامی که امید مورد هدف قرار بگیرد دیگر خبری از جرقه اولیه برای گام اول حرکت رو به جلو از بین خواهد رفت. همه ما کم یا زیاد از آنچه در متن جامعه در حال رخ دادن است باخبریم؛ همه میدانیم که وضعیت معیشتی مردمی در یک دهه اخیر به چه شکلی رسیده است، همه به عینه مشاهده میکنیم که محیط زیست، آب، هوا و. . . در ایران از کجا به کجا رسیده است، همه در حال دیدن شکاف عمیق میان نسل جدید و قرائت رسمی تبلیغ شده از سوی نظام سیاسی در حوزههای مختلف هستیم و. . . اما راه تغییر و اصلاح روندها و رویه هایی که ما را به این نقطه به شدت نامطلوب رسانده است چیست؟ شاید امروز دمای جامعه ایرانی به همان میزان دمای «سانچی» رسیده باشد و همه بدون آنکه حواسمان باشد در حال سوختن هستیم اما مگر راهی جز «نمایش امید» وجود دارد؟ کدام ساختار سیاسی و کدام مردمان کشوری در طول تاریخ بودهاند که توانسته با ناامیدی و خمودگی به آنچه میخواهد برسد؟ «امید» مصنوعی و نمایشی حتی در هنگام سوختن هم تنها چیزی است که میتوانیم به آن چنگ بزنیم.
حکایت خوشحالیهای ما برای اتفاقات کوچک دنیای سیاست چنین حکایتی است. ما از اینکه بخش کوچکی از بودجه نظارت پذیر شود خوشحالیم، از اینکه تلگرام رفع فیلتر میشود سرخوش میشویم، از اینکه روحانی بهتریبون داران اعتراض میکند که چرا به مردم القاب زشت میدهید سر ذوق میآییم و. . .؛ حتی اگر آن بخش بودجه در مجلس به شکل سابقش بازگردد، حتی اگر رفع فیلتر تلگرام کار کوچک و حداقلی از وظایف دولت باشد، حتی اگر انتقاد رییس جمهور بهتریبون داران در حد حرفی زیبا باقی بماند. ما با «نمایش امید» زنده ایم، نمایشی که شاید پایان آن بهتر از «نفتکش سانچی» هم نباشد!
نظر شما