شاعر محمود معتقدی در گفتوگو با «فرهیختگان»: وضعیت شعر در شرایط کنونی نامطلوب است
نقد آثار ادبی امروز حالت تسویهحساب شخصی پیدا کرده است
صاحبخبر - محمود معتقدی یکی از شاعران و منتقدان ادبی معاصر است. از او تا امروز مجموعه اشعار متعددی منتشر شده که «از نگاهی دیگر»، «به رویای ما شلیک میشود»، «به گوزنهای تشنه چیزی نگو»، «گزینه اشعار»، «از پارههای دوست داشتن»، «ابرها خاموشند»و... برخی از این آثار به شمار میروند. با این شاعر درباره اینکه چرا در سالهای اخیر، مجموعه اشعار منتشر شده، به لحاظ کیفی و کمی دچار نقصانهایی شدهاند به گفتوگو نشستهایم. سوال اول من درباره وضعیت عمومی شعر در جامعه است، این درحالی است که انتشار مجموعههای شعر در سالهای اخیر در بازار نشر کمرنگ شده و به جای آن، آثاری در حوزه ادبیات داستانی در این وادی غالب شدهاند، دیدگاه شما نسبت به این مساله چیست؟ من هم قبول دارم که شعر به دلایل مختلف اجتماعی و فرهنگی در سالهای اخیر دچار بحران شده است؛ هم به لحاظ مضمون و هم از منظر مخاطب. از طرفی، ناشران هم نسبت به انتشار مجموعه اشعار شاعران اقبال چندانی نشان نمیدهند و اگر هم برای انتشار یک مجموعه شعر اقدام میکنند، محتاطانهتر عمل میکنند. برآیند این وضعیت به انتشار کتابهای شعری انجامیده که هزینههای چاپ و نشر آنها را خود شاعر تقبل میکند. این هم آسیبی است که امروز گریبان حوزه نشر را گرفته است. در عینحال برخی از منتقدان براین باورند که همان تعداد مجموعه شعری هم که امروز دارد چاپ میشود در ورطه تکرار افتاده و حرف تازهای برای مخاطب ندارد، شما چقدر با این مساله موافقید؟ درست است. من هم قبول دارم که شعرهای امروز به لحاظ مفهومی خیلی شبیه هم شدهاند. حتی گاه وقتی چند دفتر شعر را میخوانیم میبینیم انگار فقط یک نفر تمام شعرهای این کتابها را نوشته است. تکراری شدن و کاهش اندیشههای نو در شعر امروز باعث شده همانطور که شما در سوال اشاره کردید، وضعیت این حیطه در مقایسه با ادبیات داستانی بهمراتب نامطلوبتر شود. اگرچه وقتی به مقایسه ادبیات داستانی و شعر مینشینیم باید این نکته را بدانیم که این دو با یکدیگر تفاوت زیادی دارند. یکی از این تفاوتها آن است که در داستان، شرایط بهگونهای است که مخاطب با روایت و فضا همراه میشود، ضمن اینکه آثار داستانی به نسبت شعر همواره از مخاطب عامتری برخوردار بودهاند. درحالی که مخاطبان شعر شاید از زمان حافظ تا امروز عده خاصی بودهاند؟ همینطور است. شعر همیشه مخاطب خاص داشته است. روی این اصل نمیتوان انتظار داشت که به اندازه آثار ادبیات داستانی در جامعه فراگیر شده و با اقبال عمومی مواجه شود. حالا بگذریم از شعرهایی که گاه واقعا بیشتر حالت هذیانگویی پیدا میکنند و به لحاظ فرمی و مفهومی بهگونهای سروده میشوند که آدم از خودش میپرسد خود شاعر متوجه شده چه نوشته است؟! بنابراین آنچه باید در حوزه ادبیات معاصر به آن توجه بیشتری شود، آسیبشناسی دو وادی شعر و داستان در شرایط کنونی است. یعنی اهل نظر در قالب نشستهایی جمع شوند و به این مساله بپردازند که اگر شعر در جامعه امروز، به لحاظ فروش و استقبال افت کرده به چه دلیل بوده یا اگر شاهد سقوط تیراژ کتاب در حوزه ادبیات داستانی هستیم باید چه راهکارهایی در این زمینه ارائه دهیم تا به مرتفع شدن مشکلاتی از این دست بینجامد. به نظر میرسد در شرایط کنونی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میتواند با تساهل بیشتری به مسائلی از این دست در حوزه فرهنگ توجه کند و با همیاری اهالی فرهنگ خاصه، شاعران و نویسندگان و ناشران تمهیداتی را بیندیشد تا شاهد بالندگی بیشتری در عرصه ادبیات باشیم. اگر نهادهای دولتی مربوطه نتوانند به حلوفصل مشکلات این حوزه بپردازند، مکث و سکوتی که در حالحاضر در وادی ادبیات رخ داده طولانیتر میشود. به نظر میرسد یکی دیگر از خلأهایی که در حالحاضر در حوزه ادبیات و اساسا فرهنگ با آن مواجهیم، نبود نقد جدی در زیرشاخههای این حیطه است؟ درست است. همانطور که درطول این سالها نتوانستهایم پایهگذار نقد جدی و علمی و کارشناسی شده در شاخههای ادبیات داستانی و شعر در جامعه باشیم، نتوانستهایم به پرورش منتقدان جدی هم بپردازیم. آنچه امروز در قالب برخی از محافل ادبی و به مناسبت رونمایی از فلان مجموعه شعر یا داستان میبنییم، نقد نیست؛ بلکه محدود شدن به پارهای تعارفات و غرضورزیهاست که در درجه اول نسبت به خود مولف ابراز میشود تا اثر او. میخواهید بگویید نقدهای امروز بیشتر حالت تسویهحساب شخصی پیدا کردهاند. نهتنها حالت تسویهحساب شخصی پیدا کردهاند که با نگاهی اجمالی به اغلب نشستهای نقد و بررسی در حوزه ادبیات معاصر، میتوان دریافت که کمتر کسی میآید به نقد و بررسی آن کتاب بپردازد. همانطور که اشاره کردم همه میآیند تا بهنوعی مولف را مورد نقد و چالش قرار بدهند. از اینها گذشته، در دانشگاه و مراکز آموزشی نیز، آموزههای علمی متناسب با نقد ادبی انتقال داده نمیشود، در نتیجه بستر پدید آمدن نقد در جامعه ما بهویژه، در محافل ادبی به آن شکلی که باید فراهم نشده است. حالا اگر فرض را بر این بگذاریم که بستر نقد در جامعه و مراکز علمی صورت بگیرد، جامعه ادبی یعنی خود نویسندگان و شاعران چقدر نقدپذیر هستند؟ متوجهم چه میخواهید بگویید. این هم نکته مهمی است که خود مولف هم انتقادپذیر باشد. متاسفانه در جامعه ادبی امروز، برخی تمایل دارند به جای آنکه بهمدد آثاری که خلق کردهاند به چالش کشیده شوند، مورد تعریف و تمجید اطرافیان قرار بگیرند. بهویژه پررنگ شدن شبکههای مجازی مثل فیسبوک و اینستاگرام در سالهای اخیر باعث شده برخی از شاعران و نویسندگان، به واسطه لایکها و کامنتهایی که دریافت میکنند به تلقی اشتباه بیفتند. دقیقا، این مسالهای است که من هم میخواستم به آن اشاره کنم؛ چراکه بارها دیدهام، گاه فردی با قرار دادن یک اثر ادبی که سطح بالایی هم به لحاظ کیفی ندارد، کامنتهایی دریافت میکند که به او آدرس غلط داده میشود و او را در اینکه نویسنده یا شاعر خوبی است به اشتباه میاندازند. دلیلش هم این است که برخی کامنتها، به جای آنکه پایه علمی و اصولی داشته باشند، یکجور رفیقبازی به شمار میروند. به همین خاطر است که تصور میکنم در این زمینه هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید سازوکارهایی را ارائه دهد تا بتوانیم در آینده نزدیک شاهد شکلگیری محافل جدیتری در حوزه نقد آثار ادبی باشیم. درواقع اگر میخواهیم ادبیات معاصر رو به شکوفایی و بالندگی برود، ضرورت دارد مشکلاتی را که به اجمال به آنها اشاره کردم، مرتفع کنیم. از اینها گذشته، مساله دیگری که میتواند در رشد حوزه ادبیات موثر باشد این است که به تمام نحلههای ادبی که در جامعه فعالیت میکنند، مجالی برای شنیده شدن بدهیم.∎