با تصمیمهای چند وقت گذشته بانک مرکزی و سازمان بورس
چه آیندهای در انتظار صندوقهای سرمایهگذاری است؟
صندوقهای سرمایهگذاری که مجوز فعالیت آنها از ۵ سال پیش ازسوی سازمان بورس صادر شد، سهام یا اوراق بهادار با درآمد ثابت آنها ازسوی اهالی بازار سرمایه و سرمایهگذاران مورد استقبال چندانی قرار نگرفت.
صاحبخبر - در یک دوره زمانی، وضعیت این صندوقهای سهام با توجه به اینکه منجر به رشد بازار سهام شده بودند بد نبود، اما بهدلیل اینکه اندازه این صندوقها کوچک بود و رشد هم نکردند، همزمان با رکود بازار در همین اندازه کوچک ماندند. برخی کارشناسان درباره دلایل فعال نشدن این صندوقها در ۳-۲ سال نخست فعالیت، معتقدند در آن بازه زمانی، اوراق بدهی در بازار زیاد نبود تا این صندوقها از محل خریداری این اوراق بتوانند رشد کنند؛ این در حالی است که بیش از ۱۲۰ هزار میلیارد تومان از موجودی صندوقها (۱۱۰ هزار میلیارد تومان) صندوقهای بادرآمد ثابت است. اینکه آینده صندوقهای سرمایهگذاری با تصمیمهای چند وقت گذشته بانک مرکزی و سازمان بورس چه میشود، پرسشی است که دکتر احمد پویانفر استاد دانشگاه، فعال و کارشناس بازار سرمایه در گفتوگو با صمت به آن پاسخ داد. باتوجه به فشار بانک مرکزی برای کنترل نرخهای سود از طرفی و مصوبهای که بهتازگی سازمان بورس و اوراق بهادار، (یکشنبه ۱۴ آبان ۹۶) ابلاغ کرد که براساس آن، بانکها از چرخه صدور واحدهای سرمایهگذاری حذف میشوند، به نظر شما آینده صندوقهای بادرآمد ثابت چه میشود؟ بررسی وضعیت صندوقها نشان میدهد، در آن برهه زمانی که فعالیت این صندوقها آغاز شد، به دلیل اندازه کوچک از طرفی و حجم کم اوراق بدهی ازسوی دیگر (به اندازهای نبود که این صندوقها اوراق را خریداری کرده و بزرگ شوند)، صندوقها باید منابع را در بانکها سپرده میکردند و بانکها هم هر نرخی که سپرده میکردند را میتوانستند به سپردهگذاران هم بدهند و نیازی به استفاده از این صندوقها نبود، چهبسا بانکها مخالف این صندوقها هم بودند، چراکه این صندوقها باید ۳۰ درصد از این منابع را صرف خرید سهام یا اوراق بدهی میکردند و بانکها که موسسان اصلی این صندوقها بودند تمایل نداشتند منابع خود را از راه این صندوقها جذب کنند اما این صندوقها منابع را در جای دیگری خرج کنند. از ۲تا ۳ سال پیش باتوجه به سختگیریهایی که بانک مرکزی روی نرخ سود سپردهها داشت و صندوقهای سرمایهگذاری با توجه به مقرراتی که برایشان حاکم بود، این امکان را داشتند که بتوانند با نرخهای بالاتری در بانکها سپردهگذاری کنند. درواقع از ۳ سال پیش رشد صندوقها با افزایش نظارت بانک مرکزی بر روی بانکها همزمان شد و بانکها برای اینکه بتوانند از ابزارهای جایگزین دیگر برای جذب سپردهها استفاده کنند به صندوقهای سرمایهگذاری رو آوردند. درواقع منشاء اصلی رشد صندوقهای سرمایهگذاری بانکها بودند. به این شکل که بانک بهجای اینکه در داخل شعبه بهعنوان سپرده منابع جذب کند حالا درون شعبه بهعنوان واحدهای سرمایهگذاری منابع را جذب میکرد. خب، این کار چه ایرادی داشت؟ در حالی که معرفی این صندوقها از یک طرف موفقیتی برای بازارسرمایه محسوب میشد، ازسوی دیگر ایراد این بود که این تقاضا یا اقبالی که به صندوقها شد بهدلیل جذابیت ذاتی این صندوقها نبود بلکه بهدلیل حل مشکل بانکها با بانک مرکزی بود (پرداخت نرخ سود ازسوی بانکها). ابلاغیه ۱۱ شهریور ازسوی بانک مرکزی مبنی بر کاهش نرخ سود بانکی، بر اینکه نرخهای سود بانکی کنترلنشده است و کل نظام مالی کشور را تهدید میکند، تاکید داشت. براین اساس مقرر شد نرخهای سود با نظارت بانک مرکزی تعیین شود. ازطرفی بانک مرکزی معتقد بود این صندوقها محلی برای دور زدن مقررات بانک مرکزی است. صرفنظر از اینکه این ادعا درست است یا نه، یا صندوقها، بانکها را به سمتی پیش میبرند که تصمیمهایی درباره نرخ سود سپردهها بگیرند یا برعکس، اما فشار بانک مرکزی چه از طرف هیات دولت یا مجلس باعث شد سازمانبورس در چندین مقطع، ساختار صندوقهای سرمایهگذاری را اصلاح کند. این اصلاح در مقطع نخست این بود که سقفهای مجاز را تغییر دادند و گفتند این صندوقها نمیتوانند بیشتر از یک مبلغ مشخصی در بانکها سپردهگذاری کنند و باید اوراق بدهی یا سهام خریداری کنند یا به صندوقهای تنها در اوراق بهادار ثابت مجوز ندادند. ازسوی دیگر اجازه ندارند اوراق بدهی پذیرفتهنشده در بورسها را معامله کنند. بهتازگی هم محدودیت دیگری تعیین کردند و گفتند بانکها نمیتوانند مدیر ثبت باشند و از این به بعد صندوقها را نمیتوان از بانکها خریداری کرد بلکه از طریق کارگزاریها یا خدمات اینترنتی که شرکتهای تامین سرمایه ارائه میدهند باید استفاده کنند. درواقع در اثر فشارهایی که بانک مرکزی برای کنترل و تنظیم بازارهای پولی کشور انجام میدهد برای تامین نظر بانک مرکزی درباره اصلاح وضعیت بانکهای کشور سازمان بورس چند قدم خیلی بزرگ برداشت. اثر این اقدامهای سازمان بورس بر صندوقهای سرمایهگذاری چه خواهد بود؟ اتفاقی که میافتد این است که اندازه این صندوقها رشد نخواهد کرد و بهتدریج کوچکتر شده و تا ۱/۵-۱ سال دیگر جذابیتی نخواهند داشت. چراکه جذابیت این صندوقها به این بود که بتوانند نرخهای بازدهی بیشتری بدهند، این درحالی است که بانک مرکزی جلوی بازدهی بیشتر نرخ سپردهها را گرفته و سازمان بورس هم ازسوی دیگر، جلوی انتشار اوراق بدهی غیربورسی را گرفته و نرخ اوراق بدهی بورسی بهطور تقریبی با نرخ بازدهی سپردهها برابر یا کمتر است. در نتیجه این صندوقها دیگر مزیتی ایجاد نمیکند تا سرمایهگذاران از طریق همین صندوقها سرمایهگذاری کنند. اگر وضع به همین شکل باشد، درحالی که این صندوقها یک دوره رشد خیلی فزاینده سالانه ۲۰۰تا ۳۰۰درصد را تجربه کردند، انتظار میرود در ۱تا ۲ سال آینده وضعیتی که برای صندوقهای سهام پیش آمد برای صندوقهای با درآمد ثابت هم پیش بیاید، به این شکل که این صندوقهای کوچک و غیرفعال منحل شوند. چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟ بهنظر میرسد در بلندمدت ادامه روند سیاستهای قبلی سازمان راهکار مناسبی باشد چراکه این صندوقها باید بتوانند از فرصتهای سرمایهگذاری در بازار استفاده کنند، وقتی همان اتفاقی که درباره اوراق اخزا و سخاب پیش آمد و در نرخهای بالای ۳۰ درصد بازدهی داشتند معامله میشدند، صندوقهای با درآمد ثابت با خریداری اوراق ازسوی صندوقهای سرمایهگذاران، سهمی هم از این اوراق (اوراق اخزا و سخاب) داشتند. اما با این محدودیت بهطور طبیعی یک بازار غیرمتشکل بر روی این اوراق شکل میگیرد و دوباره نرخهای این اوراق افزایش پیدا میکند یا اوراقی که به پیمانکاران میدهند منجر به ضرر پیمانکاران و موجب رشد برخی واسطهها شده و نهادهای تخصصی از این بازار فاصله میگیرند و با این تصمیمها کارایی بازارهای مالی ما کاهش پیدا میکند. بهنظر میرسد در کوتاهمدت برای تامین نظرات بانک مرکزی و حل مشکل سپرده بانکها تصمیم مناسبی باشد اما در بلندمدت سازمان باید به تصمیم قبلی خود برگردد. تا یک سال دیگر این صندوقها نسبت به سپردههای بانکی مزیت دارند و اگر همین وضعیت ادامه داشته باشد مردم یا پول خود را در بانک باید سپرده کنند یا بهسمت سایر سپردهها بروند.∎