شناسهٔ خبر: 23114516 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

در نشست « فلسفه و آینده دانشگاه» مطرح شد

تجاری‌سازی با روح دانشگاه ناسازگار است/ آکادمی‌های امروزی هویتشان را از کارفرما می‌گیرند

نشست «فلسفه و آینده دانشگاه» ۲۷ آذر ماه با سخنرانی دکتر حسین مصباحیان، مدیر گروه فلسفه دانشگاه تهران و دکتر رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در سالن انجمن‌های علمی دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو،نشست «فلسفه و آینده دانشگاه» ۲۷ آذر ماه با سخنرانی دکتر حسین مصباحیان، مدیر گروه فلسفه دانشگاه تهران و دکتر رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در سالن انجمن‌های علمی دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد. مصباحیان در ابتدای این نشست گفت: روح دانشگاه به حقیقت پیوند دارد از این رو دانشگاه کاربردی و اقتصادمحور که در نسل چهارم دانشگاه‌ها مطرح است با روح دانشگاه ناسازگار است. بر اساس نگاه دریدا محتوای دانشگاه باید نامشروط بوده و در خدمت، دین، دولت-ملت، ایده‌ و بازار نباشد.


وی افزود: در گفت‌وگو‌هایی با گادامر در خصوص دانشگاه با عنوان دیروز، امروز و فردا، در کتابی منتشر شده است. گادامر به دیروز و امروز دانشگاه پرداخته است تا طرحی برای آینده دانشگاه بدهد. ما نیز باید ببینیم که دانشگاه چه مراحلی را گذرانده است.


استادیار فلسفه دانشگاه تهران با بیان اینکه ما اهل فلسفه پدیدارشناسی را از مهم‌ترین سنت‌های فلسفی می‌دانیم، گفت: تا قرن بیستم معرفت‌شناسی، منطق، هستی‌شناسی و اخلاق در فلسفه مطرح بود، اما از قرن بیستم پدیدارشناسی به میان می‌آید. پدیدارشناسی به ما می‌گوید تا به ناپدیداری توجه کنیم. آنچه در تاریخ دانشگاه وجود دارد باید استخراج شود تا ما ببینیم چه چیزی در پدیدار دانشگاه دیده نمی‌شود.


وی تاکید کرد: ممکن است مطرح شود که دانشگاه نهاد یا ایده است. دانشگاه صرف نظر از سنت‌های مشابه از یک تاریخ مشخص تاسیس شده است. مهم‌ترین دانشگاهی که در اوایل قرن ۱۲ تاسیس شد، دانشگاه پاریس بود. مورخین فلسفه می‌گویند دانشگاه بدون هیچ تردیدی بازتاب تمدن‌هایی است که در آن قرار گرفته است.


مصباحیان در ادامه خاطرنشان کرد: دانشگاه هیچ وقت در صف مقدم انتقال یک دوره به دوره‌ای دیگر نبوده است. دانشگاه در والاترین درجه خود را با شرایط جدید انطباق داده است. ما چهار دوره دانشگاه داریم. دوره مسیحی تا سال ۱۶۰۰ میلادی، دوره اول است که نماینده این دوره دانشگاه پاریس است. در این دوره انسان خود را به مثابه وجودی دینی فهم می‌کرد، نه قومی و انسانی. جنگ‌های این دوره نیز به خاطر دلایل مسیحی و مذهبی است. جنگ‌های مسیحی در این دوره اتفاق می‌افتد. عوامل اقتصادی و افتخارآفرینی‌ها در این دوره ریشه در مذهب دارد حکومت قانون فلسفه زندگی در این دوره تحت تاثیر دین است.


استادیار فلسفه دانشگاه تهران با بیان اینکه دانشگاه پاریس محصول توسعه جامعه‌های دینی پیش از خود بوده است، گفت: قدیمی‌ترین دانشگاهی که می‌شناسیم، دانشگاه بولونیا در ایتالیاست، این دانشگاه اثر زیادی در تاریخ نداشت، اما دانشگاه پاریس مهم‌ترین دانشگاه دوره قرون وسطاست. ویژگی‌های آن دانشگاه، دانشگاه بعد از خود را تحت تاثیر قرار داده است. یک مورخ آن را چنین توصیف کرده است که دانشگاه پاریس مرکز فلسفه و دولتی در میان دولت بود. الهیات مسیحی در این دوره معیاری برای سنجش همه چیز محسوب می‌شده است. آکویناس در این دانشگاه تحصیل و تدریس کرده است.


وی افزود: الهیات از نظر دانشگاه پاریس معتبرترین علمی بود که می‌توانست وجود داشته باشد، این دانشگاه در اواخر قرن ۱۵ منحط می‌شود که بخشی از آن به خاطر خودبینی دانشگاه پاریس است. دانشگاه پاریس در این دوره آموزش‌محور می‌شود.


مصباحیان با بیان اینکه با پیدایش دولت‌-ملت‌ها، عصر دوم دانشگاهی را شاهد هستیم گفت: در آغاز این دوره دانشگاه هاله ایجاد می‌شود که بر پایه دولت‌-ملت است. اگر دانشگاه پاریس به دین خدمت می‌کند، دانشگاه هاله به دولت و ملت خدمت می‌کند و غیر از این هیچ مسئولیتی برای خود قائل نیست. اگر دانشگاه پاریس بازتابی از شرایط زمان خود است، دانشگاه هاله هم بازتابی از شرایط خود است و مسائلی مانند حقوق، طب و اجتماعیات نسبت به الهیات پیشی می‌گیرد.


وی با بیان اینکه مهم‌ترین دانشگاهی که در تاریخ فلسفه غرب می‌شناسیم دانشگاه برلین است، یادآور شد: همبولت وزیر آموزش آلمان وقت آن را ایجاد می‌کند و توسط کسانی مانند گادامر و هایدگر دانشگاه آلمانی ما خوانده می‌شود، این دانشگاه نماینده نسل سوم دانشگاه است. دانشگاه این عصر هم با این که ایده‌آلیستی است باز هم بازتاب زمانه خود است، به خاطر این که در عصر ایده آلیسم شکل گرفته بوده است.


مصباحیان تصریح کرد: همبولت در این مقطع، دانشگاه را برای خدمت به حقیقت تاسیس می‌کند؛ برای اینکه به حقیقت خدمت کند باید محقق و پژوهشگر و دانشگاهی، دو بال تنهایی و آزادی داشته باشند. تنهایی برای اینکه مجبور به باج دادن به هر رابطه‌ای نباشند و بتوانند به تنهایی به دنبال حقیقت باشند و آزادی برای اینکه نتایج پژوهش‌های‌شان را به اشتراک بگذارند. این دانشگاه دانشگاه ایده‌آلیستی است که سرش را از تنش جدا کرده‌اند. افرادی تنها و آزاد در جایی هستند که فقط به دنبال حقیقت‌اند. این دانشگاه بسیار موثر بوده است و سر لوحه کارهایش زیستن با ایده‌ها بوده است. زیست با ایده‌ها را گادامر آرمان فراموش شده می‌داند که به معنای زندگی با ایده‌هاست. محققین دانشگاه برلین با ایده‌ها زندگی می‌کردند.


استادیار فلسفه دانشگاه تهران افزود: دانشگاه برلین طبیعتا با عوض شدن عصر عوض می‌شود. در مرحله سوم بازتابی از زمانه خود است، زیرا عصر ایده‌آلیسیم با نمایندگی دکارت، کانت و هگل معتقد بود از طریق بنیاد قرار دادن ذهن آدمی، می‌توان کتاب هستی را نوشت که با خود هستی برابر است. این رویکرد ایده‌آلیستی به جهان بود که در برابرش سنت دریدایی «در حال آمدن» مطرح است، در این رویکرد بین درک من از هستی و هستی تفاوت وجود دارد و اگر من احساس برابری داشتم باید به تعویق بیندازم.


مصباحیان با بیان اینکه چند سال در دانشگاه یورک کانادا سمیناری به نام «دانشگاه در حال آمدن» برگزار شد، گفت: صورت کلی در آن سمینار این بود که دانشگاه در حال اضمحلال است. در این سمینار از صورت‌پردازی دانشگاهی که ما در آن هستیم این خروجی را گرفته‌اند. عصر و نسل چهارم دانشگاهی را می‌توان در آمریکا یافت. این نسل را می‌توان با دانشگاه فینکس یافت که در آمریکا تاسیس شده است. ویژن (بینش) این دانشگاه آن است که من یک نهادم که دنبال مشتری می‌گردم. اولا در این جا دانشگاه نیست و نهاد مطرح است و ثانیا دانشجو موضوعیت ندارد که مشتری مطرح است که به دنبال یادگیری مهارت و کسب و کار است. کاربردی شدن دانشگاه با روح دانشگاه ناسازگار است.


وی افزود: در دانشگاه نسل چهارم رشته‌های به درد بخور علوم انسانی وجود ندارد، فلسفه، جامعه‌شناسی و ... در آن حضوری در این دانشگاه ندارد. اگر دوره‌های تاریخی به ترتیب مسیحیت، دولت-ملت و ایده‌آلیسم هستند که دانشگاه‌ها نمایندگی‌اش می‌کنند، علما عصر امروز را فردگرایی عنان گسیخته می‌دانند، از این‌رو دانشگاه در این دوره به من فرد اتمیزه شده خدمت می‌کند تا مهارت‌هایی برای حل مشکلاتم پیدا کنم. دانشگاه‌های ایران با خارج ایران تنها از لحاظ شکلی تفاوت دارد. دانشگاه زمانی در وضعیت اضمحلال کامل قرار می‌گیرد که فرد در آن مرکزیت پیدا کند.


در بخش دوم این نشست، دکتر رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، گفت: چرا ما در خصوص فلسفه و آینده دانشگاه می‌پرسیم. اساسا فلسفه در دوران مدرن چه نقشی را ایفا کرده که الان ما این سوال را می‌پرسیم؟ پس از شکست آلمان از فرانسه، آلمانی‌ها به فکر تشکیل دانشگاهی جدید افتاد و این به تاسیس دانشگاه توسط همبولت منجر شد. آنچه در دانشگاه جدید آلمان حکومت کرد، فکر فیشته است. هابرماس معتقد است دوران مدرن را نمی‌توان بدون فلسفه مدرن فهمید. آنچه دوره حاکمیت دین را در غرب پایان بخشیده است، کار فلسفه در دانشگاه مدرن بود. همان طور که هابرماس و دریدا گفته است جامعه مدرن هویت خود را به فلسفه مدیون است حالا با این سوال گویی این نسبت بریده شده است.


وی افزود: گفت‌وگوهای کواین با کارنپ نکته تاریخی است در این خصوص که این ادعای آلمانی که دانشگاه هویت پیدا‌ نمی‌کند تا دانشکده فلسفه شکل بگیرد، را زیر سوال می‌برد. فلسفه قرار بود به علم هویت و وحدت بدهد. با رویکرد هگل، فلسفه دوگانه‌ها را به وحدت می‌رساند. فلسفه در الگوی آلمانی وحدت‌بخش است. حتی با نسل دوم دانشگاه‌های آلمانی که با رویکردهای پژوهشی، تحصیلات تکمیلی تشکیل شد، بیان شد که آموزش بدون پژوهش معنا ندارد. قرار شد که نتایج تحصیلات تکمیلی آموزش داده شود. چندین مولفه هویت سرزمینی تعالی اخلاقی و آزادی آکادمیک را فلسفه تامین می‌کرد و الان هابرماس در نیمه دوم قرن بیستم می‌گوید دانشگاه دیگر به ایده فلسفه احتیاج ندارد. دریدا نیز به یک معنا همین را می‌گوید. نقد دریدا بر کانت این است که دانشگاه آینده را مشخص می‌کند در حالی که دیگر این را هم نباید در دانشگاه نامشروط عمل کند.


ماحوزی تصریح کرد: تعاملات میان فرهنگی نیز ضربه دیگری بود. اینکه غرب باید از عقلانیت ایدئولوژیک انصراف دهد و پای میز شرقی‌ها بنشیند و باید چارچوب‌های عقلانیت غربی را کنار گذاشت. از این رو ما دیگر نباید با ایده‌ای به سراغ جهان برویم و بگذاریم جهان به ما ایده بدهد و این هم پتکی بر آموزش عالی بود. نکته دیگر پایان کلان روایت‌ها بود.


معاون پژوهشکده مطالعات اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با بیان اینکه چه شد که به اینجا رسیدیم؟ گفت: در نسل چهارم دانشگاهی ما شاهد دانشگاهی هستیم که به انتفاع مالی دانشگاه می‌اندیشند. امروز دانشگاه وارد معادلات اقتصادی می‌شود. امروز اقتصاد در سطح جهانی تعیین کننده است که بر دانشگاه هم سلطه دارد.


ماحوزی ادامه داد: آیا فلسفه در دومین دهه قرن بیست و یکم جایی برای نفس کشیدن در آموش عالی دارد؟ ما با مروری که روی کانت می‌کنیم و کاری که دریدا در خصوص این طرح کانتی انجام داده است، به این پرسش پاسخ می‌دهیم. کانت معقتد است بشر در طول تاریخ دو صنعت دارد که سخت‌ترین صنعت‌ها هستند، یکی آموزش و دیگری نظام سیاسی است. پارادکس کانت این است که چطور نسل معلم‌ها، می‌خواهند آینده‌ای را به آموزش تبدیل کنند که خودشان آن آینده را ندارند.


وی افزود: صلح، آزادی و اخلاق برای کانت در افق آینده مهم است. برای کانت هر طرحی در حوزه آموزش باید دو وضعیت آینده و حال را همزمان در نظر بگیرد و برای این کار ما باید گذشته را هم در نظر بگیریم. آموزشی که به گذشته توجه نداشته باشد، بی‌معناست و به اتکای گذشته می‌توان حال و آینده را ساخت. آموزش یک فن است که بی‌انباشت تجربه دیگران میسر نمی‌شود. آموزش باید راه طی‌شده را یک گام پیش ببرد و این مستلزم بازخوانی گذشته است. غرب دائم در حال بازخوانی خود است.


معاون پژوهشکده مطالعات اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری افزود: وضعیت حال از نظر کانت به این خاطر مهم است که باید دید آموزش چه نسبتی به معضلات حال دارد. نسبت آموزش و جامعه برای همه فرهنگ‌ها مطرح بوده است. هیچ نظام آموشی برکنار از نظام اجتماعی نیست.


ماحوزی افزود: کانت مفهوم آینده را در نظریه خیر اعلا و ملکوت غایات، جامعه‌ای که به بلوغ می‌رسد، به مثابه ایده‌ای عقلی که مسیر را نشان می‌دهد، پیش می‌‌کشد. در همین راستا فرهنگ انضباط و فرهنگ مهارت مطرح می‌شود. فرهنگ انضباط نزاع فرهنگ و عقلانیت را از بین می‌برد. در فرهنگ مهارت کانت به دنبال فرهنگی است که به ما می گوید چگونه جامعه مدنی بسازیم. جامعه مدنی مشارکت شهروندان و صلح، حقوق، نظام سیاسی جمهوری را می‌طلبد.


وی تصریح کرد: طرح نظام آموزش بر اساس فرهنگ مهارت و انضباط از نظر کانت، محقق می‌شود. او در رساله نزاع دانشکده‌ها، دو دسته از دانشکده که به حکومت وصل هستند و وصل نیستند را از هم جدا می‌کند و معتقد است دانشکده فلسفه که به حکومت وصل نیست، باید دانشگاه را ارتقا دهد. از نظر کانت دانشکده‌های الهیات حقوق و پزشکی شاغل تربیت می‌کنند و دانشکده فلسفه به سراغ مبانی این علوم می‌رود.


معاون پژوهشکده مطالعات اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری افزود: دریدا بر اهمیت شناسائی مسئولیت دانشگاهی توسط دولت تاکید می‌کند. او معتقد است حکومت باید جایگاه فلسفه را به رسمیت بشناسد. مسئولیت دانشکده فلسفه این است که خود حکومت نفع برساند، اگر نبض شهروند در دست حاکم است، دانشکده فلسفه قرار است که دست و غلط را به دانشگاه بشناساند.


ماحوزی در پایان گفت: پرسشی که مطرح می‌شود که دریدا توجه دارد این است که امروز دانشگاه تهدید می‌شود که طرح مسئولیت کانتی به ما کمک می‌کند ما استقلال را به دانشگاه باز گردانیم. اینکه معیارهای آموزش و پرورش دانشگاه از عرصه بیرون دانشگاه گرفته می‌شود این مسئله را نشان می‌دهد. امروز آکادمی به جای آنکه هویت خود را از خودش داشته باشد، از بیرون و از طریق کارفرمایان می‌گیرد. دریدا از عرصه تبلیغات عمومی چنان گسترده شده‌اند که گویا مرز میان دانش تخصصی و دانش عمومی از بین رفته است. دریدا خواستار آن است که دانش تخصصی به دانشگاه باز گردد.


در پایان این نشست مصباحیان در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه بازگشت به ایده‌آلیسم و دانشگاه حقیقت‌جو، آیا نوعی بازگشت در تاریخ نیست؟ گفت: ما نمی‌گوییم برگردیم به عصر ایده‌آلیسم، گزارش دادم که در ایده‌آلیسم جستجوی حقیقت در دستور کار بود. در ایده‌آلیسم کتاب هستی قابل نوشتن است، اما در رویکرد دریدایی ما به دنبال حقیقت می‌دویم اما می‌دانیم که به آن نمی‌رسیم. نیابد آینده را به حال بکشانیم و اجازه بدهیم آینده در حال آمدن باشد و به امکاناتی که ما داریم، گشوده باشد.


ماحوزی نیز در پاسخ به این پرسش که طرح بحث ایده دانشگاه از منظر کانت چقدر می‌تواند دستاورد اصلاحی برای دانشگاه ایرانی داشته باشد، گفت: یاسپرس در کتاب ایده دانشگاه تصویری از وضعیت دانشگاه آلمان بعد از جنگ دوم جهانی دارد. این سوال را از یاسپرس بپرسید. بعد از غلبه نازی‌ها، اخراح اساتید و ... یاسپرس از بازخوانی ایده دانشگاه حرف می‌زند. بالاخره یاسپرس وضعیتی را تصویر می‌کند به عنوان وضعیت آرمانی که وضعیت موجود می‌تواند از روی اینکه راه غلط و درست کدام است را بیابد و اصلاحات باید کجا صورت بگیرد. ایده دانشگاه کمک می‌کند ما از گیجی و گنگی در خصوص دانشگاه در بیاییم و بتوانیم دسته‌بندی از دانشکده‌ها انجام دهیم تا انتظارات‌مان را بتوانیم برآورده سازیم.