شناسهٔ خبر: 23107034 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: بی‌بی‌سی فارسی | لینک خبر

قانون حق نشر در افغانستان چقدر رعایت می‌شود؟

همه‌چیز از این جمله آغاز شد:"نسخه پی‌دی‌اف کتاب سیاست افغانستان؛ روایتی از درون" به دستم رسیده است، ایمیل‌تان را بنویسید تا بفرستم."

صاحب‌خبر -
کتاب

همه‌چیز از این جمله آغاز شد:"نسخه پی‌دی‌اف کتاب سیاست افغانستان؛ روایتی از درون" به دستم رسیده است، ایمیل‌تان را بنویسید تا بفرستم."

در چند ساعت کوتاه، این متن در بیشتر از ده‌ها صفحه فیسبوک کاربران افغانستان نشر شد و شاید صدها نشانی ایمیل برای دریافت کتاب در بخش نظرات نوشته شد، کار حتا در این جا پایان نیافت، ساعتی بعد پیوند دانلود مستقیم نسخه اسکن‌شده کتاب، روی فیسبوک قرار گرفت، بدون توجه به این‌که در صفحه اول همین کتاب که آن را رنگین دادفر سپنتا، وزیر امور خارجه سابق و مشاور امنیت ملی رییس‌جمهوری پیشین افغانستان نوشته، آمده است: "کلیه حقوق چاپ و تکثیر برای ناشر محفوظ است. هرگونه کاپی‌برداری، فوتوکاپی و تکثیر الکترونیک بدون اجازه کتبی ناشر ممنوع می‌باشد."

از این کتاب ماه گذشته رونمایی صورت گرفت اما انتشارات عازم که این کتاب را به چاپ رسانیده است، شاید انتظار آن را نداشت که به این زودی، کار به نشر "غیرقانونی" نسخه الکترونیک آن برسد و بازار فروش آن را کساد کند.

در پی نشر نسخه الکترونکی این کتاب، انتشارات عازم اعلام کرد که تا زمان "جواب رئیس جمهور اسلامی افغانستان فعالیت‌ خویش را متوقف ساخته است."

ناامیدی ناشران از وضعیت جاری

سطح پایین سواد در جامعه، نبود فرهنگ مطالعه و وابستگی افغانستان به مواد خام چاپی وارداتی، سبب شده است تا چاپ و نشر در افغانستان یک صنعت پردرآمد نباشد، با این وصف هنوز چندین انتشارات به صورت منظم در افغانستان کتاب چاپ می‌کنند، هرچند خریداران کتاب یک حلقه کوچک هستند. در کنار این مسائل در نظر گرفته نشدن حق نشر و مالکیت ناشر، سبب می‌شود تا هر روز، وضعیت مراکز نشر کتاب، بدتر از دیروز باشد.

قانون "حمایت حقوق مؤلف، مصنف، هنرمند و محقق (کپی‌رایت) " در افغانستان وجود دارد.

فقره یکم در ماده سی‌و یکم این قانون در بخش "احکام تأدیبی" تصریح می‌کند که "شخصی که در موعد مندرج ماده (۱۹) این قانون (بیست سال پس از نشر) بدون موافقه کتبی مالک اثر به طبع و نشر آن به هر وسیله با روش اقدام نماید، حسب احوال به حبس الی یک سال یا به جریمه نقدی که از پنجاه هزار افغانی کمتر و از یکصد هزار افغانی بیشتر نباشد ـ و یا هر دو جزا ـ محکوم می‌گردد".

متأسفانه مانند بسیاری از قوانین دیگر، این قانون هم بار اجرایی نیافته و ضمانتی برای اجرای آن وجود ندارد. ناامیدی ناشران و دارندگان حق معنوی، بیشتر ناشی از آن است که قانون چاپ‌شده، شبیه "در یخ نوشتن و در آفتاب ماندن" هیچ گرهی از کار آن‌ها و روزگار بد حق نشر نگشوده است.

قانون مالکیت معنوعی یا کف‌ روی آب

هرچند مشکل رعایت‌نشدن کپی‌رایت ویژه افغانستان نیست و در بسیاری از کشورهای منطقه نیز به عنوان یک معضل جدی مطرح است. به طور مثال در هند ضبط فیلم‌های بالیوود از روی پرده سینما و در ایران بر سر کپی‌شدن غیرقانونی محصولات فرهنگی و سریال‌های نمایش خانگی، سبب اعتراض شدید فعالان این عرصه‌ها بوده است.

این معضل حتا در بخش ترجمه کتاب در ایران، اعتراض میشل کلمن رئیس انجمن جهانی ناشران را در پی داشت و وی در حاشیه نمایشگاه کتاب فرانکفورت لب به انتقاد از این موضوع گشود: "واقعا متوجه نمی‌شوم که چگونه کتابی که روز دوشنبه در ایالات متحده منتشر شده روز چهارشنبه در ایران ترجمه غیرقانونی شده و روانه بازار می‌شود. قبول داریم ایران عضو معاهده کپی‌رایت نیست اما این دلیل نمی‌شود که کتاب‌های ناشران جهان بدون دلیل و اجازه ترجمه شود."

ترجمه کتابی از عتیق رحیمی، نویسنده اهل افغانستان در ایران نیز از یک‌سو اعتراض نویسنده مبنی بر این‌که چرا کتابش از فارسی به فارسی ترجمه شده است را در پی داشت بلکه از گرفته‌نشدن اجازه بازنشر کتاب نیز پرده برداشت.

فرهنگ‌سازی

وسیم امیری، مسئول عمومی انتشارات امیری، یکی دیگر از مراکز نام‌آشنای چاپ در صفحه فیسبوکش نوشته است:" اگر جلو این تقلب کاری‌ها و دزدی‌ها به زودترین فرصت گرفته نشود هیچ ناشری رشد و پیشرفت نخواهد کرد."

اجمل عازم، مدیر انتشارات عازم خطاب به کسانی که به قول او "فرهنگ دزدی را حمایت می‌کنند" نوشته است که آن‌ها از آغاز معرفی این کتاب، برای کسانی که هزینه خرید آن را نداشته‌اند، راه دیگری نیز پیشنهاد کرده بودند. او گفته است: " کسی که دست به چنین خیانت زده است؛ هم دزد است و کسی که تقاضای فایل پی‌دی‌اف را به دزدان می‌دهد، هم دزد است."

شاید مشکل همین‌جاست؛ شریک ساختن مجانی محصولات فرهنگی افرادی که زحمت کشیده‌اند و امیدوارند دست‌کم هزینه زحمت خود را بدست آورند، در وجدان جامعه قباحتی را ندارد که فرضا دزدی در خانه‌ای کسی دارد. نفس نبود فرهنگ کتاب‌خوانی و در نتیجه ارزش ندادن به محصولات فرهنگی این چنینی در اعلام" من پی‌دی‌اف کتاب سپنتا را به دست آوردم، ایمیل‌تان را بنویسید تا بفرستم" فریاد می‌کند.

به همان اندازه که اتفاق اخیر مایه دلسردی است، شاید به همان اندازه روزنه‌ای از امید هم باشد. به این معنی که ایجاد گفتمان‌هایی این چنینی می‌تواند سطح آگاهی را بالا ببرد و مردم متوجه این شوند که بازنشر کتاب بدون اجازه مولف و ناشر همان حکمی را دارد که دزدیدن از خانه فردی دارد.

برای نجات محصولات فرهنگی، باید به وجدان جامعه هم رجوع کرد و با ایجاد گفتمان و بالابردن آگاهی و فرهنگ سازی در کنار تلاش برای اجرایی شدن قانون قدمی به جلو نهاد. با این هم، هرچند فرهنگ‌سازی در این زمینه می‌تواند راه حل اساسی و بنیادین باشد، اما اجرایی شدن قوانینی که حق ناشران را محفوظ نگهمیدارد، اصل اساسی‌تر و نیاز جدی‌تر برای جلوگیری از رکود صنعت نشر کتاب است.