«بگو در ماه خاکم کنند»،عنوان مجموعه اشعاری است از فراز بهزادی که با مشخصات ظاهری ۹۹ صفحه توسط انتشارات نشر هشت در سال ۱۳۹۶ به چاپ دوم رسیده است . این مجموعه حاوی دو دفتر است که دفتر نخست اشعاری تقریباً نیمه بلند را در برمیگیرد و دفتر دوم نیز شامل اشعاری کوتاه است.
اشعار این مجموعه را می توان بر محور سه شاخک با شاخصههایی اجتماعی، انتقادی و در ابعادی عاطفی تعریف نمودکه در این مجال به بُعد عاطفی این مجموعه شعر میپردازیم.
در دایره عاطفی، شعر شاعر محل وارسی است؛ زیرا که مألوف شدن شاعر با جامعه خویش نشانگر این است که شاعر دغدغههای اجتماعی و بافتارهای هیجانی و روحی و روانی خود و جامعه را به خوبی درک می کند. بدین سان، عاطفه می تواند دارای دو بُعد ذاتی و اجتماعی باشد که بُعد ذاتی آن به شاعر برمی گردد و بعد اجتماعی آن نیز به تجارب اجتماعی شاعر و تجارب جامعه مرتبط می شود که در هر دو حالت قدرت فرهنگ پذیری شعر را دو چندان می کند. با این وجود اگرچه هیچ اثری را از حیث هنری نمی توان مطلق دانست، اما می توان لایههایی از منِ اجتماعی را در آن اثر دریافت نمود که به مرور زمان نیز شاعر می تواند این لایهها را بسط دهد و یا احیاناً محدود کند. لذا شعر فراز بهزادی، شعری است که با زبانی سلیس و به دور از ژستهای ادبی، خود را در جامعه نشان میدهد و در ابعادی هم می توان صمیمیت کلام و لطافت رفتاری شاعر را در اشعارش دریافت نمود:
به مادرم گفتم
به جای این ساز دهنی
برایم یک دهان دیگر بخرد
دهانی که بشود با آن گفت آب ر آب ر آب
آن قدر بگویم
که دندانهایم ماهی شوند
و پوست دریا را
گاز بگیرند
یک شب
مادر از نهنگ پرسید
عوض نمی کنی صدای پسرم را با جیغ دریا؟
شعر از درونمایه ای عاطفی بهره می جوید؛ زیرا که بنیاد شعر، توأم با رفتارهای کودکانه کلاف خورده است و اگرچه شعر به سمتی انتقادی _ اعتراضی هم در حرکت است، اما بن مایه و سرشت شعر با ابزاری عاطفی بنا شده اند و فکر می کنم کلماتی چون: مادر ، آب ، ماهی و دریا از کلماتی به شمار می روند که زبان شعر را به سمت عاطفه بیشتر سوق داده اند و شاید بتوان گفت شعر از بن مایه ای انتقادی _ عاطفی برخوردار شده است. شعر توأم با پیرنگی است که این پیرنگ بار عاطفه را در شعر بیشتر نشان
میدهد و البته پیامد آن نیز میتواند انتقادی باشد:
بچه که بودم
حالا گریه می کنم
بزرگ که شوم
حالا گریه می کنم
با چشمهایی که گریه ندارد
با دهانی که مال خودم نیست
اصلا” برای همین چیزها
گریه می کنم
گریه برای همین چیزها
روی چیزهای دیگر سر می خورد
و کودکی ام را خیس می کند
شاعر نوعی حس نوستالژیک و آرکائیک از خود را با زمان حال خویش کلاف می دهد و این نوع فرآیند ادبی از جانب شاعر از درونمایهای
انتقادی _ عاطفی برخوردار شده است؛ به طوری که تکیه کلام شاعر، واژه گریه است و این نوع رفتار از جانب شاعر نشان می دهد که صنعت واژه گزینی را در شعر به خوبی لحاظ
می کند. به بیانی دیگر، کار کشیدن از کلمه گریه که به عنوان یک دال محسوب می شود ، مدلولهایی را به دنبال دارد که این نوع مدلولها در زوایایی هم تیپیکال هستند و هم تکنیکال. اگرچه شعر از مضامینی انتقادی بهره می جوید، اما خمیر مایه شعر عاطفی است. زیرا که شاعر از منظرهای عاطفی بیشتر بهره جسته است .
فراز بهزادی، شاعری خوش ذوق و دل شوق است که دو مجموعه دیگر را هم با نامهای:«شاه باید برود» و «عصرگرد و خاکسپاری من» را در دست چاپ دارد که به نظر میرسد چربش منِ اجتماعی این دو مجموعه با التفات به تجارب تقلیدی و تحقیقی شاعر بر مجموعه ی فرآرو بیشتر باشد.
code