طی دو سدهی اخیر، یکی از دغدغههای ایرانیها رسیدن به پیشرفت بوده است؛ موضوعی که باعث شده تا در این مدت اندیشمندان دربارهی رسیدن به پیشرفت راههای مختلفی را مطرح کنند. راههایی که برخی از آنها، مانند پیروی بیچونوچرا از غرب، مدتی هم در ایران اجرا شد. بااینحال، تجربه نشان داده که اجرای طرحهای مختلف توسعه که عمدتاً الگوبرداری صرف از نمونههای غربی بوده، نهتنها کمکی به پیشرفت کشور نکرده است، بلکه جامعه را بهدلیل تضادهایی که این الگوها با ارزشهای بومی داشته، دچار چالشهای جدی کرده است. بر این اساس، برخی از اندیشمندان معتقد هستند که الگویی برای توسعه مؤثر است که هرچند از ویژگیهای خوب فرهنگهای دیگر استفاده میکند، اما تکیهاش بر توانمندیهای داخلی است. این افراد بهترین الگوی پیشرفت را توسعهی درونزا میدانند.
اما الگوی پیشرفت درونزا چه پایهها و پیشنیازهایی دارد؟ الگوی پیشرفت درونزا مبتنی بر یکسری اصلاحات و پیشنیازها مانند اصلاح الگوی مصرف و از طرفی ارتقای فرهنگ کار و مسائلی از این دست است. این نوشتار درصدد است تا به بررسی این موارد، که از رکنهای اساسی پیشرفت درونزا هستند، بپردازد.
اصلاح الگوی مصرف
براساس اعلام مرکز آمار، میزان مصرف انرژی در ایران دوبرابر استاندارد جهانی است. همچنین سهبرابر استاندارد جهانی، ایرانیها برق مصرف میکنند. علاوه بر این، ایران در بین دویست کشور جهان، رتبهی سوم مصرف گاز را دارد. به غیر از این موارد، آمارها نشان میدهد در بخش مواد خوراکی، در کشور ما سرانهی مصرف شکر سی کیلوگرم و روغن شانزده کیلوگرم است. این در حالی است که رقم مصرف جهانی شکر 25 کیلو و روغن سیزده کیلو است. همچنین ایران با سرانهی مصرف 160 کیلو نان، که بخش قابل توجهی از این میزان بهصورت نان خشک هدر میرود، جزء کشورهای پرمصرف نان محسوب میشود. در واقع براساس برآوردها، در ایران سالانه با اسراف در مصرف نان حداقل یک تا دو میلیون تن آرد هدر میرود.(1) اما چه مواردی باعث شدهاند که ما به اینسو برویم و مصرف ما بهگونهای رقم بخورد که جزء یکی از پرمصرفترین کشورهای دنیا محسوب شویم.
ترویج مصرفگرایی: بازرگانی ایران در دو سدهی اخیر بهگونهای شده که شرایط برای ورود انواع کالاهای خارجی فراهم بوده است. در کنار این مسئله، با ایجاد فضای تبلیغاتی در جامعه، گرایش به مصرف هرچه بیشتر کالای خارجی ترویج میشد. در چنین شرایطی، طبیعی است که جامعه بهسمت مصرفگرایی حرکت کند.
تبلیغ تز مصرف انبوه: در زمان پهلوی با واردات از کارخانههای غربی، سعی شد تا بهاصطلاح توسعه از طریق جایگزینی واردات صورت بگیرد. در این مسیر، با بهرهگیری از نظریات توسعه، این فکر به ذهن رسید که باید با ترویج مصرفگرایی، برای کالاهای تولیدی بازار ایجاد کنیم. ازاینرو با تبلیغات مختلف، مصرفگرایی در جامعه به ارزش تبدیل شد.
ارتباط برقرار کردن بین شأن اجتماعی و مصرف: با تبلیغات انجامشده وضعیت جامعه بهگونهای شده است که همه تصور میکنند هرکسی بیشتر مصرف کند و کالاهای گرانقیمتتر خارجی خریداری کند، شأن اجتماعی بالاتری دارد. این مسئله به مصرفگرایی دامن زده است.
تبدیل ثروت به ارزش: در سالهای اخیر، در جامعه ثروت به یک ارزش مبدل شده است. این باعث شده تا مسابقهای از تجملگرایی در بین مردم ایجاد شود که با افزایش خرید حتی به قیمت مقروض شدن، نشان دهند که آنها جزء طبقات برخوردار جامعه هستند. این مسئله موجب ولع مصرف در بین همهی اقشار جامعه شده است.(2)
راهکارهای اصلاح الگوی مصرف
اصلاح الگوی مصرف در خانواده: خانواده بهعنوان اولین سطح در جامعه، میتواند نقش بسزایی در اصلاح الگوی مصرف داشته باشد. در این راه، خانوادهها میتوانند اقداماتی مانند طبقهبندی هزینههای زندگی و تعیین اولویت برای مخارج را انجام دهند. خانوادهها میتوانند با تقسیم مخارج از خریدهای غیرضروری پرهیز کنند. همچنین استفادهی درست از کالاها، تربیت فرزندان در خصوص مصرف درست و توجه به پسانداز بخشی از درآمد میتواند باعث کنترل مصرف در سطح خانوادهها شود.(3)
اصلاح الگوی مصرف در جامعه: جلوگیری از روند انگیزشی شدن مصرفگرایی از طریق کنترل تبلیغات و بهخصوص منع تبلیغاتی که سبک زندگی خانوادههای مصرفگرا را ترویج میکند، یکی از اقداماتی است که باید در سطح جامعه انجام شود. معرفی افراد موفقی که با تلاش و پسانداز و تولید و نه مصرفگرایی، به مدارج بالا رسیدهاند نیز از دیگر روشهایی است که باید در این راه پیگیری شود. همچنین آگاه کردن مردم از هزینههای مصرف زیاد مثل اسرافگرایی در مصرف انرژی و آب نیز باید انجام شود. ترویج فرهنگ قناعت و تبدیل به ضدارزش شدن ثروت، یکی دیگر از اقداماتی است که باید پیگیری شود.(4)
اصلاح الگوی مصرف در سطح دولت: دولت میتواند با اصلاح هزینههای خود و پرهیز از اسراف، در اصلاح الگوی مصرف پیشگام شود. همچنین بهبود بهرهوری یکی دیگر از ارکان اصلاح الگوی مصرف در سطح دولت است. هماکنون میانگین بهرهوری سرمایه و نیروی کار در ایران بهمراتب کمتر از نرخ جهانی است. دلیل این مسئله، تکیهی دولت به نفت و کمتوجهی به بهرهوری در کسب درآمد است. اگر دولت بهرهوری را افزایش دهد، این مسئله هم درآمد کشور را بیشتر میکند و هم از مخارج دولت میکاهد.
اصلاح الگوی مصرف در رسانهها: هماکنون وضعیت رسانهها و بهخصوص رسانهی ملی بهگونهای است که برای کسب درآمد، به تبلیغات گسترده روی آوردهاند؛ بهطوریکه بهصورت شبانهروز در حال تبلیغ مصرفگرایی هستند. علاوه بر این، تبلیغ مصرف کالای خارجی و ایجاد نیاز کاذب در افراد و نشان دادن سبک زندگی تجملی بهعنوان الگوی زندگی افراد موفق، یکی دیگر از ایرادات رسانههاست. این در حالی است که رسانهها بهدلیل نقشی که در جامعهپذیری دارند، بهخوبی میتوانند کم مصرف کردن و فرهنگ تلاش در جامعه را ترویج کنند. در اینباره میتوان ژاپن را مثال زد که با تبلیغ الگوی تلاش در بین مردم خود، بعد از جنگ دوم جهانی توانست کشورش را بازسازی کند.(5)
حمایت از تولید
محور پیشرفت درونزا، تولید داخلی است و لازمهی تولید بیشتر در یک کشور، داشتن فرهنگ لازم برای کار است. لازمهی این کار، انسانی است که (مبتنی بر آموزش) قابلیت تولید دارد. رفع فرهنگهای غلطی همچون تنبلی، خودمحوری و عدم روحیهی کار جمعی و همچنین راحتطلبی، از ضروریات پیشرفت درونزا محسوب میشود. در این رابطه باید آسیبشناسی انجام شود.
آسیبشناسی
تلقی غلط از فرهنگ کار، نگاه شخصی و منفعتطلبانه به کار بهجای رویکرد ملی، اهتمام به مشاغل کاذب همچون دلالی بهجای کارهای مفید و تولیدی، مدرکگرایی بدون یادگیری مهارتهای لازم، نبود روحیهی جمعی در کار، مصرفگرایی و رفاهطلبی و دور شدن از فرهنگ ملی و معارف دینی، باعث شده است تا انگیزهی تلاش و تولید در کشور کم شود؛ بهطوریکه بسیاری از افراد هستند که ترجیح میدهند در مشاغل دلالی و نه شغلی که تخصص دارند، مشغول به کار شوند.
ریشهی مشکلات
ارزش، مفهومی مجرد است و در فلسفهی اخلاق، عامل تفکیک خوب و بد است. لذا «خوب»ها میتوانند برای یک جامعه ارزش قلمداد شوند و «بد»ها ضدارزش. انتقال ارزشها، گرایشها، هنجارها و آدابورسوم فرهنگی و اجتماعی، بهمنظور اجتماعی کردن نسلهای جدید جامعه صورت میگیرد. اساس جامعهپذیری بر این واقعیت استوار است که انسان بهصورت شخص زاده نمیشود، بلکه از طریق پرورش و آموزش اجتماعی به یک شخص تبدیل میشود. بر این اساس میتوان مدعی شد اگر امروز در کشور ما فرهنگ تنبلی و کار نکردن و از طرفی مصرفگرایی وجود دارد، این مسئله تاحد قابل توجهی به کژکارکردی جامعهپذیری و انتقال ارزش کار و تلاش به نسلهای مختلف مربوط میشود. در واقع در جامعهپذیری باید بهگونهای عمل شود که مصرف کالای ملی و رسیدن به پیشرفت از طریق کار، به ارزش اجتماعی تبدیل شود. هماکنون نحوهی جامعهپذیری در ایران بهگونهای است که فرهنگ کار نکردن و تلاش کمتر، بیشتر تبلیغ میشود. در این فرهنگ، تولید و کار کردن بهمعنی اجازه دادن به دیگران برای سوءاستفاده از خود است. در واقع ما افراد را بهگونهای تربیت میکنیم که برایشان تلاش و کوشش به یک ضدارزش و از زیر کار فرار کردن به یک ارزش تبدیل شده است. طبیعی است که در چنین شرایطی، افراد میلی به کار کردن نداشته باشند.(6)
پایین بودن ضریب بهرهوری نیروی انسانی، پایین بودن ساعت کاری مفید (متوسط روزانه دو ساعت و هجده دقیقه)، فرار از کار و مسئولیت، بیانگیزگی، عدم کار مفید و اتلاف وقت، از جمله مصادیق نهادینه نشدن فرهنگ کار در ایران است که ریشهی این موارد را باید در جامعهپذیری اشتباه افراد جستوجو کرد.
راهحل
بهصورت متداول وقتی در جامعهای سبکی از زندگی متداول میشود، عموم مردم آن سبک را بهعنوان الگوی خود قبول کرده و در زندگی اجرا میکنند. ازاینرو اگر میخواهیم سبک زندگی مردم بهسوی تلاش و کار رود، ابتدا باید کار را در جامعه به ارزش تبدیل کنیم. تا زمانی که کار نکردن و فرار از مسئولیت اجتماعی در جامعه ارزش است، نمیتوانیم به پیشرفت برسیم. در واقع در جامعهای که کمکاری زرنگی محسوب میشود، توسعه امکانپذیر نیست. بر این اساس، ابتدا باید با جامعهپذیری، فرهنگ مردم را اصلاح کنیم تا از این طریق در سبک زندگی آنها، تغییر در جهت تولید و کار ایجاد شود.
در نهایت، حمایت از تولید نیازمند تولید ملی و هماهنگی در سه سطح تصمیمها، ارزشها و نهادهاست. اصلاح حمایت از تولید در سطح تصمیمها به این معنی است که باید تمامی سطوح تصمیمگیرنده و سیاستگذار از تولید حمایت کنند. بهعنوان مثال، درحالیکه قانونی تصویب میشود که از راهاندازی کارخانهای در زمینهای خاص حمایت شود، نباید در مقابل شاهد صدور واردات بیرویهی همان محصول به کشور باشیم. یا وقتی قرار است فرهنگ کار و الگوی مصرف ترویج شود، نباید در رسانهها سبک زندگی تجملی و کار نکردن تبلیغ شود.(7)
منظور از سطح ارزشها این است که نظام ترویج ارزشها در جامعه بهصورت یکپارچه، ارزش کار و تولید و دوری از تنبلی و کم مصرف کردن را ترویج کنند. چگونه میتوان جامعهای را که صبح تا شب در حال تماشای برنامهی تلویزیونی و زیر بمباران تبلیغ برای خرید و مصرف بیشتر است، متقاعد کرد که با مصرف صحیح و درست میتواند به پیشرفت برسد؟
در سطح نهادها نیز باید هر سه نهاد خانواده، جامعه و دولت به ترویج فرهنگ کار و تولید بپردازند. بدیهی است وقتی که این سه عرصه در حوزهی فرهنگ کار بهگونهای عمل میکنند که نهتنها مکمل هم نیستند، بلکه بعضاً در تضاد یکدیگر هم رفتار میکنند، در چنین شرایطی فرهنگ تولید و تلاش نهادینه نمیشود. بهعنوان مثال، وقتی در سطح خانواده تلاش و کوشش تعریف و ترویج میشود، اما در جامعه مردم شاهد انباشت ثروت توسط افرادی هستند که کمترین کوشش را برای به دست آوردن سرمایه نکردهاند، این وضعیت نتیجهای جز سرخوردگی برای افراد ندارد.
توسعهی درونزا نیازمند اصلاح الگوی مصرف و ترویج فرهنگ کار در سه سطح خانواده، جامعه و دولت است. بر این اساس تا زمانی که در این سه سطح، بدون هماهنگی به ترویج ارزشهایی مغایر با اصلاح الگوی مصرف و فرهنگ کار بپردازیم، طبیعی است که رسیدن به پیشرفت به تأخیر میافتد.
پینوشتها:
1. سید احمد دیباحی، فرهنگ تولید و مصرف در اسلام، قم، نشر اکرام، 1389، ص476.
2. علیرضا موثق، اصلاح الگوی مصرف از منظر اخلاقی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشهی اسلامی، 1392، ص49-47.
3. جمعی از نویسندگان، مدیریت اصلاح الگوی مصرف از دید اسلام، نشر آموزش کشاورزی، 1388، ص129-123.
4. سید حسین معزی، اصلاح الگوی مصرف، انتشارات فرهنگ و اندیشهی اسلامی، 1388، ص123.
5. سید احمد دیباحی، فرهنگ تولید و مصرف در اسلام، همان، ص508-501.
6. محمد قیمی، کارآفرینی در نهادهای جامعهی مدنی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1383، ص40.
7. جیمز آر. کوک، پیش بهسوی کارآفرینی، ترجمهی میترا تیموری، اصفهان، نشر آموزه، 1385، ص180.
سید محسن موسویزاده: دانشجوی دکترای علوم سیاسی
انتهای متن/
∎