شناسهٔ خبر: 23080624 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: صدا و سیما | لینک خبر

برای وطن ...

سی و هفت سال پیش ؛ اون روز که خاک خرمشهر و آبادان مورد هجوم قرار گرفت، یه ایران خونشون به جوش اومد و سینشون سپر شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز آبادان،

سی و هفت سال پیش ؛ اون روز که خاک خرمشهر و آبادان مورد هجوم قرار گرفت، یه ایران خونشون به جوش اومد و سینشون سپر شد.

ترک خونه و خونواده مردونگی می خواست و خط مقدم جبهه، جَنَم.

سالها گذشته، یه عده اومدن و تو خاک میهن آروم گرفتن، خیلیها اما هنوز برنگشتن.

هر از گاهی خبر میاد شهید تو راهه، قلبای زیادی از جا کنده میشه ، مادرای شهدا گریون میشن، چشمای منتظر خودشون رو به مرز می رسونن ، نکنه پاره تنشون بیاد و اونا اونجا نباشن.

سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودان در ستاد کل نیروهای مسلح سالهاست با نیروهاش در حال تفحص پیکر شهدا تو خاک ایران و عراقه ، آخرین گزارش این کمیته که بعد از آتش بس و اعلام پایان جنگ شروع به کار کرد، نشون میده تو این سالهای طولانی بیش از 50 هزار شهید وطن به سرزمین مادری برگشتن. 352 پیکر گلگون کفن فقط از فروردین امسال تا امروز که 27 آذر نود و ششه از مرز شلمچه و رودخانه اروند وارد وطن شدن.

جزایر مجنون، جزایر اروند، شلمچه و کربلای چهار ایران و ام الرصاص ، شرق دجله و واسط تو عراق از جمله مناطق عملیاتیه که پل پرواز پاره های تن ایران شدن.

یه پرانتز ، (کمیته جستجوی مفقودین همه اجساد عراقی رو هم که پیدا کرده به مسئولان کشور عراق تحویل داده.)

اما خرمشهر و آبادان -شاهد خونهای بیگناه ریخته شده و شهادت مظلومانه تن های تنها- حالا سالهاست که افتخار میزبانی از مردان بزرگ و بی ادعایی رو داره که با ورودشون سرمه چشم خاک میهن میشن،  

تو این معبر ایثار، مردم قلبشون برای فرزندان بی ادعای وطن می تپه؛

توی شهر وقتی برای استقبال از شهدا گزارش می گرفتم مادری گفت: گذشت شهدا از هر چی که اسمش خوشی و لذته انقدر پیش خدا عزیزشون کرد که وقتی واسطه شون می کنی محال ممکنه دستت خالی بمونه .

انگار اسم شهدا که میاد همه با قلبشون و با تمام احساسشون حرف می زنن ، مرد جوانی که پیراهن جین پوشیده بود و عینک آفتابی زده بود می گفت: شهدا بدون هیچ توقعی رفتند و از آب و خاک و ناموس وطن دفاع کردند، چه جمله خوبی گفت: شهدا طلای تمام عیار استقامتند. یادی که از شهدای مدافع حرم کرد و اشکی که از زیر عینک سیاهش جاری شد متاثرم کرد.  

اون لحظه فقط به این فکر کردم؛ اگر او نبود من کجای تاریخ ایستاده بودم؟  

راستی کاروانهای دیگه تو راهه فرش قرمز رو آماده کنیم....

 نویسنده: عاطفه مرادی

mp4
<div id="video-display-embed-code_1701544" ><script type="text/JavaScript" src="http://www.iribnews.ir/fa/news/play/embed/1951232/1701544?width=400&height=300"></script></div>
 
برای وطن ... برای وطن ... برای وطن ... برای وطن ... برای وطن ... برای وطن ... برای وطن ... برای وطن ... برای وطن ...

نظر شما