با پایان حضور جدی گروه موسوم به داعش در عراق و سوریه، ایران میتواند موقعیت خود را در ایجاد یک مسیر امن از عراق به سوی سوریه تا لبنان فراهم و به موفقیتهای راهبردی در منطقه دست یابد.
علیرغم تمامی هزینههای مادی، معنوی و انسانی که جنگ در سوریه برای ایران به همراه داشت، ایران هم اکنون علاوه بر حزبالله لبنان، لشکرهای فاطمیون، زینبیون و... را نیز در کنار بخش عمدهای از نیروهای حشدالشعبی و سایر گروههای متحد خود در عراق به ظرفیتش افزوده است. این مجموعهها در بحران سوریه و عراق کارآیی خود را در برابر فشارهای منطقهای و جهانی برای تضعیف موقعیت تهران نشان دادهاند.
گسترش نفوذ ایران در منطقه موجب شد تا دولت ترکیه برای نخستینبار بعد از انقلاب ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) ایران که به سرنگونی رژیم شاه انجامید، از بالاترین سطح هیئت نظامی این کشور میزبانی کند.
آنطور که اتاق خبر ۲۴نوشته؛ تهران در موضع دیگر نیز پیروز میدان بود، مثلاً خطاهای راهبردی عربستان سعودی و همپیمانان او در خلیجفارس فرصتهایی را برای ایران بوجود آورد تا بتواند دسترسیهای منطقهای خود به ویژه در یمن و حتی در خلیجفارس را بیشتر کند. جالب آنکه هیچیک از این موفقیتهای نظامی ایران به واسطه رفع تحریمهای اقتصادی غرب علیه این کشور در توافق موسوم به برجام در سال ۲۰۱۵ نبوده و نیست، بلکه تهران همه این موقعیتهای موفقیتآمیز را مدیون اقدامات غیرمدبرانه دشمنان خود است.
حالا نشانههایی دیده میشود که پس از هزینه نظامی و دفاعی ایران در سوریه و عراق، در پی آن است تا جمهوری اسلامی ایران در بازسازی این دو کشور حضور نداشته باشد.
سوریه و عراق دو کشوری که در منطقه بحران زده غرب آسیا در آستانه سقوط و استقرار حکومت تکفیری وهابی داعش بودند، با کمکهای ایران و سپس مشارکت روسیه، توانستند بحران ایجاد شده را پشت سر بگذارند. جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز بحران در سوریه و عراق به خاطر منافع و امنیت ملی وارد بحران شد و توانست از گسترش تفکر وهابیت تکفیری جلوگیری کند.
ایران برای این منظور هم هزینه مالی کرده و هم هزینه جانی، که البته نتیجه آن ایجاد امنیت پایدار در کشور است. نیاز به گفتن نیست اما باید به این موضوع اشاره کرد که اگر ایران به بحران سوریه و عراق وارد نمی شد، چه بسا اکنون جنگ ادامه داشت آن هم در شهرهای ایران!
حضور ایران در سوریه و عراق مخالفینی هم در داخل داشت که از عمدی بود یا سهوی و نادانی سیاسی آنها بود، شاید آنها را هیچ زمانی نتوان قانع کرد که اگر ایران برای مقابله با تروریستهای تکفیری وهابی به سوریه و عراق نمی رفت، شکست خورده اصلی بحران ایران بود. البته احتمال هم میرود که مخالفین حضور ایران، آرزویشان همان شکست بوده است!
اکنون با توجه به شرایط ایجاد شده در غرب آسیا، که یکی از نقش آفرینان آن ایران است، اوضاع به گونهای تدارک دیده شده است که این تصور پیش میآید ایران قرار نیست پس از داعش در روند بازسازی این دو کشور حضور داشته باشد.
قطعاً در شرایط نابودی تروریستهای تکفیری وهابی که نقش اساسی و اصلی در نابودی آنها را ایران داشت، دیپلماسی فعال که بتواند پیش قدم بوده و گوشت را از چنگ طماعان دور نگه دارد، به شدت احساس میشود. نخستین کاری که دستگاه دیپلماسی باید پس از اعلام پایان کار داعش انجام میداد، سفرهای رسمی سیاسی به سوریه و عراق بود.
این سفرها نه در ردههای پایین بلکه باید از ردههای بالا آغاز میشد، همچون رئیسجمهور، معاون اول رئیسجمهور، وزیر خارجه و...، اما در این زمینه به نظر میرسد دولت و دستگاه دیپلماسی راهبردی برای این هدف ندارند.
اگر ایران پس از آن که حضور نظامی در سوریه و عراق داشت، اکنون که زمان استحکام بخشیدن به پیروزی بزرگ بر تروریستهای تکفیری است، پا پس بکشد، در واقع یک هزینه بیخودی را در بحران غرب آسیا کرده است.
حزبالله به عنوان اصلیترین همپیمان منطقهای ایران امروزه به گونهای در منطقه عمل میکند که به راحتی میتواند رژیم اسرائیل را به عنوان دشمن اصلی تهران تهدید کند. نفوذ راهبردی ایران در منطقه خاورمیانه به قدری گسترش یافته که اسرائیل به عنوان دشمن اصلی تهران مجبور شد از روسیه بخواهد از حمایت بیشتر از ایران در سوریه دست بردارد. ایران میتواند از مناطق مرزی لبنان و سوریه امنیت اسرائیل را تهدید کند. از طرف دیگر، نیروهای طرفدار بشار اسد نیز با کمک حزبالله لبنان توانستند ضمن پیشروی به سمت شرق سوریه خود را به نیروهای مقاومت شیعه عراقی مورد حمایت تهران برسانند.
از طرف دیگر اگرچه برای جمهوری اسلامی ایران و گفتمان خاورمیانهاش به مانند سایر حکومتها در این منطقه ماهیت اتحادها براساس هویت و اشتراکات هویتی است، اما بخشی از این امر برای این کشور نیز براساس مصلحت دولتهاست. این امر ریشه در شرایط مادی و ناشی از توازن قدرت منطقهای و دفع تهدیدات است.
جنگ ائتلاف به سرکردگی سعودیها در یمن ثابت کرد که از یکسو نه تنها اقدامات آنها دستاورد نظامی ندارد، بلکه در عین حال غیرانسانی نیز جلوه کرده و از طرف دیگر به انزوا کشاندن قطر نیز به آنجا انجامید که دوحه به تهران نزدیکتر شد و در نتیجه همبستگی شورای همکاری خلیجفارس از هم پاشید و شکاف در این شورا را به ارمغان آورد. در این میان عمان نیز به سبب بروز بنبست سیاسی در بحرین به واسطه حمایت عربستان سعودی از رژیم تندرو و سرکوبگر در منامه، سیاست منزویسازی قطر و ناکامی حملات نظامی و محاصره یمن، تا حدودی به ایران نزدیکتر شد.
فشار عربستان به قطر در عین حال موجب شد گروه مقاومت حماس در فلسطین به ایران روی آورد، در حالی که حداقل بخشی از این گروه پیشتر در سال ۲۰۱۲ به سبب حمایت تهران از دولت بشار اسد از ایران فاصله گرفته و به قطر تمایل پیدا کرده بود. شکست عربستان سعودی در خارج از حوزه خلیجفارس در عین حال موجب شد تا ترکیه نیز در اهداف خود در منطقه و به ویژه بـرای گسترش نفوذ در شورای همکاری خلیجفارس موفـق شود.محاسبات اشتباه عربستان باعث نتیجه گرفتن معکوس در سیاست خارجی آن شده و شدت یافتن سیاستهای تجاوزگرانه آن نیز نتیجه کاهش نقش آمریکا در منطقه است.
با تـوجه به پیشرفتهای راهبردی ایران و همپیمانان آن در منطقه و هرچه قدرتمندتر شدن آنها در دیگر میدانهای نبرد با دشمنان تهران، بعید به نظر میرسد دشمنان با توجه به منازعات درهم پیچیده میان خود، به پیروزی خاصی در منطقه دست یابند.
جالب آنکه علیرغم تشدید فضای ضدایرانی و ضدشیعی بهویژه پس از تشدید جنگ داخلی در سوریه در میان اعراب و اهل سنت، شاهد آن بودیم که در مسائل مهمی چون برگزاری همهپرسی جدایی کردستان عراق که در ارتباط با مسئله مهم تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران بود، سیاستهای اعلانی و اعمالی تهران توانایی خود را در مدیریت تهدیدها از طریق ابزارهای مختلف و با هزینهای نسبتاً اندک به اثبات رسانده است.
آمریکاییها نیز پس از خطاهای پیدرپی راهبردی در عراق و افغانستان و حمایت تمام و کمال از اسرائیلیها، در عمل به تقویت بازیگری منطقهای گفتمان خاورمیانهای ایران پس از سال ۲۰۰۳ و ۲۰۰۶ کمک کردند. آنها در دوران رئیسجمهور دونالد ترامپ با درس نگرفتن از اشتباهات راهبردی خود با حمایت از اقدامهای ماجراجویانه محمد بن سلمان و عربستان سعودی در برابر ایران به دنبال ایجاد ائتلافی میان اعراب سنی و اسرائیل علیه تهران هستند. اقدامی که به علت خامی محمد بنسلمان و دونالد ترامپ علیرغم تشدید فشارهای اقتصادی و امنیتی بر روی ایران، فرصتهای بیشتری را در مقابل ایرانیها برای بسط نفوذ ایدههای گفتمان منطقهای خود قرار داد.
واشنگتن، ریاض و بالتبع تلآویو حاضر به قبول این واقعیت نیستند که ایران در سالهای اخیر و بهویژه پس از جنگ با داعش، از نفوذ منطقهای گستردهای برخوردار شده است. آنان تحدید دامنه نفوذ ایران را در دستور کار خود قرار دادهاند. این کار با پرهیز از رودررویی مستقیم و با روشهای نرم و جنگهای نیابتی و دیپلماتیک دنبال میشود. دلیل این امر ناتوانی و یا نبود آمادگی برای رودررویی مستقیم با ایران است. البته در این بین ایرانیها نیز باید با درس گرفتن از گذشته به دنبال بسط نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود در کنار نفوذ امنیتیشان در منطقه باشند.
جایگاه منطقهای ایران در پساداعش باید گسترش یابد
فرصتها از دست نرود
صاحبخبر -
∎