به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) فارس نوشت: کنگره آیتالله آقانجفی همدانی 7 و 8 دیماه در همدان برگزار میشود که بر این اساس افرادی که با این عالم بزرگ و ربانی همراه بوده و از نزدیک با شخصیت این بزرگوار آشنا بودند، به بیان خاطرات و دیدگاههای خود در مورد مفسر قرآن، آیتالله آقانجفی همدانی میپردازند.
بر همین اساس بهروز طالبنژاد مطالبی را در مورد این عالم ربانی در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد که در زیر میخوانید.
«یکی از خصوصیات شخصیتی مرحوم آیتالله نجفی همدانی حساسیت و دقت ایشان در موضوع امام زمان(عج) و ضرورت توجه دائمی با آن حضرت بود و همواره خود را در محضر آن بزرگوار میدانست و در بسیاری از مواقع که ارادتمندان از ایشان تقاضای نصحیت میکردند، همگان را به توجه و توسل به آن امام غایب از نظر، توصیه میفرمودند، چنانکه آخرین کتاب ایشان به نام «مسیحا مژده» نیز به این موضوع اختصاص دارد و خود آن را موهبتی الهی میدانست و در عالم مکاشفه به او گفته شده بود که به جبران تحمل چندین سال درد و بیماری، درک این راز را به تو عطا کردهایم.
هر چند که ایشان در محافل نیمه عمومی، نظریه مطرح شده در کتاب «مسیحا مژده» را مطرح نمیساختند اما مکرر میفرمودند که یکی از علل خلقت حضرت مسیح (ع)، آمادگی ذهنی مردم برای پذیرش و فهم حیات طیبه امام زمان (عج) است، آن عالم بزرگ، در کتاب «مسیحا مژده» درباره امام زمان نظراتی را مطرح میسازند که از نظر سایر علما، جدید است اما خود آن بزرگوار اشاره کرده بودند که در دوران تحصیل در نجف اشرف و در محضر آیتالله کمپانی و در یک کلاس خصوصی مبانی اولیه این نظر را فراگرفته است، اما در کنار این مسائل، نکته مورد توجه و تأکید آن بزرگوار، مقابله و تکذیب افرادی بود که ادعای دیدار با حضرت بقیهالله (عج) را داشتند.
یک از دوستان باصفا و اهل دقت به نام آقای علی افراسیابی که آن زمان دانشجو بود برای طرح سوالات علمی به محضر حاج آقا میرسید و درباره مسائل فکری رایج در جامعه سوال میپرسید، آن سالها با گذشت چند سال از موضوعگیری صریح حضرت امام خمینی (ره) در خصوص انجمن حجتیه و با توجه به فضای فرهنگی دولت سازندگی، انجمن حجتیه نیز کتابهای سید حسن ابطحی را چاپ و توزیع میکرد.
آقای افراسیابی که دانشجویی اهل تحقیق بود یکی از کتابهای نامبرده را خدمت آیتالله آقانجفی آورده و از ایشان درباره آن کتاب، نظر خواسته بود، کتابی که به راههای ملاقات با امام زمان (عج) پرداخته بود و حاج آقانجفی نیز کتاب را به امانت نگه داشته بودند که مطالعه کنند.
روز بعد بنده خدمت ایشان رفتم و به رسم ادب در خدمتشان نشستم تا اگر دستوری دارند انجام دهم، ایشان با لحنی نگران و ناراحت داستان کتاب مورد اشاره را تعریف کردند و با لحن عصبانی، به من فرمودند کاغذی بیاور و آنچه میگویم بنویس، من میخواهم برای آیتالله العظمی گلپایگانی نامهای بنویسم و از ایشان بخواهم که این مرد (سیدحسن ابطحی) و کتابهایش را تکذیب کند، این مرد کذب نوشته و به حضرت بقیه الله الاعظم نسبت ناروا داده است.
من که شدت ناراحتی حاج آقا را دیدم برای آنکه مقداری او را آرام کنم، عرض کردم که حضرت امام قبلاً انجمن حجتیه و نظرات آنها را رد کردهاند و در مقابل آنها موضع رسمی و محکمی گرفتهاند و برای مردم ماهیت این افکار را افشا کردهاند، حاج آقا وقتی توضیحات مرا شنید کمی آرامتر شدند و فرمودند: امام خمینی کار خوبی کردهاند، باید هم که این افکار تکذیب بشود، ایشان به روایت اهل بیت (ع) عمل کردهاند، در روایات این همه تأکید شده است که هرکس ادعا کرد با امام زمان (عج) ملاقات داشته است او را تکذیب کنید.
البته من آن روز به لحاظ رعایت حال حاج آقا آن توضیحات را دادم اما امروزه همواره خود را ندامت میکنم که چرا نامه مورد نظر ایشان را با انشای آن مرد بزرگ، ننوشتم تا سندی برای آیندگان باشد، و من به خاطر این اشتباه خود، استغفار میکنم.
خاطره دوم مربوط میشود به یکی از ملاقاتهای عارف بزرگ حاج آقا رضا فاضلیان با آیتالله آقا نجفی، آن سالها حاج آقا فاضلیان امام جمعه ملایر بودند و پنجشنبه آخر هر ماه قمری به همدان میآمدند و در جلسه اخلاق، که پنجشنبه بعد از ظهر برپا میشد صحبت میکردند، یک روز پنجشنبه قبل از ظهر، بنده و برادر عزیز حاج حسین آزادجو در منزل حاج آقا بودیم و طبق معمول در اتاق سمت راست منزل نشسته بودیم.
حاج آقا مشغول مطالعات خودشان بودند و هرکدام از ما هم مشغول مطالعه کتابی بودیم که زنگ خانه را زدند و کسی پشت آیفون گفت که حاج آقا فاضلیان تشریف آوردهاند، موضوع را خدمت حاج آقا نجفی عرض کردیم، ایشان خیلی خوشحال شدند و با توجه به اینکه قبایی بر تن و عرق چین بر سر نشسته بودند از ما خواستند تا حاج آقا فاضلیان را با اتاق مجاور (اتاق سمت چپ) راهنمایی کنیم و بعد هم به من فرمودند: عبا و عمامه مرا بیاورید.
حاج حسین آزادجو صندلی حاج آقا را در اتاق مجاور مستقر کرد و بنده کمک کردم تا حاج آقا عبا بپوشند و عمامه بگذارند، بنده و حاج حسین کمک کردیم تا حاج آقا به اتاق مجاور بیایند و در همین زمان حاجآقا فاضلیان و همراهان که به رسم ادب در ورودی منزل منتظر بودند وارد شدند و با حاج آقا مصافحه کردند.
ما میدانستیم که علما برای ملاقات با بزرگان و افراد خاص لباس رسمی میپوشند و عمامه میگذارند و از طرفی شاهد ملاقات بسیاری از افراد با حاج آقا بودیم که ایشان با همان عرقچین و قبا روی صندلی خودشان مینشستند.
از طرفی همه ما از حالات و کرامات حاج آقا فاضلیان، بسیار شنیده بودیم و میدانستیم که این میزان احترام، ناشی از جایگاه ویژه حاج آقا رضا فاضلیان نزد آقا نجفی است، آقا نجفی روی صندلی مستقر شدند و حاج آقا رضا دو زانو در مقابل نشسته و هر دو دست را کاملاً مودبانه روی زانوها گذاشته بودند و به جای آنکه به پشتی کنار دیوار تکیه بزند تا حدود نیمههای اتاق پیش آمده بود و مانند شاگردی در مقابل استاد نشسته و بسیار مودبانه با حاج آقا صحبت میکردند.
همراهان حاج آقا رضا و ما دو نفر هم غرق شعف مباحثه علمی این دو بزرگ مرد را نگاه میکردیم، هر دو با لبخندی زیبا به یکدیگر نگاه می کردند و حاج آقا رضا درباره جایگاه و خصوصیات حضرت بقیهالله الاعظم (عج) سئوال کردند و آقا نجفی توضیح میدادند.
یکی از مطالبی که حاج آقا فاضلیان مطرح کردند موضوع تشرف به محضر امام زمان (عج) بود که آقا نجفی پاسخ میدادند که طبق روایات و برای جلوگیری از سوء استفادهها، هرکس چنین ادعایی کرد باید تکذیب شود و در این باب به چند روایت اشاره کردند.
حاج آقا فاضلیان موضوع ملاقات شیخ مفید یا سایر بزرگان شیعه با امام زمان و شکل افشای این ملاقاتها را مطرح کردند و پاسخ شنیدند که این بزرگان، خودشان ادعا نکردند بلکه به طرق دیگری موضوع عنایت امام زمان (عج) به آنها افشا شد و در واقع خود حضرت خواستند که افشا شود و اگر این افراد هم خودشان ادعای تشرف میکردند، طبق روایات باید تکذیب میشدند.
حاج آقا رضا با حالتی که بخواهند جواب تأیید بگیرند و با لبخند سوال کردند: آقا جان؛ آیا برای حضرتعالی هم تا کنون تشرفی حاصل شده است؟ در این لحظه آقا نجفی با لحنی گلهمندانه پاسخ دادند: آقا؛ من عرض میکنم هرکس چنین ادعایی کند باید تکذیب شود، بعد شما از من درباره تشرف سوال میکنید؟
حاج آقا رضا با لبخندی بحث را به سمت دیگری بردند و این جلسه مباحثه، تا نزدیکهای اذان ظهر ادامه داشت، آن روز جزو زیباترین روزهای زنگی بنده و حاج حسین آزادجو بود و هنوز هم مرور خاطره آن روز به یاد ماندنی، برای ما شوقانگیز است.
چندین بار به صورت انفرادی یا در حضور جمع، موضوع توسل به امام زمان (عج) و حل مشکلات به دست آن حضرت مطرح شد که ایشان میفرمودند: بسیاری از این امور به دست نمایندگان و عمال آن حضرت انجام میشود و آن حضرت به وسیله یاران خاص خویش، حوائج و خواستههای متوسلین به خود را برآورده میسازند.
در کلام ایشان چنین بود که یکی از این یاران خاص امام، همان حضرت خضر نبی است، انشاءالله خداوند همه ما را از یاران و شیعیان و دوستداران و لشگریان و شهدای قیام حضرت بقیهالله قرار دهد.