سلامت نیوز-ناهید تاج الدین: در ادبیات آسیب شناسی با دو نوع زن و دختر مواجه هستیم که عبارتند از زنان و دختران آسیبپذیر و زنان و دختران آسیب دیده. زنان و دختران آسیبپذیر بهواسطه موارد مختلفی چون آسیبهای عاطفی و خسارتهای احساسی، بافت خانواده، محیط اجتماعی، طلاق و انبوهی از موارد پیدا و پنهان در معرض آسیب اجتماعی قرار گرفتهاند و فضای اجتماعی پیرامونشان مستعد ایجاد آسیب برای آنهاست.
مهارتهایی برای زنان ودختران
به گزارش سلامت نیوز، آرمان نوشت: این زنان و دختران به میزان مهارتهای خود در زندگی میتوانندبا آسیبهای اجتماعی مقابله کنند یا تسلیم آنها شوند؛ مهارتهایی که نقش مهمی در زندگی اجتماعی دارند و میتوانند افراد را در موقعیتهای آسیبپذیر از گزند آسیبها حفظ کنند. مهارتهایی همچون مهارتهای مربوط به امرار معاش یا اینکه چگونه فردی مشغول کار شود، شغل خود را حفظ کرده و ارتقا دهد. همچنین مهارتهای مقابله منطقی با موقعیتهای پرخطر زندگی همچون توانایی نه گفتن در مقابل فشار جمع برای استفاده از مواد مخدر و... را نیز شامل میشود. در واقع مهارتهای زندگی به معنای ایجاد روابط بین فردی مناسب و موثر، انجام مسئولیتهای اجتماعی، انجام تصمیمگیریهای صحیح، و حل تعارضها و کشمکشها بدون توسل به اعمالی است که به خود یا دیگران صدمه میزند. در حالی که نظام آموزشی ما در ایجاد و انتقال این مهارتها به دختران دچار ضعفهای اساسی است و همین مساله آسیبپذیری دختران ما را افزایش میدهد.
آموزش مهارتها به دانشآموزان
وظیفه نظام آموزشی آموختن 10 توانایی به دانشآموزان برای بهتر و کم آسیبتر زندگی کردن است که عبارتند از: آموزش چگونگی تصمیمگیری، توانایی حل مساله، توانایی تفکر خلاق، توانایی تفکر نقادانه، توانایی ایجاد رابطه موثر، توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه، توانایی آگاهی از خود، توانایی همدلی با دیگران، توانایی مقابله با هیجانها و توانایی مقابله با استرسهاست. بیشک فراگیری این تواناییها دختران دانشآموز را از گزند آسیبهای اجتماعی حفظ کرده و باعث خود کنترلی در مرحله آسیبپذیری میشود. این مساله وقتی اهمیت پیدا میکند که بدانیم طبق برخی تحقیقات در چند سال اخیر سن ارتباط عاطفی با جنس مخالف کاهش پیدا کرده است و طبیعتا کاهش آموزش مهارتهای زندگی دختران را آسیبپذیرتر میکند.
زنان آسیبدیده چه میخواهند؟
در واقع برای زنان و دختران آسیب دیده سه نکته از اهمیت برخوردار است که عبارتند از عدم افزایش آسیبدیدگی آنها و توقف آسیبها، بازگشت آنها به زندگی عادی و عدم تکثیر آسیب توسط آنها. بر اساس تحقیقات زنان آسیب دیده، آسیبهای اجتماعی را با سرعت بیشتری نسبت به مردان تکثیر میکنند و میتوانند به مراتب در سرایت آسیبهای اجتماعی خطرناکتر باشند. برای مثال هر مرد معتاد چهار تا شش نفر را میتواند مبتلا کند. این در حالی است که این آمار برای زنان بین هشت تا ۱۲ نفر است. برای توقف آسیب در این زنان به نظر میرسد، مهمترین نکته امن کردن محیط اجتماعی آنهاست، محیطی که بعضا زندگی در آسیب را از این زنان مطالبه میکند. این امر به ویژه در زنان خیابانی قابل بیان است، چون وقتی که بدانیم طبق نظر برخی کارشناسان به ازای هر زن خیابانی هفت مرد خیابانی وجود دارد، این خود نوعی مطالبه زندگی در آسیب از زنان آسیب دیده محسوب میشود.
برای امن کردن محیط اجتماعی زنان آسیب دیده مدتی است صحبت از ایجاد شهرکهای توانبخشی زنان آسیب دیده مطرح میشود. این طرح که به تازگی در جلسه کارگروه تخصصی زنان و خانواده استانداری تهران مطرح شده، قصد دارد با ارائه برنامههای هدفمند آموزشی، الگویی مطلوب برای ساماندهی زنان آسیب دیده ایجاد کند. این طرح موافقان و مخالفان بسیار دارد. عدهای معتقدند ایجاد این شهرکها مفهومی جز ایزوله کردن آسیبهای اجتماعی ندارد. این شهرکهای آسیب، زنان آسیب دیده را کنترل میکند، اما باعث بازگشت آنها به زندگی عادی نمیشود. به باور برخی فعالان در حوزه اجتماعی قرار گرفتن زنان آسیب دیده در مراکز شبه خانواده، یعنی مراکز نگهداری کودکان بد سرپرست و افراد آسیب دیده نتیجه بهتری دارد.
به هر حال برای ساماندهی زنان آسیب دیده ما نیاز به آن داریم که ببینیم این آسیب در زنان چقدر نهادینه شده است. برای مثال آیا برای زنان آسیب دیده تن فروش، تنفروشی شغل محسوب میشود؟ یا صرفا بزهکاران اجتماعی فریب خوردهاند؟ چنددرصد از آنها آن آسیب را به عنوان یک شغل مینگرند و از آن آسیب امرار معاش میکنند؟ چنددرصد از آنها آن آسیب را درونی کرده و با آن کنار آمدهاند و چنددرصد از آنها هنوز در پی فرار از آن هستند؟ تا این پرسشها را طی مصاحبههای اجتماعی پاسخ نگوییم، نمیتوانیم ایجاد شهرکهای توانبخشی زنان آسیب دیده را ارزیابی کنیم. نکته قابل تامل آنجاست که طبق اعلام رئیس سازمان زندانها در سالهای گذشته 46درصد زندانیان بازگشت دوباره به زندان داشتهاند. اغلب این زندانیان، افرادی بودند که به واسطه زندان رفتن و به دوش کشیدن برچسب اجتماعی زندانی ارتکاب به جرم برای آنها سادهتر شده است. همچنین درباره زنان آسیبدیده نیز شرایط تا حدودی به همین شکل است و باید مراقب بود شهرکهای توانبخشی این زنان، برای آنها نقش زندان را ایفا نکند و همچون زندانی که 46درصد مجرمانش حرفهایتر و کارآزمودهتر دوباره به آن باز میگردند، نباشد.
جامعه پذیرای زنان آسیبدیده باشد
بازگشت به زندگی عادی برای زنانی که از طریق آسیب امرار معاش میکنند، بسیار سختتر از بازگشت به زندگی زنان صرفا بزهکار است. ضمن آنکه باید در طرح ایجاد شهرکهای توانبخشی زنان آسیب دیده نقش نهادهای مدنی را مناسب تعریف کرد و از ظرفیتهای آنها استفاده کرد. نهادهای مدنی میتوانند با ایجاد کمپینهایی همچون «بازآفرینی اجتماعی» ساماندهی زنان آسیب دیده را به مراتب بهتر و کم خسارتتر از دولت انجام دهند. باید دانست که بهرهوری اجتماعی این نهادها یعنی اثر بخشی و کارآمدیشان سرمایه اجتماعی محسوب میشود. باید بدانیم مهمترین مشکل روانشناختی زنان آسیب دیده ترس آنهاست و ترس از مجازات یکی از پر رنگترین این ترسهاست، همین ترس مانع شکلگیری اعتماد میان آنها و نهادهای دولتی میشود. در حالی که نهادهای مدنی میتوانند اعتماد زنان آسیب دیده را بهتر جلب کنند. این نهادها به شرطی که خود به شکل مناسب در جغرافیای آسیب ساماندهی و توزیع شوند، میتوانند آسیبهای اجتماعی را به شکل محله محور رصد کرده و با ایجاد کمپها و کمپینها این آسیبها را با حمایت دولت مدیریت کنند.
* عضو فراکسیون زنان مجلس