دو از ابزار پيش روي هر كشور براي به زانو درآوردن دشمن، بازي با داشتهها و خواستههاي طرف مقابل است. منظور از داشتهها در اين نوشتار چيزي فراتر از مفهوم دستاورد و شامل هرگونه توانمندي اعم از نيروي انساني، منابع مالي، توانايي اقتصادي، علمي يا داراييهاي طبيعي مانند منابع زير زميني و... ميشود.
اولويت اول در كشور حفظ داشتهها و در صورت امكان ارتقای كمي و كيفي آنهاست. اين داشتهها بنا به ضرورت و نيازمندي كشور به آنها، اولويتبندي و درجهبندي ميشوند و دشمنان درصددند در گام نخست كشور مورد نظر خود را از داشتههاي اولويتدار محروم کنند. ايران نيز طبعاً داراي داشتههاي مادي و معنوي مهم و باارزشي است كه دور از چشم دستيازي دشمنان نمانده است و از 13 آبان 1358 كه دست آهني و متجاوز امريكا به عنوان ابر دشمن ايران، براي محدودسازي، كاهش و نابودي داشتههاي كشورمان از آستين درآمده به آستينش برنگشته است.
اگرچه محدودسازي داشتههاي ايران در طول خصومت بيش از چهار دهه امريكا، ملت عزيز را با مشكلاتي مواجه ساخت اما هيچگاه نتوانست زانوي قدرتمند كشورمان را به زمين برساند.
آن روز كه ريگان، پرزيدنت بازيگر امريكا باطراحي سناريوهاي سينماييگونه خود، براي به زانو درآوردن دشمن اصلياش (شوروي)، طراحي سياست جنگ ستارگان را درپيش گرفت با آگاهي تمام به عدمامكان اجرايي شدن طرح، حمله به داشتههاي شوروي را هدف قرار داد، به خوبي ميدانست كشاندن جنگ به فضا نه ممكن است و نه سبب صفر شدن احتمال درگيري قدرتها ميشود، او فقط ميخواست با اين كار دشمن را به وادي رقابت تسليحاتي بكشاند.
اگرچه شوروي با گرفتار شدن در اين دام رقيب، روز به روز سفرههاي مردمش را كوچكتر و داشتههاي ملياش را كمتر كرد و امريكا توانست با فشارهاي اينچنيني تاحدودي راه نفس كشيدن بر مردم شوروي را تنگ و اندام عريض و طويل جغرافيايياش را با مشكلاتي مواجه سازد اما نتوانست اين كشور را از پاي درآورد. آري نداشتن داشتهها، در كنار عرق ملي يا غيرت ديني، اگرچه شايد بتواند جراحتي بر پيكره كشور مقابل بگذارد اما نخواهد توانست او را از پاي درآورد. برخي از افتخارات ابرمعجزه توأم شدن عرق ملي با غيرت ديني در برشهايي از تاريخ مردم مسلمان ايران، براي هميشه در تارك تاريخ ميدرخشد.
نه آن زماني را كه فتنه پير و متجاوز انگليس دست در دست طاعون و وبا، از سال 1296 تا1298 به جنگ با ميهنمان آمد و با كشتار حدود 10ميليوني و قتل عام بيش از 40درصد كشور، روي مغول را سفيد و هولوكاست ايراني آفريد فراموش كردهايم كه در داشتن حداقل داشتهها، مانند گندم و دارو به چيزي نزديك به صفر رسيده بود و نه جنگ هشت ساله تحميلي و تحريمهاي رنگارنگ را از ياد بردهايم كه با گرفتن بيش از 213هزار شهيد، به جنگ با داشتههاي انساني و اقتصادي ايران آمد و هنوز 267 روز از انقلاب اسلامي ايران و تولد نظام مقدس جمهوري اسلامي نگذشته بود که دست جنايتكاري از آستين امريكا عليه ايران درآمد که از آن زمان تاكنون، هر روز با يك شيوه و ترفند ايران اسلامي را آماج اهداف شوم و پليدش ميكند.
توأمشدن عرق ملی با غیرت دینی در اوج کمبود داشتهها همانگونه که در هولوکاست ایرانی زانوی دلیرمردان نهضت جنگل را نتوانست با خاک آشنا سازد در دوران جنگ تحمیلی نیز با اهدای تخممرغ خانگی پیرزنی (تمام دارایی خود) در اوج نداشتهها غیرتمندان دلیرمان را نتوانست به زانو درآورد.
وقتي ديروز ريگان نتوانست با حمله به داشتههاي شوروي و كاهش نزديك به صفر داشتههايش، او را از پاي درآورد، رسماً هدف قرار دادن خواستههاي مردم شوروي را در دستور كار خود قرار داد و پاي رسانههايي را به ميدان جنگ باز کرد تا مدام به مقايسه زندگي مردم شوروي با بلوك غرب بپردازند و با تغيير ذائقه مردم شوروي، خواستههايي را مطرح کند و با اين كار خود دست كمونيست را زير تيغ ناكارآمدي ببرد. اينجا بود كه وعدههاي مسموم راديوها و كانالهاي امريكايي در دل اتحاد جماهير شوروي، دست به مقايسه زندگي مردم شوروي با غرب ميزد و راه را براي باز شدن سياستمداران طرفدار غرب، در عرصه تصميمسازي بهتر هموار و عملاً ناكارآمدي شوروي از اداره حكومت بهينه را تلقين ميکرد.
بنابراين اگر خواستهها برگرفته از نياز واقعي سطح مردم باشد، همت به برآورده شدنش آن هم در قالب اتكا به اقتصاد مقاومتي و توانمندي داخلي بسيار تحسين برانگيز است اما اگر خواستههاي تحميلي و غيرقابل اجرا، بر سر زبان مسئولان بيفتد، اين نه تنها كام مردم را شيرين نميكند، بلكه مسمومتر از كمبودها و ناداشتهها دست توانمند نظام را در انظار مردمي و افكار عمومي، زير ساتور ناكارآمدي ميبرد و نتيجه را به غلط، به سمت تلقين ناتواني نظام سوق ميدهد. دولتمردان كاش به جاي پرداختن به برخي از وعدههاي توخالي، نيمنگاهي به سند 20 ساله ميانداختند. تنها راه مبارزه با اين درد رايج در مسئولان، مطالبهگر شدن مردم است كه نسبت به وعدههاي مسئولان، مطالبه گر باشند و آنان را از زنگ انشا و شعار، به وادي پاسخگويي و زنگ حساب و عمل بكشانند. يادمان باشد كه سناريوي نوشتهشده ريگان، پرزيدنت آكتور امريكا، قسمت پاياني ندارد و امروز كساني ديگر نقش اين بازيگر سينمايي را عليه ايران اجرا ميكنند.