شناسهٔ خبر: 23019285 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: ایلنا | لینک خبر

این سبک شایسته منچستریونایتد نیست (گزارش ویژه)

شاگردان ژوزه مورینیو در زمین خانگی خود برابر پپ گوآردیولا و بازیکنانش شکست تلخی را در دربی متحمل شدند.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایلنا، ده دقیقه قبل از پایان نیمه اول، شعار «حمله، حمله، حمله» از گوشه و کنار اولدترافورد شنیده می‌شد. این شعاری است که به دهه 1960 برمی‌گردد. این ترجیع‌بند در فینال سال 1968 ویمبلی هم شنیده شد، وقتی منچستر با پیروزی مقابل بنفیکا به قهرمانی اروپا رسید. تیم سر مت بازبی یک بر صفر پیش بود، ولی هواداران حتی در آن بازی حساس و نفسگیر مخالف عقب نشستن و احتیاط تیم‌شان بودند. در دوره فان‌خال این شعار کاربرد متفاوتی پیدا کرد: کنایه‌ای به مالکیت توپ بی‌خطر تیم و درخواست برای تدبیری موثرتر. این روزها اما نمی‌توان جز شکایت معنای دیگری برای آن پیدا کرد.

قابل انتظار بود که تیم مورینیو عقب بنشیند. او در بازی‌های بزرگ از این روش استفاده می‌کند و سیتی هم در سه بازی اخیرش در لیگ مقابل تیم‌هایی با برنامه مشابه به دردسر افتاده بود. تیم‌هایی که فضا را از سیتی می‌گیرند، گواردیولا را عصبی می‌کند. تدبیر مورینیو قابل پیش‌بینی و تا حدودی قابل انتظار بود. تا حدودی.

شروع بازی با راشفورد، لینگارد و مارسیال پشت سر لوکاکو گمراه‌کننده بود. حضور چهار مهاجم در ترکیب جلوه خوبی دارد ولی مورینیو در بازی‌های بزرگ از مهاجمانش می‌خواهد که با نظم بالایی در دفاع شرکت کنند. او در اینتر هم همین روش را داشت، وقتی پاندف، اسنایدر و اتوئو پشت سر میلیتو بازی می‌کردند. شاید بزرگترین توانایی مورینیو متقاعد کردن مهاجمان در دفاع کردن و دست کشیدن از خواست شخصی‌شان باشد.

چهار مهاجم یونایتد دفاع کردند. مهاجمان کناری که وظیفه تعقیب مدافعان کناری حریف را داشتند در کارشان موفق بودند ولی لوکاکو در انجام وظایف دفاعی بی‌دقت بود و حتی عملکردش اثر عکس داشت. در بین دو نیمه سیتی 75 درصد مالک توپ بود و منچستر تنها سه شوت به دروازه داشت.

تعجبی نداشت که برخی هواداران با دیدن توپ‌های بلندی که به سوی لوکاکو فرستاده می‌شد، صبرشان را ازدست دادند. لو فیلاتوف، نویسنده بزرگ روس، فوتبال واکنشی را «حق تیم ضعیف» می‌داند ولی یونایتد تیم ضعیفی نیست. آنها ثروتمندترین باشگاه دنیا هستند. چنین فوتبالی با تصویر این تیم ابدا همخوانی ندارد. روشی که در چلسی، پورتو یا حتی اینتر جواب داده و می‌توان آن را راهی برای رسیدن به ثبات دانست، در باشگاه‌های باثباتی مثل یونایتد یا رئال مادرید جواب نمی‌دهد.

یونایتد مقابل تاتنهام با این روش بازی کرد، منتظر اشتباهی شد که سرانجام از راه رسید. مقابل لیورپول همینطور ولی حریف هرگز اشتباه نکرد. در این بازی سیتی اشتباه کرد تا ثابت شود اگر یونایتد از شروع بازی کمی فشار را بیشتر می‌کرد، قطعا صاحب فرصت‌های بیشتری می‌شد. سیتی که تیم برتر بود، ناگهان در پنج دقیقه پایانی نیمه اول پراشتباه شد. گل اول آنها درست بعد از چند پاس اشتباه از راه رسید، انگار از مالکیت زیاد توپ هیپنوتیزم شده باشند. گل مساوی یونایتد روی یک سانتر ساده زده شد. سیتی در هیچ مقطعی از بازی روی توپ‌های مستقیم حریف مسلط نبود.

اوتامندی یکی از روزهای پراشتباهش را داشت. نمایش فابین دلف در دفاع نشان می‌داد که پست اصلی‌اش هافبک است. فرناندینیو هم در نیمه دوم شرایط مشابهی داشت تا اینکه ورود مانگالا به دادش رسید. لوکاکو و راشفورد حتی قبل از مهار دوگانه ادرسون در دقایق پایانی فرصت گلزنی داشتند. پنج دقیقه مانده به پایان بازی آنقدر آشفته بودند که توپ‌ها را به کرنر می‌فرستادند، هرچند مربی‌شان از آنها می‌خواست به فوتبال تهاجمی ادامه دهند.

سیتی قابل‌نفوذ بود و یونایتد مثل بازی با لیورپول نه تنها از این شرایط استفاده نکرد که حتی تلاش نکرد از آن استفاده کند. بین واکنش‌گرا و منفعل بودن مرز مشخصی است و یونایتد در نیمه اول در سمت اشتباه این مرز قرار داشت. مورینیو سرانجام تصمیم به حمله گرفت، ولی با دو ساعت تاخیر و آن هم بابت شکایت از صدای بلند موسیقی در رختکن حریف. مورینیو نمی‌تواند برای یونایتد همان روشی را به کار گیرد که در فصل اول بازگشت به چلسی استفاده کرد تا تیمش را به‌عنوان یک مدعی تازه‌وارد مطرح کند. او روی نیمکت منچستریونایتد می‌نشیند، موفق‌ترین تیم فوتبال انگلیس و باشگاه در دو سال اخیر 250 میلیون پوند برای خریدهای جدید هزینه کرده. چنین تیمی نمی‌تواند تنها وابسته به پل پوگبا و بدتر از آن مروان فلاینی باشد.

حتی در عصر جدید اولدترافورد هم انتظار هواداران و مدیران بیش از این است. اگر تیم نتیجه بگیرد، اکثر هواداران از مربی حمایت خواهند کرد. فرگوسن هم همیشه رویکرد تهاجمی نداشت، ولی یک برنده بود. صبر هواداران این روزها در حال تمام شدن است. هر قدر فاصله در صدر جدول بیشتر شود، سبک بازی تیم بیشتر زیر سوال خواهد رفت: چرا باید به تصویر سنتی، هرچند کمی اغراق‌شده، خیانت کرد، اگر قرار است نتیجه شکست باشد و وقتی این باور وجود دارد که رویکردی فعال‌تر و تهاجمی‌تر می‌توانست موثرتر باشد و نقاط ضعف حریف را متلاشی کند؟

این دومین فصل او است که گفته می‌شود دوران طلایی مورینیو است، در حالی که مشکلات این مربی در فصل سوم معمولا از راه می‌رسد.

منبع: گاردین/ جاناتان ویلسون

 

نظر شما