شناسهٔ خبر: 23006393 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه آفرینش | لینک خبر

يادداشت

صاحب‌خبر -

 پاي درس شفيعي كدكني

زهرا كيان‌بخت

21 آذرماه (سه‌شنبه) روابط عمومي دانشگاه تهران اعلام كرد دكتر محمدرضا شفيعي کدکني، استاد زبان و ادبيات فارسي اين دانشگاه، به عنوان استاد ممتاز دانشگاه تهران، انتخاب شده‌اند؛ خبري كه پس از آن، در رسانه‌هاي مختلف خبري هم، منعكس شد.

اين انتخاب، از ديد بسياري از كساني كه حداقل براي يك بار هم كه شده، ملاقات كوتاهي با شفيعي كدكني داشته‌اند، انتخاب بجايي است. اما حتي اگر دانشگاه تهران نيز وي را به عنوان استاد ممتاز انتخاب نمي‌كرد، باز هم او، براي آنان كه مي‌شناسندش، سزاوار قرار گرفتن در رديف ماندگارترين اساتيد بود و اين، نه مربوط به امروز، بلكه قاعده‌اي است كه از سالها پيش و از آغازين سال تدريس او در دانشگاه تهران (سال 1348) برقرار است.

قصدمان تنها تعريف و ستايش از شفيعي كدكني نيست كه او خود، برخلاف برخي، همواره از تعريف و تملق گريزان است و اين، دأب و روش هميشه او بوده و هست. اما فراتر از همه اينها، در هر كجا كه ايستاده‌ايم؛ در جايگاه يك استاد، آموزگار، دانشجو و يك انسان، درسي كه از شفيعي كدكني مي‌توان گرفت، چيست؟

آنچه او را شفيعي كدكني ساخته، شخصيت چندبعدي‌اش است. شخصيت او تنها به حافظه سرشار، ذخيره علمي اعجاب‌آور، دقت و وسواس علمي كم‌نظير، محدود نيست و اين ويژگيها، وقتي در كنار عدم بخل علمي، رفق و مدارا، و ويژگيهاي اخلاقي منحصربه‌فرد، قرار گرفته، شخصيتي را ساخته كه تأمل در منش و روشش، دچار شگفتي‌مان مي‌كند.

او همان قدر كه در، درس و بحث و نوشته‌هاي خويش، دقت‌نظر مثال‌زدني دارد، در سلوك و پاسخگويي به آنان كه به ديدارش مي‌شتابند، آسان‌گير و خودماني است و فرقي نمي‌كند كسي كه از او طلب كمك و جواب و صحبت مي‌كند، نخستين باري باشد كه او را ديده يا هزارمين بار. به همين دليل است كه در حلقه درس او، مصداق اين بيت را كه؛ درس معلم ار بود زمزمه محبتي، جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاي را، به تمام و كمال مي‌توان ديد.

جامعيتي كه از آن سخن گفتيم، همان چيزي است كه اين روزها، در بسياري از دانشگاهها و دانشكده‌هاي ما، اثري از آن ديده نمي‌شود و متأسفانه، بسيارند اساتيدي كه عليرغم توشه علمي، سلوك و منش‌شان به گونه‌اي كه انتظار مي‌رود، نيست و درست، همين نكته است كه سرّ ماندگاري بعضي و ماندگار نماندن بعضي ديگر است. اين نغمة محبت بعد از من و تو ماند...تا در زمانه باقي‌ست آواز باد و باران.