سایت خبری تحلیلی هنگام Hengamnews.com:
تا به حال پیشنیامده که مجمع روحانیون و جامعه روحانیت مبارزه در کنار هم بنشینند. این روزها بحث مذاکره و گفتوگوی میان این دو تشکل با سابقه سیاسی مطرح شده است. آیا آیندهای را برای این گفتوگو متصور هستید؟
همانطور که مستحضرید این دو مجموعه در ابتدا یکی بودند و زمان حضرت امام، نهایتا به دو مجموعه جدا تبدیل شدند. به هر جهت روحانیتی که همواره دیگران را به هماهنگی و اتحاد توصیه میکند، اگر خودش در این راه پیشقدم شود، بسیار مثبت خواهد بود. دلیل این است که به جد معتقدیم که روحانیت «السابقون السابقون» انقلاب بودهاند، سختیهای قبل از انقلاب را کشیدهاند؛ به زندان رفتهاند؛ شکنجهها شدهاند و میدانند که انقلاب با چه هزینههای سنگینی به دست آمده است. به هر حال دلسوزیهایی دارند ولو اینکه اختلافنظرها و اختلافسلایقی هم داشته باشند. سابقه نشان داده که روحانیت در بزنگاههای حساس درست رفتار میکند. استثناهایی هم ممکن است وجود داشته باشد. در یک مجموعه ممکن است، یک نفر چنین نباشد و این را نباید به حساب جمع بگذاریم. قبلا شنیده بودم که بحث شکلگیری چنین نشستهایی مطرح بوده است. ما هم به عنوان فرد مکلا استقبال میکنیم که چنین نشستهایی را برگزار کنند و آثار مثبتی خواهد داشت.
چرا در این سالها این دو تشکیلات روحانی نتوانستهاند کنار هم قرار بگیرند؟ الان چه اتفاق ویژهای رخ داده که چنین طرحی مطرح شده است؟
مسلم است که افراد سیاسی با گذشت زمان و اتفاقاتی که میافتد، تجربه کسب میکنند. شناخت بیشتری پیدا میکنند و با واقعیتها بهطور طبیعی روبهرو میشوند. همچنین شرایط زمانه را تحلیل میکنند. همه سیاسیون برایشان چنین اتفاقی میافتد، منظورم فرد خاصی نیست. در زمانی توطئههای خارجی و مشخصا امریکاییها در دهه اول انقلاب داشتند. آن زمان فشار برای توطئه در داخل بود. امروز میبینیم در منطقه بعضا تصمیمات تند و رادیکالی گرفته میشود و هزینه زیادی دارد. زمانی سران خود فروخته عرب در ظاهر به مخالفت با رژیم صهیونیستی میپرداختند اما الان ابایی ندارند که حمایت خود را نشان بدهند. درک واقعیتهای موجود در منطقه و دنیا برای همه سیاستمداران تجربه است. لذا چون معتقد هستم بطن روحانیت همیشه با مردم بوده و واقعیتها را درک کرده است، تحلیل آنها از اوضاع و احوال و شرایط دنیا و منطقه بسیار اهمیت دارد. امروز از هر زمان دیگری ضروریتر است که برای حل مشکلات منسجم باشیم. باید به یک نکته هم توجه شود. از این اعلام اتحاد، وحدت و همگرایی کسی نباید سوءاستفاده کند. قطعا ما نمیتوانیم با عوامل انگلیس و امریکا متحد شویم.
چنین افرادی در مجمع روحانیون حضور دارند؟
من میگویم این مساله معنی ندارد. کسی که عامل فتنه بوده و حاضر نیست بگوید فتنه وجود داشته و حتی یواشکی میگوید که در انتخابات تقلب نشده است، بحثش جدا است. در جریان فتنه ٨٨ من در مجلس بودم و بودند کسانی که در کنار ما اصلاحطلب بودند. دوستانی بودند که علیه فتنه آن زمان در مجلس شورای اسلامی شعار دادند. نمیتوان گفت که همه اصلاحطلبان فتنهگر هستند اما عموما به آنها میگوییم که خط و مرزبندیتان را با فتنهگران مشخص کنید که در مظان اتهام قرار نگیرید .
باتوجه به اینکه «فتنه» تا این حد در معنای عام و گسترده بهکار میرود، آیا میتوان گفت که احتمالا اصولگرایانی هم فتنهگر هستند؟
این بحث انتزاعی است. فرد را متهم نمیکنیم اما میگوییم دشمن کاری انجام داده است، شما موضع و مرزبندیات را در قبال آن مشخص کن. مقام معظم رهبری هم بارها گفتهاند. وقتی مرزبندیها مشخص شود، دشمن به بعضیها طمع نمیکند. دوستان داخلی بیخود و بیجهت بدبین نمیشوند. این مساله از باب خیرخواهی گفته میشود. اینکه مصاحبه کنیم که فتنهای نبوده است و نظام به برخی از افراد ظلم کرده است، نمیدانم چطور میتوان با آن کنار آمد.
اخیرا صحبتهایی از گشایشهایی در حصر شده است؛ آیا بحث از این گشایشها نشانهای از تحولی است که حال، این دو جریان سیاسی-مذهبی قدیمی را برای گفتوگو کنار هم آورده است؟!
میخواهم این را بگویم که نظام و جایگاهی که این تصمیم را گرفته اگر به این سمت برود که وضعیت را تغییر دهد، همه باید همراهی کنند اما من معتقد هستم هیچکس نباید جوسازی علیه نظام و تصمیمگیران بکند. اگر کسی به تصمیمگیران بگوید که مساله را بررسی کنید، دارای اشکال نیست و به این جمله نمیتوان ایراد گرفت. وقتی دستگاه قضایی متهمی را میگیرد، ممکن است از دستگاه قضا بخواهید که دقیق و عمیق بررسی کند. ولی زمانی هست که بدون اینکه اتهام را بدانید یا اسناد و مدارک را ببینید، مصاحبه میکنید و میگویید متهم باید تبرئه شود. در این موضعگیری اشکال است. وقتی میگویید آزادش کنید، هم چنین است. ضمن اینکه نباید هم بگویید اعدامش کنید. وقتی در جریان ریز فعل و افعال خلاف قانونی فرد متهم نیستیم اگر بگوییم اعدام یا آزادش کن، غلط است. کاری که میتوانم انجام دهم این است که از مجاری رسیدگیکننده بخواهم با دقت و عمیق بررسی کند.
در سال ٨٨ اختلافنظری بین دو سیاستمدار یعنی محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی وجود داشت. اکنون شاهدیم که احمدینژاد تغییر مواضع داده است. آیا این تغییر مواضع احمدینژاد میتواند سببساز برخی بازنگریها باشد؟
اصلا با این دو فرد بحثی نداریم. ما میگوییم کسی که خودش را در تراز نامزدی ریاستجمهوری میداند، افکار، افعال و گفتارش نباید طوری باشد که برای نظام هزینه درست کند. کسی هست که هزینهای درست میکند که به ریختن خون مسلم و از دست رفتن اموالشان منجر شود، مسوولیت دارد. اگر کسی به نوع دیگری هزینه درست کند که افکار را مشغول کند، باز هم مسوولیت خاص خود را دارد. خدا رحمت کند آقای عسگراولادی وقتی گفت اینها مفتون فتنه شدهاند، برخی اعتراض کردند. من از ایشان سوال کردم که منظورتان چه بود؟ پاسخ بسیار متقنی دادند. ایشان گفت اگر بگویید سر فتنه این دو نفر هستند، یعنی سر را که بزنید فتنه تمام خواهد شد اما من معتقدم که سر فتنه امریکا و صهونیستها هستند. همین است که میگویم حفظ تجربه فتنه و یادآوری کردنش ما را در مقابل فتنههایی که امریکاییها و صهیونیستها در کشور میخواهند ایجاد کنند، مقاوم میکند. این به معنای تبرئه آن آقایان نیست. آنچه مسلم است این که آنها در زمین دشمن بازی کردند. بحثی هم در آن نیست.
هیچ بحثی در آن نیست؟ آیا نباید این موضوع هم بررسی شود؟
اگر کسی حرفی بزند یا کاری کند که طبق قانون خلاف باشد، باید اجازه دهیم که دستگاه قضایی او را احضار و بررسی کند و طبق قانون مجازات کند.
حتی در مورد احمدینژاد؟
من اسم فردی را نبردم. در این مصاحبه از قول من اسم هیچ کسی را نیاورید.
شما به دو کاندیدای انتخابات ٨٨ اشاره کردید؟
از آقای عسگراولادی نقلقول کردم و گفتم که این به معنای تبرئه آن دو نفر نیست.
آیا افعال احمدینژاد نمیتواند مصداق فتنه به زعم عسگراولادی باشد؟!
اگر دستگاههای مربوطه تشخیص دهند، دنبال میکنند. من و شما که نمیتوانیم حکم صادر کنیم.
∎
در چنین شرایطی و درحالی که غلامرضا مصباحی مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز دو روز پیش، از تمایل این تشکل سیاسی- مذهبی برای نشستن دور میز مذاکره با اعضای مجمع روحانیون مبارز سخن گفته و مجید انصاری، عضو مجمع روحانیون هم از این پیشنهاد استقبال کرده است به نظر میرسد حال بیش از هر زمان دیگری میتوان به این دیدار میمون امیدوار بود. بماند که این دو جریان سیاسی در چند دهه گذشته بارها در چنین موقعیتی قرار گرفتهاند و با این حال، نتیجهای از این ابراز تمایلها حاصل نشده است. روز گذشته در پرونده ویژهای به این مساله پرداختیم و عمدتا نظرات اصلاحطلبان را در این رابطه بررسی کردیم. در این گفتوگو به سراغ محسن کوهکن، نماینده این روزهای مردم لنجان در مجلس و نایبرییس جبهه پیروان خط امام و رهبری رفتیم و نظر او را به عنوان یک چهره اصولگرای سنتی درباره احتمال برگزاری این دیدار جویا شدیم.
تا به حال پیشنیامده که مجمع روحانیون و جامعه روحانیت مبارزه در کنار هم بنشینند. این روزها بحث مذاکره و گفتوگوی میان این دو تشکل با سابقه سیاسی مطرح شده است. آیا آیندهای را برای این گفتوگو متصور هستید؟
همانطور که مستحضرید این دو مجموعه در ابتدا یکی بودند و زمان حضرت امام، نهایتا به دو مجموعه جدا تبدیل شدند. به هر جهت روحانیتی که همواره دیگران را به هماهنگی و اتحاد توصیه میکند، اگر خودش در این راه پیشقدم شود، بسیار مثبت خواهد بود. دلیل این است که به جد معتقدیم که روحانیت «السابقون السابقون» انقلاب بودهاند، سختیهای قبل از انقلاب را کشیدهاند؛ به زندان رفتهاند؛ شکنجهها شدهاند و میدانند که انقلاب با چه هزینههای سنگینی به دست آمده است. به هر حال دلسوزیهایی دارند ولو اینکه اختلافنظرها و اختلافسلایقی هم داشته باشند. سابقه نشان داده که روحانیت در بزنگاههای حساس درست رفتار میکند. استثناهایی هم ممکن است وجود داشته باشد. در یک مجموعه ممکن است، یک نفر چنین نباشد و این را نباید به حساب جمع بگذاریم. قبلا شنیده بودم که بحث شکلگیری چنین نشستهایی مطرح بوده است. ما هم به عنوان فرد مکلا استقبال میکنیم که چنین نشستهایی را برگزار کنند و آثار مثبتی خواهد داشت.
چرا در این سالها این دو تشکیلات روحانی نتوانستهاند کنار هم قرار بگیرند؟ الان چه اتفاق ویژهای رخ داده که چنین طرحی مطرح شده است؟
مسلم است که افراد سیاسی با گذشت زمان و اتفاقاتی که میافتد، تجربه کسب میکنند. شناخت بیشتری پیدا میکنند و با واقعیتها بهطور طبیعی روبهرو میشوند. همچنین شرایط زمانه را تحلیل میکنند. همه سیاسیون برایشان چنین اتفاقی میافتد، منظورم فرد خاصی نیست. در زمانی توطئههای خارجی و مشخصا امریکاییها در دهه اول انقلاب داشتند. آن زمان فشار برای توطئه در داخل بود. امروز میبینیم در منطقه بعضا تصمیمات تند و رادیکالی گرفته میشود و هزینه زیادی دارد. زمانی سران خود فروخته عرب در ظاهر به مخالفت با رژیم صهیونیستی میپرداختند اما الان ابایی ندارند که حمایت خود را نشان بدهند. درک واقعیتهای موجود در منطقه و دنیا برای همه سیاستمداران تجربه است. لذا چون معتقد هستم بطن روحانیت همیشه با مردم بوده و واقعیتها را درک کرده است، تحلیل آنها از اوضاع و احوال و شرایط دنیا و منطقه بسیار اهمیت دارد. امروز از هر زمان دیگری ضروریتر است که برای حل مشکلات منسجم باشیم. باید به یک نکته هم توجه شود. از این اعلام اتحاد، وحدت و همگرایی کسی نباید سوءاستفاده کند. قطعا ما نمیتوانیم با عوامل انگلیس و امریکا متحد شویم.
چنین افرادی در مجمع روحانیون حضور دارند؟
من میگویم این مساله معنی ندارد. کسی که عامل فتنه بوده و حاضر نیست بگوید فتنه وجود داشته و حتی یواشکی میگوید که در انتخابات تقلب نشده است، بحثش جدا است. در جریان فتنه ٨٨ من در مجلس بودم و بودند کسانی که در کنار ما اصلاحطلب بودند. دوستانی بودند که علیه فتنه آن زمان در مجلس شورای اسلامی شعار دادند. نمیتوان گفت که همه اصلاحطلبان فتنهگر هستند اما عموما به آنها میگوییم که خط و مرزبندیتان را با فتنهگران مشخص کنید که در مظان اتهام قرار نگیرید .
باتوجه به اینکه «فتنه» تا این حد در معنای عام و گسترده بهکار میرود، آیا میتوان گفت که احتمالا اصولگرایانی هم فتنهگر هستند؟
این بحث انتزاعی است. فرد را متهم نمیکنیم اما میگوییم دشمن کاری انجام داده است، شما موضع و مرزبندیات را در قبال آن مشخص کن. مقام معظم رهبری هم بارها گفتهاند. وقتی مرزبندیها مشخص شود، دشمن به بعضیها طمع نمیکند. دوستان داخلی بیخود و بیجهت بدبین نمیشوند. این مساله از باب خیرخواهی گفته میشود. اینکه مصاحبه کنیم که فتنهای نبوده است و نظام به برخی از افراد ظلم کرده است، نمیدانم چطور میتوان با آن کنار آمد.
اخیرا صحبتهایی از گشایشهایی در حصر شده است؛ آیا بحث از این گشایشها نشانهای از تحولی است که حال، این دو جریان سیاسی-مذهبی قدیمی را برای گفتوگو کنار هم آورده است؟!
میخواهم این را بگویم که نظام و جایگاهی که این تصمیم را گرفته اگر به این سمت برود که وضعیت را تغییر دهد، همه باید همراهی کنند اما من معتقد هستم هیچکس نباید جوسازی علیه نظام و تصمیمگیران بکند. اگر کسی به تصمیمگیران بگوید که مساله را بررسی کنید، دارای اشکال نیست و به این جمله نمیتوان ایراد گرفت. وقتی دستگاه قضایی متهمی را میگیرد، ممکن است از دستگاه قضا بخواهید که دقیق و عمیق بررسی کند. ولی زمانی هست که بدون اینکه اتهام را بدانید یا اسناد و مدارک را ببینید، مصاحبه میکنید و میگویید متهم باید تبرئه شود. در این موضعگیری اشکال است. وقتی میگویید آزادش کنید، هم چنین است. ضمن اینکه نباید هم بگویید اعدامش کنید. وقتی در جریان ریز فعل و افعال خلاف قانونی فرد متهم نیستیم اگر بگوییم اعدام یا آزادش کن، غلط است. کاری که میتوانم انجام دهم این است که از مجاری رسیدگیکننده بخواهم با دقت و عمیق بررسی کند.
در سال ٨٨ اختلافنظری بین دو سیاستمدار یعنی محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی وجود داشت. اکنون شاهدیم که احمدینژاد تغییر مواضع داده است. آیا این تغییر مواضع احمدینژاد میتواند سببساز برخی بازنگریها باشد؟
اصلا با این دو فرد بحثی نداریم. ما میگوییم کسی که خودش را در تراز نامزدی ریاستجمهوری میداند، افکار، افعال و گفتارش نباید طوری باشد که برای نظام هزینه درست کند. کسی هست که هزینهای درست میکند که به ریختن خون مسلم و از دست رفتن اموالشان منجر شود، مسوولیت دارد. اگر کسی به نوع دیگری هزینه درست کند که افکار را مشغول کند، باز هم مسوولیت خاص خود را دارد. خدا رحمت کند آقای عسگراولادی وقتی گفت اینها مفتون فتنه شدهاند، برخی اعتراض کردند. من از ایشان سوال کردم که منظورتان چه بود؟ پاسخ بسیار متقنی دادند. ایشان گفت اگر بگویید سر فتنه این دو نفر هستند، یعنی سر را که بزنید فتنه تمام خواهد شد اما من معتقدم که سر فتنه امریکا و صهونیستها هستند. همین است که میگویم حفظ تجربه فتنه و یادآوری کردنش ما را در مقابل فتنههایی که امریکاییها و صهیونیستها در کشور میخواهند ایجاد کنند، مقاوم میکند. این به معنای تبرئه آن آقایان نیست. آنچه مسلم است این که آنها در زمین دشمن بازی کردند. بحثی هم در آن نیست.
هیچ بحثی در آن نیست؟ آیا نباید این موضوع هم بررسی شود؟
اگر کسی حرفی بزند یا کاری کند که طبق قانون خلاف باشد، باید اجازه دهیم که دستگاه قضایی او را احضار و بررسی کند و طبق قانون مجازات کند.
حتی در مورد احمدینژاد؟
من اسم فردی را نبردم. در این مصاحبه از قول من اسم هیچ کسی را نیاورید.
شما به دو کاندیدای انتخابات ٨٨ اشاره کردید؟
از آقای عسگراولادی نقلقول کردم و گفتم که این به معنای تبرئه آن دو نفر نیست.
آیا افعال احمدینژاد نمیتواند مصداق فتنه به زعم عسگراولادی باشد؟!
اگر دستگاههای مربوطه تشخیص دهند، دنبال میکنند. من و شما که نمیتوانیم حکم صادر کنیم.