به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، شامگاه چهارشنبه (15 آذر) فرمان انتقال سفارت این کشور به بیتالمقدس را با وجود برخی مخالفتهای بینالمللی و منطقهای امضا کرد.
ترامپ با به چالش کشیدن مواضع تمامی کشورهای عربی و غربی که پیش از این نسبت به این اقدام هشدار داده بودند، مدعی شد: «زمان آن فرا رسیده است که قدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت بشناسیم». وی همچنین گفت که که تصمیم وی برای به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل با تأخیر زیادی انجام شده است.
اقدام آمریکا مبنی بر به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی مسئلهای نیست که بتوان آن را تنها در اقدامات دونالد ترامپ خلاصه کرد؛ زیرا این طرح در سال 1995 میلادی در کنگره ایالات متحده به تصویب رسیده و از آن زمان تا کنون هریک از رؤسای جمهور آمریکا اجرای آن را به وقت دیگری موکول کردهاند. در واقع هیچ یک از آنان شرایط را برای اجرای این طرح مناسب نمی دیدند. اما شرایط منطقه اکنون به گونهای است که ساختار سیاسی آمریکا اجازه پیاده سازی این سیاست در خاورمیانه را برای دونالد ترامپ صادر کرد.
در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا آمریکا در این برهه تصمیم گرفت که این طرح را اجرایی کند؟ در پاسخ باید گفت ایجاد بحران و جنگ در سوریه به عنوان یک کشور عربی و مهم حامی فلسطین، قریب 7 سال است که کشورهای منطقه را درگیر خود کرده است. به عبارتی بهتر این وضعیت موجب ایجاد حاشیه امن برای اسرائیل شده و کشورهای عربی و اسلامی را نیز رو در روی یکدیگر قرار داده است.
در این برهه حساس سعودیها بیشتر از هر زمان دیگری به اسرائیل نزدیک شدهاند و ایران، حزبالله و به طور کلی محور مقامت را به عنوان دشمنان اصلی نشان میدهند. آنان با متهم کردن ایران به ایجاد یک حلال شیعی در منطقه کشورهای عربی و عمدتا سنی را علیه آن تحریک میکنند. این در واقع چیزی است که اسرائیل میخواهد. ایجاد یک ناتوی عربی در مقابله با محور مقاومت، وقوع جنگ در قلب جهان اسلام و تأمین امنیت اسرائیل از جمله اهداف صهیونیستها در استفاده از ابزاری به نام عربستان سعودی است.
ریاض در راستای سیاستهای آمریکا و اسرائیل علاوه بر ایران، سوریه و حزبالله، حماس و جهاد اسلامی را نیز دشمن میبیند. این که بگوییم سران برخی کشورهای عربی در خواب به سر می برند درست نیست، اتفاقا کاملا هم بیدار هستند؛ اما رویکرد آنان حمایت همه جانبه از اسرائیل به بهانه مقابله با ایران و محور مقاومت است. نمیتوان باور کرد که این تصمیم آمریکا در اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی بدون هماهنگی با ریاض صورت گرفته و یا این که تصمیم شخصی ترامپ بوده است.
هر گونه آسیب به محور مقاومت برای اسرائیل اهمیت فراوانی دارد و در این میان تلاش برای ضربه زدن به کشورهای حامی محور مقاومت در اولویت است. موشه یعلون، وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی در سال 2015 میلادی طی یک کنفرانس خبری ادعا کرده بود که سوریه مانند تخممرغی که تبدیل به املت شده دیگر به یک قالب برنمیگردد و به یک ملت واحد تبدیل نمیشود. این اظهارات در واقع طرحها و برنامههای آنان برای تجزیه سوریه را نشان میداد و همچنین حکایت از آن داشت که صهیونیستها به این اطمینان رسیده بودند که سوریه دچار فروپاشی خواهد شد. اما در همان سال با ورود روسیه به تحولات میدانی و تشکیل یک ائتلاف قدرتمند با ایران، سوریه و حزبالله و هماهنگی با عراق در مبارزه با تروریسم معادلات منطقهای تغییر یافت. گروههای تروریستی شکستهای سنگینی را متحمل شده و سناریوهای غربی-عبری-عربی با یک بن بست اساسی مواجه شد.
این آشکار است که سعودیها در سوریه و عراق از محور مقاومت شکست خوردند. آنان در یمن نیز موفق نشدند و در ماجرای استعفای سعد حریری چیزی جز از دست دادن اعتبارشان به دست نیاوردند. سعودیها سالها است که با دامن زدن به بحرانهای منطقهای شرایط را برای سرایت این غدهی سرطانی به دیگر مناطق جهان اسلام هموار میسازند. آنان با تشکیل یک جبهه در مقابل ایران و محور مقاومت امنیت رژیم صهیونیستی را تضمین میکنند. در واقع عربستان سعودی و برخی کشورهای همپیمان آن شرایط لازم را در راستای اعلان سیاست آمریکا در قبال قدس فراهم کردند؛ دول عربی اکنون در وضعیتی قرار دارند که یا میل به مخالفت با تصمیم آمریکا ندارند و یا اگر هم مخالفتی باشد اقدام مؤثری را انجام نخواهند داد.
از سویی دیگر اگر چه در نشست شورای امنیت سازمان ملل در مورد قدس برخی کشورهای جهان مواضعی را علیه این اقدام آمریکا اتخاذ کردند، اما اینها نیز به احتمال زیاد تنها در حد «ابراز نگرانی» ویا نهایتا «محکومیت لفظی» باقی خواهند ماند. به عبارتی بهتر هرگونه اقدامی عملی و جدی در این خصوص صورت نخواهد گرفت و اکثریت آن کشورها به روابط دیپلماتیک و تجاری خود با رژیم صهیونیستی ادامه خواهند داد.
ممکن است برخی اعتراضهای خود جوش در کشورهای اسلامی علیه این موضوع شکل گیرد؛ اما در نهایت بدون وجود فشار جدی دولتهای منطقه بر رژیم صهیونیستی، در شرایط کنونی این طرح آمریکا اجرایی خواهد شد.
سازش با رژیم صهیونیستی نتیجهای را جز شکست در پی ندارد. اسرائیل با تهدید و سلاح سخن میگوید و تا وقتی که با یک مانع جدی مواجه نشود، پیش خواهد رفت. چاره حل مسئله فلسطین «مقاومت» است. اگر به گذشته نگاهی بیفکنیم خواهیم دید که رژیم صهیونیستی بدون دریافت امتیاز خاصی از یک منطقه تحت اشغال عقب نشینی نکرده مگر به جز دو مورد جنوب لبنان و غزه. در اینجا مردم لبنان و فلسطین با اسرائیل به همان زبانی سخن گفتند که متوجه میشود.
امروزه متأسفانه برخی کشورهای منطقه در اوج تنش با اسرائیل هم اندکی از روابط تجاری خود را نمیکاهند. مردم فلسطین بیش از آن که نیازمند غذا و لباس باشند نیازمند اقدام عملی و جدی برای حمایت از آنان هستند. محکومیتها و سخنرانیهای برخی از مقامات کشورها بدون تحریم رژیم صهیونیستی ویا قطع روابط با آن هیچ حاصلی را ندارد. باید با اقدامات مهی کمک کرد که روحیه مقاومت در میان مردم فلسطین هر روز بیشتر شود؛ زیرا این مقاومت است که آنان را زنده نگه می دارد/.
ترامپ با به چالش کشیدن مواضع تمامی کشورهای عربی و غربی که پیش از این نسبت به این اقدام هشدار داده بودند، مدعی شد: «زمان آن فرا رسیده است که قدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت بشناسیم». وی همچنین گفت که که تصمیم وی برای به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل با تأخیر زیادی انجام شده است.
اقدام آمریکا مبنی بر به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی مسئلهای نیست که بتوان آن را تنها در اقدامات دونالد ترامپ خلاصه کرد؛ زیرا این طرح در سال 1995 میلادی در کنگره ایالات متحده به تصویب رسیده و از آن زمان تا کنون هریک از رؤسای جمهور آمریکا اجرای آن را به وقت دیگری موکول کردهاند. در واقع هیچ یک از آنان شرایط را برای اجرای این طرح مناسب نمی دیدند. اما شرایط منطقه اکنون به گونهای است که ساختار سیاسی آمریکا اجازه پیاده سازی این سیاست در خاورمیانه را برای دونالد ترامپ صادر کرد.
در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا آمریکا در این برهه تصمیم گرفت که این طرح را اجرایی کند؟ در پاسخ باید گفت ایجاد بحران و جنگ در سوریه به عنوان یک کشور عربی و مهم حامی فلسطین، قریب 7 سال است که کشورهای منطقه را درگیر خود کرده است. به عبارتی بهتر این وضعیت موجب ایجاد حاشیه امن برای اسرائیل شده و کشورهای عربی و اسلامی را نیز رو در روی یکدیگر قرار داده است.
در این برهه حساس سعودیها بیشتر از هر زمان دیگری به اسرائیل نزدیک شدهاند و ایران، حزبالله و به طور کلی محور مقامت را به عنوان دشمنان اصلی نشان میدهند. آنان با متهم کردن ایران به ایجاد یک حلال شیعی در منطقه کشورهای عربی و عمدتا سنی را علیه آن تحریک میکنند. این در واقع چیزی است که اسرائیل میخواهد. ایجاد یک ناتوی عربی در مقابله با محور مقاومت، وقوع جنگ در قلب جهان اسلام و تأمین امنیت اسرائیل از جمله اهداف صهیونیستها در استفاده از ابزاری به نام عربستان سعودی است.
ریاض در راستای سیاستهای آمریکا و اسرائیل علاوه بر ایران، سوریه و حزبالله، حماس و جهاد اسلامی را نیز دشمن میبیند. این که بگوییم سران برخی کشورهای عربی در خواب به سر می برند درست نیست، اتفاقا کاملا هم بیدار هستند؛ اما رویکرد آنان حمایت همه جانبه از اسرائیل به بهانه مقابله با ایران و محور مقاومت است. نمیتوان باور کرد که این تصمیم آمریکا در اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی بدون هماهنگی با ریاض صورت گرفته و یا این که تصمیم شخصی ترامپ بوده است.
هر گونه آسیب به محور مقاومت برای اسرائیل اهمیت فراوانی دارد و در این میان تلاش برای ضربه زدن به کشورهای حامی محور مقاومت در اولویت است. موشه یعلون، وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی در سال 2015 میلادی طی یک کنفرانس خبری ادعا کرده بود که سوریه مانند تخممرغی که تبدیل به املت شده دیگر به یک قالب برنمیگردد و به یک ملت واحد تبدیل نمیشود. این اظهارات در واقع طرحها و برنامههای آنان برای تجزیه سوریه را نشان میداد و همچنین حکایت از آن داشت که صهیونیستها به این اطمینان رسیده بودند که سوریه دچار فروپاشی خواهد شد. اما در همان سال با ورود روسیه به تحولات میدانی و تشکیل یک ائتلاف قدرتمند با ایران، سوریه و حزبالله و هماهنگی با عراق در مبارزه با تروریسم معادلات منطقهای تغییر یافت. گروههای تروریستی شکستهای سنگینی را متحمل شده و سناریوهای غربی-عبری-عربی با یک بن بست اساسی مواجه شد.
این آشکار است که سعودیها در سوریه و عراق از محور مقاومت شکست خوردند. آنان در یمن نیز موفق نشدند و در ماجرای استعفای سعد حریری چیزی جز از دست دادن اعتبارشان به دست نیاوردند. سعودیها سالها است که با دامن زدن به بحرانهای منطقهای شرایط را برای سرایت این غدهی سرطانی به دیگر مناطق جهان اسلام هموار میسازند. آنان با تشکیل یک جبهه در مقابل ایران و محور مقاومت امنیت رژیم صهیونیستی را تضمین میکنند. در واقع عربستان سعودی و برخی کشورهای همپیمان آن شرایط لازم را در راستای اعلان سیاست آمریکا در قبال قدس فراهم کردند؛ دول عربی اکنون در وضعیتی قرار دارند که یا میل به مخالفت با تصمیم آمریکا ندارند و یا اگر هم مخالفتی باشد اقدام مؤثری را انجام نخواهند داد.
از سویی دیگر اگر چه در نشست شورای امنیت سازمان ملل در مورد قدس برخی کشورهای جهان مواضعی را علیه این اقدام آمریکا اتخاذ کردند، اما اینها نیز به احتمال زیاد تنها در حد «ابراز نگرانی» ویا نهایتا «محکومیت لفظی» باقی خواهند ماند. به عبارتی بهتر هرگونه اقدامی عملی و جدی در این خصوص صورت نخواهد گرفت و اکثریت آن کشورها به روابط دیپلماتیک و تجاری خود با رژیم صهیونیستی ادامه خواهند داد.
ممکن است برخی اعتراضهای خود جوش در کشورهای اسلامی علیه این موضوع شکل گیرد؛ اما در نهایت بدون وجود فشار جدی دولتهای منطقه بر رژیم صهیونیستی، در شرایط کنونی این طرح آمریکا اجرایی خواهد شد.
سازش با رژیم صهیونیستی نتیجهای را جز شکست در پی ندارد. اسرائیل با تهدید و سلاح سخن میگوید و تا وقتی که با یک مانع جدی مواجه نشود، پیش خواهد رفت. چاره حل مسئله فلسطین «مقاومت» است. اگر به گذشته نگاهی بیفکنیم خواهیم دید که رژیم صهیونیستی بدون دریافت امتیاز خاصی از یک منطقه تحت اشغال عقب نشینی نکرده مگر به جز دو مورد جنوب لبنان و غزه. در اینجا مردم لبنان و فلسطین با اسرائیل به همان زبانی سخن گفتند که متوجه میشود.
امروزه متأسفانه برخی کشورهای منطقه در اوج تنش با اسرائیل هم اندکی از روابط تجاری خود را نمیکاهند. مردم فلسطین بیش از آن که نیازمند غذا و لباس باشند نیازمند اقدام عملی و جدی برای حمایت از آنان هستند. محکومیتها و سخنرانیهای برخی از مقامات کشورها بدون تحریم رژیم صهیونیستی ویا قطع روابط با آن هیچ حاصلی را ندارد. باید با اقدامات مهی کمک کرد که روحیه مقاومت در میان مردم فلسطین هر روز بیشتر شود؛ زیرا این مقاومت است که آنان را زنده نگه می دارد/.
گزارش از: مرتضی کریمی