درباره موضوعیت وحدت احتمالی میان مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز
تقریبا بیاهمیت
صاحبخبر - قائممقام جامعه روحانیت مبارز در گفتوگو با «فرهیختگان»: گفتوگو با مجمع روحانیون مبارز نظر شخصی افراد است، نه جامعه روحانیت حجتالاسلام سیدرضا تقوی، قائممقام جامعه روحانیت مبارز در گفتوگو با «فرهیختگان» درخصوص سخنان حجتالاسلام مصباحیمقدم مبنیبر دیدار با مجمع روحانیون مبارز گفت: «چنین بحثی تا به حال درخصوص مذاکره با مجمع روحانیون مبارز در جلسه جامعه روحانیت مبارز مطرح نشده و چنین موضوعی در دستور کار جامعه روحانیت نبوده است. این اتفاق خیلی بعید است.» قائممقام جامعه روحانیت مبارز همچنین تصریح کرد: «چنین چیزی هنوز در جامعه روحانیت مطرح نشده است و نظراتی که از سوی افراد مطرح میشود شخصی است و نظر جامعه روحانیت نیست.» عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در گفتوگو با «فرهیختگان»: لازم است مطالب در جلسه شورای مرکزی مصوب و سپس به عنوان نظر جامعه روحانیت مطرح شود حجتالاسلام حسین ابراهیمی در گفتوگو با «فرهیختگان» درخصوص سخنان حجتالاسلام مصباحیمقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبنیبر دیدار این جامعه با مجمع روحانیون مبارز گفت: «در جامعه روحانیت مبارز در جلسات موضوع ارتباط مجمع روحانیون مصوب نیست و تا این لحظه مصوبهای نداشتهایم و اگر اظهارنظری در این خصوص صورت گرفته نظر شخصی آقایان بوده است.» عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز افزود: «اما اظهاراتی که افراد مطرح میکنند لازم است در جلسه شورای مرکزی جامعه روحانیت مطرح شود و بعد در صورت تصویب بهعنوان نظر جامعه مطرح خواهد شد. اظهارات نباید بهگونهای باشد که سوءاستفاده از سخنان عزیزانمان بشود.» روحانیون مبارزی که پا در عرصه سیاست گذاشته و برای سروسامان دادن به فعالیتهای خود پیش از انقلاب اسلامی و با تاکیدات امام خمینی(ره) تشکلی را به نام جامعه روحانیت مبارز تشکیل دادند در میانه دهه 60 شمسی دیگر نتوانستند با یکدیگر کنار بیایند و نام دیگری در عرصه سیاسی روحانیت ظهور پیدا کرد. مشترکات جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز، روحانیت و مبارز است. مجمع روحانیون مبارز در سال 1366 از جامعه روحانیت مبارز منشعب شد و راه جدیدی را در کارزار سیاسی ایران همزمان با انتخابات مجلس سوم در پیش گرفت. بسیاری از افراد جامعه گمان میکنند این دو تشکل یکی هستند با دو نام! آنچه باعث شده تا نام این دو تشکل سیاسی – روحانی بار دیگر مورد توجه قرار گیرد، اظهارنظری از حجتالاسلام مصباحیمقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز بود که در نشستی اعلام کرد: «برای برگزاری نشست مشترک با مجمع روحانیون مبارز حرفی نداریم.» البته این تمام حرف مصباحیمقدم نبود ولی آنچه مورد توجه رسانهها و فعالان سیاسی اصلاحطلب واقع شد، همین گزاره کوتاه بود که فتح بابی برای شروع بحث جدی «مفاهمه» و «وحدت» شده است. با این وجود نگاهی به بخشهای دیگر سخنان سخنگوی روحانیت مبارز، راه سخت و نشدنی گفتوگو و مفاهمه را پیش روی ما میگذارد. وی افزود: «قبلا نیز به توصیه بزرگان در سال 1384 به میزبانی مجمع روحانیت مبارز، نشست مشترکی برای حل اختلافات برگزار شد ولی اظهارات مهدی کروبی، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز باعث شد این مجمع نشست دومی را که باید میزبان باشد، برگزار نکرد.» سخنان سخنگوی جامعه روحانیت مبارز با استقبال بسیار رسانههای اصلاحطلب مواجه شد و پیشنهاد او را «چراغ سبز گفتوگو» نامیدند. محمد مقدم و مجید انصاری از اعضای مجمع روحانیون مبارز، از پیشنهاد گفتوگو استقبال و تاکید کردهاند که آنها همواره به دنبال گفتوگو و رفع اختلافات بودهاند. انصاری با وجود استقبال از گفتوگوها به نکتهای دیگر اشاره داشت که به نظر میرسد اعضای مجمع، پیشنهاد گفتوگو را تنها یک ایده فردی از سوی مصباحیمقدم میدانند: «نباید تنها به گفته شخص مصباحیمقدم بهعنوان یک عضو اکتفا کرد و اگر زمانی پیشنهاد رسمی تشکیل جلسه داده شود باید ارزیابی لازم صورت گرفته و موضوعات مشخصی در میان باشد تا در مورد آن صحبت شود.» خوشبینی در عین واقعبینی پیشنهاد گفتوگو و مصالحه در فضای سیاسی کشور از سوی گروهها و تشکلهای سیاسی نهتنها امری مذموم نیست بلکه در یک جامعه سیاسی پیشرفته با فرهنگ سیاسی بالا بهعنوان یک راهکار و مزیت در نظر گرفته میشود. در برخی از کشورها، احزاب سیاسی به خاطر عدمدستیابی به حدنصاب لازم برای تشکیل دولت با احزاب و گروههای مخالف و منتقد خود نیز ائتلاف میکنند اما هدف نهایی و راهبردی تمامی این احزاب حفظ، ارتقا و ارج نهادن به منافع ملی و عمومی است. حال در زمینه آنچه در قالب گفتوگوهای ملی یا آشتی ملی و اخیرا مفاهمه میان مجمع روحانیون و جامعه روحانیت مطرح شده، با ترکیبی از اختلافات و رویکردهای چالشی بنیادینی از هر دو سو روبه رو هستیم، که هر گونه کورسوی امیدی را برای مفاهمه از بین میبرد. مجمع روحانیون مبارز، اعضای بلندپایه روحانیت مبارز را به انحصارطلبی، دیکتاتوری، رادیکالیسم، مدافعان تحریم و مخالف دموکراسی متهم میکنند و طرف مقابل نیز آنها را فتنهگر، ملتهم از غرب، برانداز و... معرفی میکنند. هرچند در این میان نقش مجمع روحانیون مبارز در حمایت از فتنه88 بر کسی پوشیده نیست که منجر به ماهها ناامنی، بیثباتی و به خطر افتادن منافع ملی شد. اختلافاتی که بنای حل شدن ندارند در حالی مصباحیمقدم از گفتوگو با مجمع روحانیون مبارز سخن گفته که یکی از اصلیترین موانع این گفتوگو، مسائل سال 1388 است. مصباحیمقدم در ضیافت افطاری ریاستجمهوری در مردادماه 1394 به دلیل سخنان غلامحسین کرباسچی در حمایت از میرحسین موسوی، میهمانی رئیسجمهور را ترک کرده بود و به تقبیح اقدام کرباسچی پرداخته بود: «بنده ضیافت افطاری رئیسجمهور را به دلیل حمایتهایی که از سران فتنه در این جلسه مطرح شد، ترک کردم. آقای کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران در این جلسه میرحسین موسوی را به سیدمظلوم تعبیر کرد درحالی که اگر بناست او سیدمظلوم باشد، لابد ظلمکننده به او نیز، نظام است.» سخنگوی جامعه روحانیت تاکید کرده بود: «این در حالی است که او ظلم بزرگی نسبت به نظام مرتکب شده و ازاینرو به نظر بنده نشستن در فضای این جلسه مشروعیت ندارد.» سخنگوی جامعه روحانیت مبارز در همان زمان در مصاحبه با «ایسنا»، طرح مبحثی با عنوان «مذاکره ملی» را با وجود تفاوتهای جدی، نشدنی دانسته بود: «اصلاحطلبان در شرایط حاضر کم آوردهاند. لااقل برخی از آنها احساسشان این است و بهدنبال این هستند که معتدلین دو جناح به هم بپیوندند و انتخابات آینده را رقم بزنند. باید دید آیا مبانی آنقدرها مشترک هست که اینها فهرست مشترک بدهند یا نه؟ من احساس میکنم در مبانی تفاوتهای جدی وجود دارد.» اصطلاحاتی تحت عنوان «نهضت مذاکره ملی»، «دولت وحدت ملی» و «آشتی ملی»، در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 بارها از سوی برخی از شخصیتهای سیاسی مطرح شده بود. نهضت مذاکره ملی در مرداد 94 روی نشریه صدا، وابسته به حزب کارگزاران نقش بست که به تئوریزه کردن اظهارات کرباسچی پرداخته بود. طرح دولت وحدت ملی که هاشمیرفسنجانی نظریهپرداز آن در سال ۸۷ بود و قرار بود در انتخابات ریاستجمهوری دهم اجرا شود، در پی ناکامی در سال ۸۸ دوباره برای انتخابات ریاستجمهوری یازدهم مطرح شد. مرحوم هاشمی در دیماه 91 در دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان ایران، گفتوگو و رایزنی میان گروهها، اشخاص و دلسوزان نظام را راه رسیدن به تفاهم خواند و تصریح کرد: «در برهه حساس کنونی که کشور در معرض تهدیدات و تحریمهای دشمنان انقلاب است، درگیری و مناقشه به هیچوجه راهگشا نیست و امیدواریم همه تاثیرگذاران نظام از مردم عادی گرفته تا سطوح بالا با تن دادن به گفتوگو، تعامل و تفاهم، راه برگزاری انتخاباتی رقابتی، آزاد و مطابق قانون را هموار و نیز از نیروهای زبده و کارآمد و دلسوز انقلاب از همه سلایق برای برونرفت از مشکلات، توسعه و پیشرفت کشور بهره گرفته شود.» چنین پیشنهاداتی که اکثرا حولوحوش انتخابات مجلس یا ریاستجمهوری مطرح میشدند، تنها دارای جنبههای کوتاهمدت سیاسی و انتخاباتی بودند و به سرعت نیز پس از انتخابات به فراموشی سپرده میشدند. اما اختلافات ریشهای میان مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز، بسیار جدیتر از اینهاست و ریشهای 30 ساله دارد. از منتهیالیه راست تا منتهیالیه چپ زمانی که مهدی کروبی در سال 1366 به دلیل عدم قرار گرفتن نام محمود دعایی و فخرالدین حجازی در فهرست انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز برای مجلس سوم، اعلام کرد که جامعه از هدف اصلی خود در حمایت از انقلاب و انقلابیون خارج شده، کاملا مشخص بود که عمق اختلافات به حدی است که دیگر گردهم نشستن روحانیون چپ و راست در یک تشکل، تقریبا نشدنی است. هسته اصلی و اولیه مجمع روحانیون مبارز شامل مهدی کروبی، محمد موسوی خوئینیها، محمدرضا توسلی، حسن صانعی، امام جمارانی، حیدرعلی جلالی، سیدمحمد خاتمی، رسول منتجبنیا، محمدعلی انصاری، صادق خلخالى، عبدالواحد موسویلاری، محمدعلی ابطحی، هادی غفاری، محمود دعایی و تعدادی دیگر از روحانیون چپگرا بود. از آن زمان به بعد تقابل میان جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز شکل و شمایل روشنتری گرفت و در فضای جامعه این اختلافات همزمان با انتخابات نمود بیشتری پیدا میکرد. در انتخابات مجلس چهارم که تعدادی از اعضای مجمع روحانیون مبارز و نیروهای چپ رد صلاحیت شدند، این مجمع بحث تحریم انتخابات را مطرح ساخت و در این زمینه بیانیهای منتشر کرد که هیچ روزنامهای در آن سال حاضر به چاپ آن نشد. افزایش اقدامات اعضای مجمع زمینه را برای طرح مباحثی چون تهاجم فرهنگی و نفوذ غرب فراهم ساخت که نیروهای چپ به انتقاد از آن پرداختند. مخالفت و بیتوجهی به بحث کلان تهاجم فرهنگی باعث کنارهگیری سیدمحمد خاتمی، یکی از اعضای مجمع، از هیات دولت در قامت وزیر ارشاد شد. تحریم انتخابات برای مجلس پنجم نیز تکرار و این رویه غلط بارها تکرار شد. با پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری 1376 در مقابل علیاکبر ناطقنوری که مورد حمایت جامعه روحانیت مبارز قرار داشت، افزایش فعالیت احزاب جدید اصلاحطلب در عرصه سیاسی، نقش مجمع روحانیون مبارز را در تحولات سیاسی و تاثیرگذاری رویدادها کاهش چشمگیری داد به نحوی که در انتخابات مجلس ششم، پیروزی بزرگ جبهه مشارکت، نقش مرجعیت سیاسی مجمع را در عرصه سیاسی تا حد زیادی از بین برد. در این بین اختلافات در میان مجمع روحانیون مبارز نیز زمینهساز انشعابات دیگر شد. مهدی کروبی که در سال 1384 نامزد انتخابات ریاستجمهوری شد، مورد اقبال اصلاحطلبان و اعضای مجمع روحانیون مبارز واقع نشد و وی حزب اعتماد ملی را تاسیس کرد. به دنبال کنارهگیری کروبی از دبیری مجمع، محمد خاتمی به سمت رئیس شورای سیاستگذاری و موسویخوئینیها بهعنوان دبیر مجمع انتخاب شدند. مجمع در انتخابات 1388 نیز از میرحسین موسوی حمایت کرد و مهدی کروبی نیز نه در انتخابات شورای سوم و مجلس هشتم به موفقیتی دست یافت و نه انتخابات ریاستجمهوری 1388 و هیچ حمایتی هم از سوی یاران سابقش دریافت نکرد. در سالهای اخیر نیز نقش و جایگاه مجمع روحانیون مبارز بهعنوان یک تشکل سیاسی بسیار کاهش یافته و نقش تاثیرگذاری در جامعه و انتخابات ندارد و این افراد و نیروهای سیاسی وابسته به این تشکلها هستند که در قالبهای دیگری چون شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به کنشگری مشغولند و سیدمحمد خاتمی نیز بهعنوان رهبر جریان اصلاحات راه و منشی غیر از مجمع را برای سیاستورزی انتخاب کرده است. در طرف مقابل نیز جامعه روحانیت مبارز به مانند گذشته بهخصوص دهه 70، توان تاثیرگذاریاش را از دست داده است. ترکیب موجود در این جامعه به مرور زمان ناهمگنتر از قبل شدند. افرادی چون هاشمیرفسنجانی(در سالهای حیات)، علیاکبر ناطقنوری و حسن روحانی از اعضای روحانیت مبارز بودند و هستند که برخی از آنها در نشستهای جامعه سالها شرکت نکرده و نمیکنند. حضور افراد دیگری چون سیدابراهیم رئیسی، موحدیکرمانی، محمد یزدی، امامیکاشانی و محمدجعفر منتظری که اختلافات اساسی با برخی از اعضای جامعه مانند حسن روحانی و ناطقنوری در بسیاری از بخشهای اجرایی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور دارند، حتی کنارهم نشستن کامل اعضای جامعه را تقریبا نشدنی کرده است، حال چگونه میتوان به گفتوگو و مفاهمه دو تشکل جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز امیدی داشت. در این میان نقش و جایگاه جامعه روحانیت مبارز پس از وفات آیتا... مهدویکنی بیش از پیش در عرصه سیاسی کمرنگتر شده و اگر زمانی مهدویکنی بهعنوان پدر معنوی اصولگرایان شناخته میشد، چنین نقشی را دیگر نمیتوان برای دیگر اعضای جامعه در نظر گرفت. باید اذعان کرد در دو دهه اخیر، نقش دو تشکل برجسته سیاسی- روحانی در تحولات سیاسی بسیار پایین آمده و تنها در نقش حمایتگر از لیستها یا نامزدهای انتخاباتی بروز و ظهور دارند. مرجعیت رهبری سیاسی آنها برای اصلاحطلبان و اصولگرایان سالهاست که از بین رفته و تعیینکننده راهبردها و کنشهای مهم سیاسی دیگر تلقی نمیشوند. در میان افکار عمومی جامعه نیز این دو تشکل دیگر شناخته شده نیستند که بر فرضمحال اگر ائتلاف و اتحادی میان این دو شکل بگیرد، تاثیر مهمی بر عرصه سیاسی کشور ایجاد کنند.∎