به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یکی از مباحثی که در چند روز اخیر موجبات بحث و بررسی های بسیاری را در فضای رسانه ای و سیاسی دنیا فراهم کرده است بحث انتقال سفارت آمریکا در اسرائیل به بیت المقدس است که این مساله از منظرهای گوناگونی قابلیت بررسی دارد.
در این زمینه نقش انفعالی که دولت های مسلمان و به طور خاص دولتهای عرب زبان منطقه در ارتباط با این قضیه ایفا کردهاند از نکات قابل توجه است. در همین راستا میتوان به نقش اتحادیه عرب که با عضویت 22 کشور عرب زبان دنیا بیشترین قرابت فرهنگی و زبانی را با مردم فلسطین دارد اشاره کرد. موضع انفعالی این اتحادیه و عدم اقدام موثر در مواجهه با اقدام دولت امریکا حکایت از وضعیتی در این اتحادیه دارد که آن را مشابه عمده ی ائتلاف ها و سازمان های منطقه ای جهان سوم در وضعیتی کم اثر قرار داده است.
اتحادیه عرب که در سال 1945 در فضای پان عربیستی حاکم بر مناسبات جهان عرب به ابتکار مصر تشکیل شد یکی از اصول اساسی خود را حفظ استقلال و حاکمیت کشورهای عرب اعلام کرده بود که در این زمینه می توان اولین چالش جدی اتحادیه عرب را مواجهه با مساله فلسطین دانست. این قضیه یعنی نوع مواجهه با مساله ی فلسطین در ابتدا آنقدر برای اتحادیه عرب دارای اولویت بود که در ایجاد ساختار این اتحادیه در کنار اداره های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... در دبیرخانه قسمتی تحت عنوان ادارهی فلسطین تشکیل شد. اما به نظر میرسد اوضاع فعلی این اتحادیه و عدم اثرگذاری در مناسبات مربوط به فلسطین به طور کلی از دوعامل داخلی و خارجی نشات می گیرد.
1- در مورد عامل داخلی میتوان به شکاف ایجاد شده در این اتحادیه ناشی از ایفای نقش مخرب عربستان سعودی اشاره کرد. سیاسی کاری عربستان و سوق دادن اتحادیه از مسائل کلان جهان عرب و در صدر آن مساله ی فلسطین به درگیریهای منطقه ای خود با کشورهایی مانند ایران، سوریه و قطر در همین راستا قابل اشاره است.
در این زمینه باید توجه داشت که اتحادیه عرب که در دورهای و پس از امضای قرارداد صلح کمپ دیوید مصر را از اتحادیه اخراج میکند و مقر اتحادیه از قاهره به تونس منتقل میشود (که این امر نشان از اولویت مساله فلسطین در آن مقطع زمانی دارد) هم اکنون و به دلیل سیاستهای طایفه گرایانهی عربستان در وضعیتی از سازش نانوشته با رژیم صهیونیستی قرار دارد که نه تنها توانایی اتخاذ موضع صحیح در قبال مساله فلسطین را ندارد بلکه عمدهی فشار خود را معطوف به مقابله با کشورهایی مثل سوریه، لبنان و عراق کرده است که اتفاقا در خط مقدم مبارزه با رژیم اشغالگر قدس هستند. در این راستا باید توجه داشت عربستان با نقش حداکثری که در تامین بودجه این اتحادیه ایفا میکند نقش مهمی در جهت دهی به سیاستهای کلی آن دارد.
2- اما عامل خارجی موثر در موضع انفعالی اتحادیه عرب نقش قدرتهای بزرگ و به ویژه آمریکا و تغییر مناسبات این کشورها با طرف امریکایی هستند. اگر در دهه 50 میلادی و تحت تاثیر انقلابهای ضد استعماری که در کشورهای آسیایی و آفریقایی یکی پس از دیگری به وقوع میپیوست و همچنین حاکم بودن مناسبات حداکثری جهان دوقطبی به ویژه در دهه 60 و 70 میلادی کشورهای عضو اتحادیه عرب توان بیشتری برای مقابله با زیاده خواهیهای آمریکا داشتند متاسفانه پس از گذار از این دوران نخبگان جهان عرب نه تنها موفق به حفظ وضعیت پیشین نشدند بلکه در توسعهی همه جانبه روابط خود با آمریکا از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.
در همین زمینه میتوان به تحریم نفتی که در سال 1973 توسط کشورهای عربی علیه قدرتهای حامی اسرائیل در جنگ با اعراب اعمال شد و دنیا را با یک شوک و بحران عظیم مواجه کرد اشاره کرد. البته باید توجه داشت که اتفاق مذکور در قالب سازمان اوپک و خارج از مناسبات اتحادیه عرب صورت گرفت اما تصویر آشکاری از نحوه تقابل کشورهای عربی با مسالهی فلسطین در دو مقطع زمانی متفاوت را نشان میدهد. اگر کشورهای عربی در مقطع فعلی توان کار مشابهی مانند سال 1973 را ندارند یکی از دلایل عمده آن توسعه شدید روابط اقتصادی با غرب و به طور خاص آمریکا به ویژه در قالب خرید تسلیحات نظامی و جنگ افزارهای گران قیمت است که با گره زدن شدید منافع اقتصادی و امنیتی این کشورها با آمریکا هرگونه تقابل با منافع آمریکا در این منطقه را عملا برای این کشورها غیر ممکن کرده است.
به طور کلی به نظر میرسد با توجه به مناسبات فعلی حاکم در جهان عرب اتحادیه عرب با فاصله گیری از اصول اساسی خود در حال تبدیل شدن به سازمانی کم اثر، غیر منسجم و کم توفیق است که در مناسبات آیندهی منطقه نقشی نخواهد داشت.
* گزارش از محمدکاظم عبدالحمیدی
∎