ایران آنلاین / «رئیس جمهوری پیشمرگه» کتابی است با فرازهایی درخشان از خاطرات مام جلال و زندگی یک ماهه «معد فیاض» نویسنده روزنامه شرق الاوسط با او که در 200 صفحه گردآوری شده و 20 صفحه آخر کتاب نیز به آلبومی از تصاویر گفتوگو شونده در مقاطع مختلف زندگی اختصاص پیدا کرده است. این نوشته ابتدا در شرق الاوسط و در 10 شماره به صورت پاورقی چاپ شده است. پس از آن «علی سوران» تصمیم میگیرد سلسله گزارشهای این روزنامه را به صورت کتاب جمعآوری و به کردی ترجمه و منتشر کند. سامان سلیمانی مترجم فارسی اثر نیز از آنجایی که به هر سه زبان تسلط دارد، شاکله کتاب کردی و نوع فصلبندیها را حفظ کرده اما متن اصلی را همان گزارشهای شرق الاوسط قرار داده و البته با متن کردی مقایسه کرده است. اما چند دلیل برای اینکه چرا باید این کتاب را خواند:
1- در این کتاب با شکل حرفهای تعامل یک روزنامه و روزنامه نویس در مواجهه با شخصیتها و جریانهای مهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آشنا میشویم و اینکه برای روزنامهای همچون شرق الاوسط موضوعی مثل رئیس جمهوری شدن یک کرد در عراق تا چه اندازه اهمیت دارد که پس از یک سال درخواست مصاحبه، درنهایت گزارشنویسی را برای زندگی یک ماهه با او اعزام میکند. مام جلال مدتها در ایران زندگی کرد اما تقریباً هیچ روزنامه یا نویسندهای به این فکر نیفتاد که یک ماه به کرج برود و برگردد.
2- در «رئیس جمهوری پیشمرگه» با زوایای متفاوتی از زندگی مام جلال آشنا میشویم که تقریباً نه جایی خواندهایم و نه شنیدهایم؛ مثلاً شخصیت روزنامهنگاری او و اینکه همیشه به این میاندیشیده که پس از استقرار دموکراسی در عراق به شغل اصلیاش بهعنوان سردبیر روزنامه برگردد. فیاض از نخستین قرار در دفتر مام جلال از زبان او مینویسد: «تو همراهیام میکنی و به من نزدیک خواهی بود. مهم گفتوگوهای مستقیم میان خودمان نیست، بلکه مهم این است که شیوه کار و زندگی من را چنان که هست ببینی و بعداً نیز برای هرآنچه مینویسی و به خواننده انتقال میدهی، آزاد هستی. برای همین، این مسئولیت توست و باید با آزادی و بدون اهمیت قائل شدن به رضایت یا نارضایتی ما کار خود را انجام دهی.»
3- در این کتاب با سیاستمداری مواجه میشویم که پس از آن همه مبارزه جانفرسا، زندگی در کوهستان، شرکت در مذاکرههای سخت، کادرسازی و... وقتی بر مسند قدرت مینشیند، مدام تلاش میکند تا فاصلهاش را با قدرت و فساد ناشی از آن حفظ کند. او به جوکهایی که برایش ساختهاند علاقهمند است و آنها را جمعآوری میکند تا آنجا که فیاض مینویسد بهترین سوغاتی برای او جوکی درباره خود اوست. مام جلال از فیاض هم میخواهد اگر جوک جدیدی شنیده است برایش تعریف کند. او از سفر به سلیمانیه مینویسد و اینکه چطور مام جلال سوار هواپیمایی عادی میشود و چگونه در اتومبیل پشت ترافیک میماند و از این فرصت برای پایین آوردن شیشه ماشین و گفتوگو با همشهریها استفاده میکند و با آنها عکس یادگاری میگیرد.
4- در این کتاب و بنا به اسنادی که فیاض دیده، مام جلال نه تنها خانهای از خود نداشته، بلکه همه حقوقش را نیز بین نیازمندان تقسیم میکرده است تا آنجا که همسرش «هیرو» به طنز میگوید هر وقت ما بمیریم باید شهرداری دفنمان کند و مام جلال درپاسخ میگوید آن روز ملتمان ما را به خاک خواهند سپرد. آنچنان که در مرگ مام جلال دیدیم./روزنامه ایران