محبوبه اشرفی پیمان
امید به زندگی در کنار خودکشی، زلزله در کنار پلاسکو، کودکان خیابانی تا تجاوز جنسی به این کودکان، افزایش طلاق در کنار کاهش ازدواج ، ازدواج سفید در کنار کودکان بی سرپرست ؛دنیای مجازی و خشونتهای آشکار وپنهان ؛ اعتیاد از نوع سنتی و صنعتی آن ، فروش زن و بچه به خاطر فقر و اعتیاد ،تبعیض جنسی و.... پازلی مملو از ناامیدی که افسردگی کاملش کرد؛ در این میان خبرافسردگی 23 درصد ایرانیان، چندان تعجب برانگیز به نظر نمیرسد.
مدتی پیش میرابزاده دبیر علمیسی و چهارمین کنگره سالانه انجمن علمیروانپزشکان گفت افسردگی یکی از این اختلالات شایع به شمار رفته که امروزه بسیاری از خانوادهها ایرانی را مستقیم و غیرمستقیم تهدید میکند .همچنین او از آمار 23 درصدی از جامعه ۱۵ تا ۶۴ ساله که دچار یکی از اختلالات روانپزشکی بودند که افسردگی در صدر آن است خبر داد. همچنین او گفت که براساس آخرین مطالعات حدود ۱۳.۵ درصد از افراد مورد مطالعه در پژوهشی دچار افسردگی هستند. با تمام این اوصاف ریتم به ظاهر یکنواخت زندگی از شنیدن افزایش طلاق تا فقر اقتصادی و خبرهای ناخوشایند این روزها برای ایرانیان افسردگی را رقم زد و ایران جوان را در جهان کشوری افسرده نامگذاری کرد. در گیر و دار انواع معضلات خبر افسردگی لبخند را بر لبانمان خشکاند.
شاید رویارویی با حقیقت تلخ باشد اما نمیتوانیم آن را کتمان کنیم و دست روی دست بگذاریم تا رتبه چهارم افسردگی را به رتبه نخستین تبدیل کنیم. در این میان هشدار و نگرانی وزیر بهداشت دکترهاشمیاز آمار جدید 26 درصدی افسردگی مردم بود که کاملا آب پاکی را روی تمام آمار افزایش سن امید به زندگی ریخت و کمیبیش از قبل نگرانی برای آینده نیامده را گوشزد کرد! افزایش سن امید به زندگی با افسردگی قابل قبول نیست...
خشونتهای پیدا و پنهان از خشونت کلامیگرفته تا خشونت فیزیکی و خودکشیهایی که با فیلم و سلفی به ظاهر شاد شروع میشوند و با خودکشیهای مهیجی مانند پریدن در مقابل قطار مترو و سقوط از بلندترین نقطه شهر به پایان میرسند؛ نشان از انرژی سرکوب شده ای دارد که باید در قالب شادی و خنده خلاصه میشد؛ نه درخودکشی!
افسردگی را باید نوعی بیماری روانی و جسمیبدانیم که کاهش علاقه به روابط با دیگران، گوشهگیری، ناامید بودن، اضطراب داشتن و بدبینی به آینده و تمایل به خودکشی به عنوان عوارض روانی آن شناخته میشود و با برخی از حالتهای جسمانی مثل کاهش اشتها، کاهش وزن، اختلال خواب و ... همراه است. معمولا زمانی که تعدادی از این نشانهها در فرد آشکار میشود به اصطلاح دچار افسردگی شده، میتوانیم واقعا بگوییم او فردی افسرده است.
افسردگی و تورم اقتصادی!
اگر بگوییم یکی از دلایل بروز افسردگی، اقتصاد جامعه است؛ پر بیراه نخواهد بود! بیکاری دلیل محکمیبرای بروز بسیاری از اختلالات در جامعه شده، که افسردگی یکی از این اختلالات است؛ فارغ التحصیلی تعدادی از جوانان دانشگاهی و پیوستن آنها به قشر بیکاران؛ در این میان اگر خوش شانس باشند کاری پیدا میکنند با حقوق ناچیز به قول معروف بخور و نمیر! یا بحث جنسیت و جنس دوم بودن، همان حقوق ناچیز را هم نصف میکند و این همان قانون نانوشته و یکی از ویروسهای بیماری افسردگی برای جوانان به خصوص زنان درجامعه است؛ که خواه ناخواه لبخند را بر لبان عدهای که یک ماه تلاش میکنند و پایان ماه حتی توانایی بر طرف کردن نیازهای اساسی زندگی خود را ندارند؛ گم میشود.
جایگاه خنده در فرهنگ ایرانیان
در جامعه سنتی ما کسی که زیاد بخندد به عنوان جلف و سبکسری شناخته میشود. پس برای حفظ ظاهر هم که شده جلوی خنده خود را میگیریم چرا که حرف مردم مهمتر از حالت و احوال درونی ایرانی جماعت است. حتی اگر بخواهیم مصداق این شعر را عمل کنیم که خنده بر هر درد بی درمان دواست، نمونه یک آدم دیوانه؛ روانی و الکی خوش هستیم!
افسردگی با کج فهمی از دین
اسلام هراسی که امروز در بسیاری از محافل بر سر آن بحث میشود، متهم به افسردگی شده است. در این بین سخنانی همچون ما بهشت را برای کسانی که دل مومنین را شاد کنند مباح ساختیم نشان میدهد که نشانه آدمیان بهشتی، تبسم همیشگی است؛ بعد از سلامتی خنده بزرگترین نعمت خداست؛ خنده و تبسم نشانه بارز خوشرویی است و آن موجب دوست یابی است؛ خوشحال کردن قلب مومن از ده حجّ با ارزشتر است؛ نزد خداوند، کافر خوشرو از مؤمن ترشرو عزیزتر است؛ هر که مؤمنی را از غم و اندوه شاد کند خداوند دل او را در روز قیامت شاد میکند؛ هیچ چیز مثل خوشرویی زندگی را شیرین نمیکند و....نمونه بارزی از اسلامیاست که خوشرویی، شادی و... را بین مردم ترویج میدهند و متاسفانه عده ای از سر نادانی با تبلیغات نادرست چهره اسلام را به گونهای خشن و یاس برانگیز که جز گریه و زاری چیزی ندارد؛ اشاعه میدهند.
فضای مجازی و تنهایی
رفتن به دنیای مجازی و شرکت در سوگواری گربه هنرپیشه معروف، تنهایی و بی ارتباطی با جهان واقعی و هزاران خبر کذب و نادرست دیگر، به نوعی در زندگی تک تکمان تاثیر میگذارد. شرکت نکردن در مراسم و تماشای هزاران هزار کلیپ و پیامیکه ما را از شادی حقیقی دور میسازد و شادیهایی که کاذب است و تنهایی را که با افسردگی متقارن است بیشتر و بیشتر در روان انسان مدرن رسوخ میکند. در نهایت اینکه، انسان موجودی نگران است؛ نگران آینده نیامده! درس میخوانیم برای اینکه کار کنیم؛ کار میکنیم برای درآمد خوب و در پایان درآمدمان را صرف بدست آوردن نیازهایمان میکنیم. اینکه ایرانیان به فکر آینده هستند نشان از آینده نگری آنهاست. اما این آیندهنگری و فراموش کردن حال، ایرانیان را شهره به افسردگی جهانی کرده است.
افسردگی ایرانیان در ریتم به ظاهر یکنواخت زندگی
حالی که فراموش شد؛ شادیهایی که گم شد
صاحبخبر -