امسال، روز کوهستانمان به روزی غمبار بدل شده است. چند روز پیش، در اشترانکوه -یکی از سرچشمههای بخشنده بزرگترین رود کشور- بهمن جان ۹ عاشق را گرفت؛ رویدادی سهمگین که هرگز از یاد خانوادهها و دوستانِ آن زندهیادان نخواهد رفت. آری، کوهستانِ جانبخش، گاه جانستان هم میشود؛ چنان که آب نیز میتواند غرقهمان سازد! اما، به یاد داشته باشیم که «تنها مردگان که حرکتی ندارند، اشتباه نمیکنند!»
مایلم به دوستان کوهنوردی که در فاصلهی بسیار کمی از بروز حادثه شروع به «نقد و بررسی» حادثه میکنند، بگویم: بیاییم به احترام آن دوستانِ بلندپرواز، دستکم چند هفتهای داوری را کنار بگذاریم؛ «غلطگیری» نکنیم و فقط تسلیبخش بستگانِ آن عزیزان و دلِ خودمان باشیم؛ آغوش خود را باز کنیم تا کسانی که پیوند عاطفی با آن سفرکردگان داشتهاند، سر بر شانهمان بگذارند و بگریند؛ لبخندهای ایشان را پس از هر صعود بزرگ، و تشجیعها و کف زدنهای خودمان برای آنان را به یاد آوریم؛ اگر این بار هم بخت یاری کرده بود و به سلامت بازگشته بودند، ما شجاعتشان در رویارویی با آن توفانهای سخت را تحسین میکردیم! امروز، شرط انصاف نیست که «دانایی» خود را به رخ بکشیم که «...دیدید چه ندانم کاریهایی کردند...!»
کوهنوردی، صحنه بازیِ زندگی است؛ زاده شدن، بالیدن، عشق ورزیدن، بردن، باختن... . برای تحلیلهای کارشناسی، وقت بسیار است؛ امروز فقط به انتخاب و شخصیتِ ایشان احترام بگذاریم و دلهای خود را به یادِ آنان از مهر آکنده سازیم که سخن سیمین بهبهانی زبانِ حالِ ما است: ستاره ها نهفتم در آسمان ابری / دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من... .