محمد توکلی
∎
نزدیک به یک دهه از وقایع۸۸ میگذرد و آن انتخابات و اتفاقات پس از آن همچنان به عنوان یکی از «مسائل حل نشده» جامعه ایرانی باقی مانده است. آنچه در ادامه از آن خواهیم گفت نه اشارهای به انتخابات۸۸ بلکه نگاهی به واقعیتهای امروز است.
۱- کسر قابل توجهی از دانشجویانی که در چند روز اخیر در مراسمهای روز دانشجو شرکت کرده و مطالبات خود درباره رفع حصر را فریاد زده و از محصورین و سیدِ ممنوعالتصویر حمایت کردند در دوران۸۸ در رده سنی کودک و نوجوان بودند و طبیعتا آنقدرها درگیر موضوعات سیاسی نبودهاند که آنچه در آن مقطع زمانی حساس رخ داد را درک کرده باشند. اما شاهد آن هستیم که که همان شعارها و مطالبات ورد زبانشان است و به مناسبتهای مختلف همچون روز دانشجو آن را «تَکرار» میکنند. این موضوع حاوی سه درس برای تصمیمگیران است.
الف) دیدگاهی که تصور میکند با مسدود کردن مسیر گفتگو و گذشت زمان موضوعات بغرنجی مانند آنچه در وقایع۸۸ رخ داد حل میشود با واقعیتهای جامعه فاصله دارد.
ب) ارائه یک قرائت خاص از وقایع۸۸ و ایجاد ممنوعیت و محدودیت برای مطرح شدن خوانشهای دیگر از آن حوادث درتریبونهای رسمی سبب به تثبیت رسیدن آنچه در تبلیغ رسمی از آن چه در آن سال گذشت مطرح میشود نخواهد شد.
ج) راهکارهایی همچون حذف و حصر سبب حذف نام و مسلک بزرگان جریان اصلاحطلبی نشده و به ضد خود تبدیل شده است.
۲- اگر با گوشهای باز به روزهای انتخابات۹۶ بازگردیم صداهایی را که بی شباهت به شعارهای دانشجویان در روز دانشجو نبود در دورافتادهترین شهرهای کشور را خواهیم شنید. این واقعیت نشانگر آن است که برخلاف آنچه جریان تندرو تصور میکند شعارهای اصلاحطلبانه و آزادیخواهانه لزوماً در میان قشری خاص در مناطق مرفه نشین شهری خریدار ندارد و میتوان اثر آن را در دورافتادهترین مناطق ایران هم شاهد بود.
۳- موضوع سوم در این باره پرسشی صریح از افرادی است که حضور امروزشان در دو قوه مجریه و مقننه را مدیون حمایت کسانی هستند که از انتخابات۸۸ به این سو دچار محدودیتهای گوناگونی شدهاند. اینکه رسانههای رسمی به دلیل محدودیتهای قانونی نامرئی امکان پرداختن به بزرگان جریان اصلاحات را ندارند قابل فهم است اما چرا رئیسجمهور، دو نایب رئیس مجلس، رئیس فراکسیون امید، نمایندگان اصلاحطلب مجلس، معاونان اصلاحطلب رئیس دولت و. . . نامی از محصورین نمیآورند و تنها به بیان اشاره و کنایه اکتفا میکنند؟ آیا آنان هم مانند رسانههای اصلاحطلب با محدودیت مواجه هستند؟!
۱- کسر قابل توجهی از دانشجویانی که در چند روز اخیر در مراسمهای روز دانشجو شرکت کرده و مطالبات خود درباره رفع حصر را فریاد زده و از محصورین و سیدِ ممنوعالتصویر حمایت کردند در دوران۸۸ در رده سنی کودک و نوجوان بودند و طبیعتا آنقدرها درگیر موضوعات سیاسی نبودهاند که آنچه در آن مقطع زمانی حساس رخ داد را درک کرده باشند. اما شاهد آن هستیم که که همان شعارها و مطالبات ورد زبانشان است و به مناسبتهای مختلف همچون روز دانشجو آن را «تَکرار» میکنند. این موضوع حاوی سه درس برای تصمیمگیران است.
الف) دیدگاهی که تصور میکند با مسدود کردن مسیر گفتگو و گذشت زمان موضوعات بغرنجی مانند آنچه در وقایع۸۸ رخ داد حل میشود با واقعیتهای جامعه فاصله دارد.
ب) ارائه یک قرائت خاص از وقایع۸۸ و ایجاد ممنوعیت و محدودیت برای مطرح شدن خوانشهای دیگر از آن حوادث درتریبونهای رسمی سبب به تثبیت رسیدن آنچه در تبلیغ رسمی از آن چه در آن سال گذشت مطرح میشود نخواهد شد.
ج) راهکارهایی همچون حذف و حصر سبب حذف نام و مسلک بزرگان جریان اصلاحطلبی نشده و به ضد خود تبدیل شده است.
۲- اگر با گوشهای باز به روزهای انتخابات۹۶ بازگردیم صداهایی را که بی شباهت به شعارهای دانشجویان در روز دانشجو نبود در دورافتادهترین شهرهای کشور را خواهیم شنید. این واقعیت نشانگر آن است که برخلاف آنچه جریان تندرو تصور میکند شعارهای اصلاحطلبانه و آزادیخواهانه لزوماً در میان قشری خاص در مناطق مرفه نشین شهری خریدار ندارد و میتوان اثر آن را در دورافتادهترین مناطق ایران هم شاهد بود.
۳- موضوع سوم در این باره پرسشی صریح از افرادی است که حضور امروزشان در دو قوه مجریه و مقننه را مدیون حمایت کسانی هستند که از انتخابات۸۸ به این سو دچار محدودیتهای گوناگونی شدهاند. اینکه رسانههای رسمی به دلیل محدودیتهای قانونی نامرئی امکان پرداختن به بزرگان جریان اصلاحات را ندارند قابل فهم است اما چرا رئیسجمهور، دو نایب رئیس مجلس، رئیس فراکسیون امید، نمایندگان اصلاحطلب مجلس، معاونان اصلاحطلب رئیس دولت و. . . نامی از محصورین نمیآورند و تنها به بیان اشاره و کنایه اکتفا میکنند؟ آیا آنان هم مانند رسانههای اصلاحطلب با محدودیت مواجه هستند؟!