شناسهٔ خبر: 22936875 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

ترجمه عبدالله كوثري از «ريچارد سوم» شكسپير منتشر شد

كين مرگ

صاحب‌خبر -

پارسا شهري: «حاليا زمستان ناخشنودي ما/ در پرتو اين خورشيد يورك به تابستاني بشكوه بدل شده‌ست/ و ابرهاي تيره غرّان فراز سر خاندان ما/ به ژرفاي اقيانوس فرو رفته‌اند./ اكنون پيشاني ما به گلتاج پيروزي آراسته است/ و حربه‌هاي فرسوده‌مان به يادگار به ديوار آويخته./ شبيخون بي‌امانمان به ديدارهاي شاد/ و لشكرنمايي‌هاي هول‌آورمان به رقصي موزون جاي پرداخته است.» پرده اولِ نمايشنامه «ريچارد سوم» با ترجمه‌اي درخور از عبدالله كوثري با تك‌گوييِ ريچارد اين‌چنين آغاز مي‌شود. «ريچارد سوم» بعد از «هملت»‌ طولاني‌ترين نمايشنامه شكسپير است، و چنان‌چه در مقدمه آمده است از حيث تاريخي بعد از نمايشنامه سه‌قسمتي «شاه هنري ششم» جاي مي‌گيرد، البته اين نمايشنامه در عينِ اقبالي كه در بين مخاطبان پيدا كرد، انتقاداتي نيز برانگيخت. اما تمام صاحب‌نظران و منتقدان توافق دارند كه قدرت كلام شكسپير در نمايشنامه «ريچارد سوم» خاصه در تك‌گويي‌ها و نيز مهارت او در خلق سيماي هيولاوار اما پرجاذبه ريچارد اين نمايشنامه را در شمار مهم‌ترين آثار شكسپير قرار داده است. «ريچارد سوم در ايام زندگي خود شكسپير بر صحنه تئاتر رفت و چنان‌كه قبلا اشاره كرديم چندان با استقبال مردم روبرو شد كه محبوبيت آن را با رومئو و ژوليت و هملت مقايسه كرده‌اند. از قرن هفدهم تا امروز اين نمايشنامه با برداشت‌هاي گوناگون، از كلاسيك محض گرفته تا مدرن، بر صحنه تئاتر اجرا شده. استقبال سينما نيز از اين نمايشنامه مي‌توان گفت در قياس با ساير آثار شكسپير،‌ شايد بعد از هملت، بي‌نظير بوده است.» نمايشنامه «ريچارد سوم» با ترجمه كوثري جدا از متنِ نمايشنامه، مقدمه‌اي نيز در باب ترجمه دارد و متني درباره نمايشنامه ريچارد سوم. در متن اخير آمده كه اين كتاب شرحي است از زندگي و سرانجامِ برخي زنان و مردان سرشناس، كه نخستين‌بار ويليام بالدوين و جورج فرِرز آن را گرد آوردند. البته رساله «تاريخ شاه ريچارد سوم» نوشته تامس مور بر نمايشنامه شكسپير تاثير بسيار گذاشت. و البته جدا از اين متن‌ها، صاحب‌نظران رد و نشان آثار ديگري هم‌چون تراژدي‌هاي سنكا را نيز در اين نمايشنامه يافته‌اند. «براي مثال تكه‌هايي از تك‌گويي‌هاي ريچارد خواننده را به ‌ياد گفتارهاي آترئوس در نمايشنامه توئستس مي‌اندازد و در جاي ديگر سخنان دوشس يورك كم‌وبيش همان گفتار هكوبه زنان ترواست.»‌ مقدمه كتاب با عنوان «سخن مترجم» نيز متني خواندني است. كوثري در اين متن به‌اختصار از چندوچون علاقه خود به شكسپير و ترجمه آثار او مي‌گويد كه به چندين دهه پيش، يعني زماني برمي‌گردد كه او دبيرستان مي‌رفت و بنگاه ترجمه و نشر آثاري از شكسپير درآورده بود. «ازقضا شكسپير از نويسندگاني است كه مترجمان ما خيلي زود، يعني در همان اوايل نهضت ترجمه در ايران به سراغش رفتند.» و بعد پيشينه‌اي از سير ترجمه آثار شكسپير در ايران به دست مي‌دهد. اينكه، نخستين مترجمي كه در اين راه گام نهاد ابوالقاسم‌خان قراگوزلو ملقب به ناصرالملك بود كه در آغاز حكومت مشروطه نايب‌السلطنه احمدشاه شد. بعدِ او حسينقلي سالور ملقب به عمادالسلطنه نمايشنامه «به‌تربيت‌درآوردن دختر تندخوي» يا همان «رام‌كردن زن سركش» را ترجمه كرد كه به‌سال 1318 چاپ شد و به‌زعمِ عبدالله كوثري كه خود مترجم قدري است ترجمه‌هاي ناصرالملك هنوز هم خواندني است و از بهترين ترجمه‌هاي آثار شكسپير است. در اين سير مي‌رسيم به سال‌هاي دهه 30 كه بنگاه نشر و ترجمه با هدف انتشار آثار كلاسيك غرب، به‌طور پيگير نمايشنامه‌هاي شكسپير را منتشر مي‌كند. اكنون نيز كوثري كه به‌گفته خودش در ساليان اخير عمده كارش ترجمه تراژدي‌هاي يونان بوده است، گرايش بيشتري به ترجمه شكسپير پيدا مي‌كند و ماحصل اين تشديد گرايش، ترجمه‌ «ريچارد سوم»‌ است كه كوثري آن را به بهرام بيضايي تقديم كرده است: «از پهلوان اكبر... تا امروز».