نادر مشایخی رهبر ارکستر و آهنگساز درخصوص رشد و تعالی موسیقی در کشور طی مطلبی در روزنامه فرهیختگان نوشت:
یک: بدیهی است که فعالیتهای موسیقی در سالهای اخیر به نسبت گذشته به لحاظ کمی و کیفی با رشد قابل ملاحظهای توام بوده است؛ بهویژه اینکه بهطور مشخص در 10 سال گذشته، ارکسترهایی چون ارکستر ملی، ارکستر سمفونیک تهران و... نیز پا گرفتهاند و دوباره فعالیت خود را شروع کردهاند. طبعا فعالیتهایی که در هر کدام از این ارکسترها میشود، میتواند ما را بیش از گذشته، به چشمانداز روشن موسیقی نزدیکتر کند. حالا هر چقدر که سیاستگذاران فرهنگی شرایطی را فراهم سازند و به افزایش ارکسترها دامن بزنند این بالندگی و تعالی در بازه زمانی مناسبتری دست خواهد داد. اگرچه همیشه براین باور بودهام تمام فعالیتهای فرهنگی- هنری نباید در تهران محدود بماند، چه بسیارند مخاطبانی که در شهرهای مختلف کشور مشتاق شنیدن قطعات موسیقی ایرانی هستند. درسالهای اخیر وقتی به ایران بازگشتم و فعالیت موسیقی بهویژه برگزاری کنسرت در تهران و شهرستانها را از سر گرفتم، به این نتیجه رسیدم چقدر تعداد مخاطبانی که در این سالها به دانش خود در حیطه موسیقی کلاسیک اضافه کردهاند رشد داشته است. بعد از راهاندازی اینترارکستر تهران و اجراهایی در شهرستانها بیش از پیش به فعالیت مستمر موسیقی کلاسیک امیدوار شدم، چراکه حالا براساس تجربهای که از رهگذر برگزاری کنسرتهایی ازاین دست داشتهام به خوبی میدانم، موسیقی کلاسیک توانسته در قیاس با گذشته، از جایگاه مطلوبتری درجامعه برخوردار شود. دیدگاهها نسبت به موسیقی کلاسیک، امروز تا اندازهای پیشرفت کرده که میبینیم مردم بلیت میخرند و گاه دو ساعت به تماشای اجرای موسیقی بیکلام مینشینند. این نشان میدهد سلیقه مخاطب موسیقی هم درسالهای اخیر به نسبت گذشته، با جهشهای بیشتری مواجه شده است.
دو: موسیقی ما از سالهای گذشته تا امروز دچار مشکلاتی نیز بوده است که باعث شده پیشرفتهایی که قرار است در این حوزه صورت بگیرد تدریجی و کند باشد. بهعنوان مثال گاه دیده میشود در شوراهای سیاستگذاری ارکسترها، هنرمندانی وجود دارند که سالهاست بر این مسند تکیه کردهاند و نمیتوانند به ارائه نظرات جامع و تازهتری درباره چشمانداز موسیقی بپردازند. حالا بماند که اصولا در زمره کشورهایی هستیم که روحیه جمعی به آن شکلی که باید در بین ما قوی نیست، از این رو نتوانستهایم در جریان سیاستگذاریها در حیطه موسیقی به اجماع کافی برسیم.
درست است که موسیقی ایران به واسطه فعالیت مستمر و پیگیر هنرمندان زبده در این عرصه، از کارنامه درخشانی برخوردار است، اما واقعیت این است که فراز و نشیبها در موسیقی معاصر زیاد بوده و همین مساله باعث شده پیشرفتهای لازم در این زمینه دیربازده باشد. کما اینکه میتوانستهایم بیش از پیش شاهد فعالیت مدون ارکسترها باشیم، ولی واقعیت این است بر سر راه هرکدام از ارکسترها تا امروز، مشکلاتی وجود داشته که مانع از این فعالیت مستمر میشده است. البته این مساله دلایل دیگری هم دارد، اصلیترین مساله درباره ارکسترها، نبود حمایتهای لازم از سوی متولیان فرهنگی است. درحالی که در کشورهای دیگر، صرفنظر از آنکه دولت به حمایت موسیقی میپردازد، ارگانهایی مثل شهرداریها هم نقش بهسزایی در پیشبرد برنامههای موسیقایی دارند. ولی در کشورما شرایط به شکلی است که هنوز زمینه کافی برای فعالیت بخش خصوصی در عرصههای فرهنگ و هنر فراهم نشده است.
سه: خوشبختانهچندان که اشاره کردم، در سالهای اخیر دیدگاهها نسبت به موسیقی بیکلام تا حدود زیادی بهتر شده است. یعنی اگر درسالهای گذشته، اغلب مخاطبان به سمت وسوی آثاری میرفتند که متکی به خواننده بود، امروز حاضرند به تماشای کنسرتهای بیکلام ارکسترال بنشینند که این مساله در نوع خود جای خوشبختی دارد. فرهنگسازی نسبت به موسیقی بیکلام در سالهای اخیر در حالی شکل گرفته است که اساسا جایگاه موسیقی ایرانی در جهان به مراتب شناختهشدهتر از گذشته شده است. منتهی به نظر میرسد اگر میخواهیم موسیقی ما در حیطههای مختلف در معرض جهانیان قرار بگیرد، باید به ارائه آثاری بپردازیم که فقط مختص مرزهای جغرافیایی کشورمان نباشد، بلکه با گرفتن مخرج مشترک میتوانیم دریابیم از چه مفاهیمی در آثارمان استفاده کنیم تا موسیقی ما را بیش از گذشته، در مجامع بینالمللی پررنگتر و مطرحتر کند.