شکلگیری رژیم صهیونیستی در سال 1948 را توطئه بدانیم یا پروژه فرقی نمیکند چراکه بدون حمایت کشورهای قدرتمند جهان بهخصوص قدرتهای غربی و دو ابرقدرت آن زمان قطعا امکانپذیر نبود.
به هر حال نزدیک به هفت دهه از این تولد شوم در منتهیالیه غربی خاورمیانه میگذرد و بحران حاصله، بسیاری از کشورهای منطقه را تحتتاثیر منفی خود قرار داده است.
با این حال دفاع از آرمان فلسطین و آزادی قدس، راهبردی است که چه پیش از انقلاب اسلامی ایران و چه پس از آن میان شعارها و دغدغههای انقلابیون وجود داشت.
امام خمینی(ره) سخنرانیهای صریحی علیه اسرائیل داشتند که دولتهای اسلامی را از سازش با رژیم صهیونیستی بر حذر میدارند: «من به جمیع دول اسلام و مسلمین جهان در هرجا هستند، اعلام میکنم که ملت عزیز شیعه از اسرائیل و اعمال اسرائیل متنفرند و از دولتهایی که با اسرائیل سازش میکنند متنفر و منزجرند. این ملت ایران نیست که با اسرائیل منفور در حال سازش است؛ ملت ایران از این گناه بزرگ بری است. این دولتها هستند که به هیچ وجه مورد تایید ملت نیستند.» (18/1/1343)
مبارزان انقلابی ازجمله هاشمیرفسنجانی نیز، آگاهیبخشی در جامعه نسبت به اسرائیل را از وظایف روحانیون و انقلابیون میدانستند. هاشمی در همین راستا به ترجمه کتاب سرگذشت فلسطین در اوایل دهه 1340 میپردازد و از همپیمانی غرب در راستای ایجاد اسرائیل سخن میگوید: «... جمعی از رهبران یهود و در رأس آنها دکتر وایزمن، در مورد تشکیل این دولت با مقامات مربوطه انگلیسی مشغول مذاکره شدند و از طرفی برای جلب موافقت فرانسه و آمریکا فعالیتهای زیادی صورت گرفت. پس از جلب موافقت آن دو کشور، بالفور وزیر خارجه انگلیس رسما قول تشکیل دولت یهودی را به آنها داد!»
تطور رویکرد انقلابی در قبال رژیم صهیونیستی همراه با قیام مردم ایران رشد کرد و رهبر معظم انقلاب که در آن سالها در شورای انقلاب حضور داشتند، اسرائیل را عامل استکبار در منطقه ارزیابی میکنند که باید نابود شود: «...امروز در مقابل ما دو عامل روبهروى یکدیگر قرار دارد، یک عامل امپریالیسم آمریکاست که در منطقه در صورت دولت غاصب اسرائیل تجلى و تجسم پیدا کرده است ما باید این دولت غاصب را - که مظهر سلطه و تجاوز آمریکایى است - مورد فشار قرار بدهیم و هدف به نابودى آن بگماریم. عامل دیگر روبهروى آن و در مقابل آن ملتهاى مستضعف عرب هستند. این ملتهاى مستضعف را ما باید برادران و همجبههگان و همرزمان خود بدانیم، باید اینها را دعوت کنیم به یک قیام عمومى و همگانى.»(17/5/1359)
خطمشی سیاست خارجی ایران در قبال اسرائیل
سیاست مبارزه با رژیم صهیونیستی پس از انقلاب چارچوب مشخصتری در سیاست خارجی ایران پیدا میکند. این سیاست و آرمان روشن باعث اتخاذ سیاستهای خصمانه و عریان استکبار جهانی علیه ایران شد و به بیان مقام معظم رهبری، بحثهای حقوق بشری و... برای فشار بر ایران بهانه است و مشکل آنها مخالفت ایران با جریان سازش در فلسطین است: «علت اساسی فشارهای همهجانبهای که استکبار جهانی - و در رأس آنها رژیم آمریکا - به ایران وارد میکند، حمایت ما از فلسطین است. آنها در اظهارات صریحتری گفتهاند که مشکل اصلی آمریکا با ایران، مخالفت جمهوری اسلامی ایران با طرحهای ذلتبار سازش در فلسطین است و بقیه امور نظیر ادعاهای مضحک نقض حقوق بشر و ساخت سلاحهای کشتار جمعی، بهانهای بیش نیست و اگر ایران دست از حمایت خود از مبارزان و مردم لبنان و فلسطین بردارد، آنها دست از روش خصمانه خویش علیه ایران برمیدارند... ما به آنها جواب رد دادهایم و حمایت از مردم فلسطین و لبنان را از وظایف مهم اسلامی خویش میدانیم. لذا آنها از هرسو فشارهای خود را وارد میکنند.» (2/2/1380)
مواضع دوگانه در قبال اسرائیل و آمریکا
آنچه در دو دهه اخیر در عرصه سیاسی ایران ظهور پیدا کرده، اختلاف در میان برخی از فعالان سیاسی و ناظران در رابطه با طرح کلی مساله فلسطین و نحوه تعامل ایران با آن است هرچند جریان کلی نیروهای سیاسی و انقلابی کشور معتقد به خط مشی کلی آرمان فلسطین و مبارزه مدام با رژیم صهیونیستی تا نابودی آن هستند. برخی معتقدند سیاست ایران، هزینهساز بوده و باید همراستا با تلاشهای جهانی به موضوع صلح و طرح دو دولت در سرزمینهای اشغالی کمک کرد! چنین رویکردی که در کلیت مبارزات مردم ایران، هیچ خللی ایجاد نکرده اما از سوی عدهای قلیل که در پارهای از موارد چون مصالحه با آمریکا و حتی در بحران سوریه با حمایت از سیاست سقوط بشار اسد و نهایی دانستن شکست مقاومت در سوریه و عراق، اشتباهات محاسباتی آنها محرز شد، دنبال میشود.
در این چارچوب، ذهنیتی وجود دارد که آمریکا به بهانه طرح برخی از شعارها در ایران، در منطقه حضور پیدا کرده و این شعارها در نهایت به نفع اسرائیل تمام شده است. در یک مورد سعید لیلاز در تحلیلی در روزنامه «شرق» در 11 اردیبهشت 92 مینویسد: «طرح دو شعار بهظاهر انقلابی در سالهای 1385 و 1386 بود؛ اولی «هولوکاست» را تکذیب میکرد و دومی خواستار محو «اسرائیل از روی نقشه جغرافیا» بود. پیرامون این دو شعار در آن سالها تبلیغات داخلی شامل بهبه و احسن و آفرین بسیار صورت گرفت. گرچه بعدا معلوم شد هیچیک از آن دو شعار به آن محکمیای که در ابتدا مطرح شد موردنظر یا باور طراح شعار نبود، اما بعدها آشکار شد که به سختی امکان داشت حرکت سیاسی دیگری به اندازه طرح آن دو میتوانست یا میتواند به سود اشغالگران سرزمین فلسطین باشد. همچنین طرح آن شعارها و بهطور کلی رفتارهای سیاسی- و نه عملی- آن روزها، احتمالا سریعترین و کاملترین اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران و برنامه هستهای مشروع و قانونی آن را فراهم آورد.»
در اولویت قرار داشتن آرمان فلسطین و مقاومت در سیاست خارجی حتی پای خود را به انتخابات پر حاشیه سال 88 باز کرد و در یکی از موضعگیریهای پر سروصدای آن روزها، میرحسین موسوی، نامزد انتخابات در دانشگاه ارومیه نسبت به وجود پرچم فلسطین در دست برخی دانشجویان اینگونه موضع گرفت: «بنده ریشه برخی مشکلات در این سالن را وجود پرچم فلسطین در دست دوستان به جای پرچم ایران میدانم ما به فلسطین و فلسطینیان علاقه داریم اما فراموش نکنید که اینجا ایران است و ما همواره با تندروی و افراطگرایی مشکل داشتهایم. قطعا هرگونه تندروی باعث ایجاد مشکلات بسیاری در کشور میشود و من به دلیل همین تندرویها به صحنه آمدهام.»
عقبگرد برخی سیاسیون در مساله فلسطین
در یک عقبگرد کلیتر میتوان موضع برخی از سیاسیون را در قبال سیاست کلی جمهوری اسلامی در قبال اسرائیل و فلسطین، روشنتر دریافت. عبدا... نوری، 29 دی 1377 در دفاع از مقالهای درباره فلسطین در روزنامه «خرداد» اینگونه به تخطئه مقاومت پرداخته بود: «سخنان امام خمینی(ره) درباره اسرائیل را نیز باید در ظرف زمانی خاص خود، مثل آفریقای جنوبی، مورد بررسی و امعان نظر قرار داد. سخنان مذکور به دورانی که ملت فلسطین و رهبران آن و اغلب کشورهای عربی و اسلامی در حالت دشمنی و جنگ مسلحانه با اسرائیل بهسر میبردند تعلق داشت. وقتی جامعه بینالمللی خواهان تحقق صلح در منطقه خاورمیانه است و کشورهای اسلامی همسایگان اسرائیل و ملت فلسطین و بسیاری از مبارزان آن ناچار به پذیرش صلح شدهاند، مخالفت ما چه نفعی عاید ملت ایران میکند؟ جز اینکه بهعنوان حامی تروریسم معرفی شویم؟... باید به قواعد، مقررات و حقوق بینالملل حاکم بر نوع روابط کشورها احترام بگذاریم، اگرچه مورد پسند و علاقه ما نباشد.»چنین پسزمینه و رویکردی باعث طرح مسائلی در سالهای بعد در ماجرای فلسطین و اسرائیل شد. برخی از فعالان سیاسی اصلاحطلب به تبیین رویکرد برجستهسازی شعار «مرگ بر اسرائیل» در مقابل «مرگ بر آمریکا» پرداختند تا به این وسیله، حساب آمریکا را از جریان اسرائیل جدا سازند و سطح شعارها علیه استکبار جهانی را بهخصوص در زمان مذاکرات هستهای به اسرائیل تقلیل دهند.
صادق زیباکلام در اوایل دولت روحانی ضمن نقد شعار مرگ بر آمریکا، به دولتمردان پیشنهاد کرد در مراسم 13 آبان شرکت نکنند: « نهتنها من بلکه امیدوارم، نه آقای روحانی و نه افرادی از دولت ایشان در راهپیمایی حضور پیدا نکنند. البته فکر میکنم شرکت نیز نخواهند کرد.»
چالش فلسطین از پشت عینک آمریکایی
ولی ورای این نگاه که خواهان کمرنگ کردن نشانههای ضداستکباری در کشور است، پیگیری موضوع رژیم صهیونیستی با عینک آمریکایی از دیگر رویکردهایی بود که حل مساله فلسطین را در حمایت از مذاکرات صلح فلسطین و اسرائیل با حمایت آمریکا میدانست. مذاکرات صلح عمری به اندازه مساله فلسطین دارد و پس از جنگهای اعراب و اسرائیل در دهه 60 و 70 میلادی تا به امروز این مذاکرات ادامه داشته و هرگز نیز به نتیجه نرسیده است.
در حالی که بحران فلسطین تا به امروز ادامه داشته و جنایتهای اسرائیل در قبال فلسطینیان با محکومیت جامعه جهانی روبهرو شده، آمریکا یکی از حامیان اصلی این جنایتها بود و همواره در شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامههای ضداسرائیلی را وتو کرده است.
آنچه در آمریکا مهم است، تامین منافع حداکثری اسرائیل است. حتی در زمان مذاکرات هستهای، موضوع اسرائیل در اولویت برنامههای مذاکراتی آمریکا قرار داشت. جان کری در گفتوگویی در اوج مذاکرات گفته بود: « در حالی که درپی حل مسالمتآمیز مساله برنامه هستهای ایران هستیم، باید حرفها با اقدامات منطبق باشد. در هر توافقی با ایران ما مساله امنیت اسرائیل را مدنظر خواهیم داشت.»
حمایت همهجانبه واشنگتن از رژیم صهیونیستی به هیچوجه قابل کتمان نیست و طرحهای صلحی که در زمینه مساله فلسطین وجود داشت، با اعلام پایتختی قدس شریف توسط دونالد ترامپ، همگی نقش برآب شدند. قدس بهعنوان خط قرمز فلسطین و جهان اسلام، قربانی سیاستهای مسامحهکارانه در قبال آمریکا و اسرائیل شد و باید اذعان کرد، راه صلح از واشنگتن نمیگذرد.
همین مساله باعث شد رویکرد مسالمتآمیز و سادهانگارانه در قبال طرحهای آمریکا در منطقه با چالش بنیادینی روبهرو شوند و جریانها یا فعالانی که گفتوگو یا حمایت از طرحهای منطقهای آمریکا را چارهساز صلح و ثبات منطقه میدانستند، با چالش بزرگی درباره نیات و اهداف راهبردی آمریکا روبهرو شوند.
غلامعلی رجایی، مشاور مرحوم آیتا... رفسنجانی و فعال اصلاحطلب، در مصاحبهای در زمینه اعلام پایتختی قدس توسط ترامپ، به منکوب کردن جریان خوشبینی در قبال غرب پرداخته و عنوان میکند: « به نظرم با یک روشنگری با این مساله برخورد کنند، این تنها مسالهای است که خوشبختانه توافقی بین کشورهای عربی منطقه و جمهوری اسلامی ایران و بقیه گروههای فلسطینی مانند محمود عباس که به نزدیکی با غرب خوشبین بودند است. باید از این فضای موقت و محدود در رسیدن به هدف مورد نظر استفاده کرد و با یک دیپلماسی قوی این گروههای فلسطینی خوشبین به غرب را به فاصله گرفتن با غرب و آمریکا تشویق کرد.»
حمیدرضا جلاییپور، یکی دیگر از فعالان اصلاحطلب و استاد دانشگاه، مقاومت مسلحانه را تنها راه نجات فلسطینیان دانسته است:« انصافا موضع ضدانسانی ترامپ نشان داد فلسطینیان هیچ راه مدنیای جز مقاومت مسلحانه برای زندگی عزتمندانه ندارند و گفتوگو با اسرائیل بهقول غسان «گفتوگوی شمشیر با گردن است.» در اینجا وحدت تمام کشورهای اسلامی در برابر این موضع ضدانسانی ترامپ حداقل کاری است که شایسته است انجام شود.»