شاید در نگاه اول این دو موضوع سنخیت و تناسبی با یکدیگر نداشته باشد، اما شواهدی وجود دارد که اثبات می کند که تحولات آینده افعانستان نه تنها مرتبط با این قبیل سیاست ها در عرصه بین الملل و منطقه است، بلکه در ارتباطی تنگاتنگ با این مسایل قرار دارد.
هنگامی که رئیس جمهوری آمریکا در اواخر مرداد ماه سال جاری از آخرین راهبرد نظامی کشورش برای حل بحران در افغانستان پرده برداشت، اغلب کارشناسان گفتند که، این یک راهبرد جنگی است تا یک راه حل مسالمت آمیز برای تامین صلح. این برداشت و نگاه تحلیلی هرگز از سوی آمریکا رد نشد،
در مقابل این دیدگاه، نگاهی خوشبینانه به موضوع نیز وجود داشت. تحلیل گران و افرادی نیز بودند که بسیار به سیاست های آمریکا در قبال افغانستان خوشبین بودند. آنها امید داشتند که گفته و عمل آمریکا یکی باشد. دولت وحدت ملی افغانستان را می توان از جمله صاحبان این دیدگاه دانست.
بر اساس راهبرد جدید آمریکا، نیروهای نظامی این کشور در افغانستان افزایش می یابند و به منظور جلوگیری از ایجاد خلاء قدرت و ممانعت از گسترش تروریست مقرر است تا بسته شدن پرونده گروه های مخالف مسلح در افغانستان بمانند.
همچنین آمریکا در راهبرد جدید خود وعده دارد (داد) به بهانه آن چه که 'حمایت کشور پاکستان از تروریست و پناه دادن به آنها ' می خواند؛ فشار بر این کشور را افزایش دهد و هندوستان که یک رقیب سنتی پاکستان است را نیز بر اساس این راهبرد برای کمک به حل مشکل افغانستان وارد بازی کند.
این راهبرد در شرایطی اعلام شد که وضعیت افغانستان بعد از آغاز خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بر اساس تصمیم باراک اوباما رئیس جمهوری سابق آمریکا متشنج تر و تحرکات مسلحانه گروه های طالبان بیشتر شده و همین شرایط ناامنی و ناامیدی، سبب افزایش نارضایتی در میان مردم شده بود.
از یک طرف آمریکا در راهبرد جدید خود مدعی ماندن می باشد تا نشاندن مخالفان مسلح دولت افغانستان پشت میز مذاکره، و از سویی دیگر نیروهای مخالف نیز خروج نظامیان خارجی را شرط شروع مذاکره برای صلح اعلام کرده اند و بدیهی است، پیوستگی این دو شرط بیانگر وجود گره ای در کار است.
آمریکا به وضوح نشان داد که هیچ علاقه ای به باز شدن این گره ندارد و این نیت را می توان به سادگی در رفتار دولتمردانش و نه گفتار آنان مشاهده کرد.
دولت وحدت ملی افغانستان بعد از اعلام راهبرد جدید آمریکا، ذوق زده از این برنامه به دو علت آشکار استقبال کرد. نخست این که با پشتوانه این قدرت خارجی می توانست بر مخالفان مسلح غلبه کند و دوم این که از همین مسیر اعتماد و رضایت مردم را برای انتخابات بعدی جلب نماید.
اما دولتمردان افغانستان هرگز نخواستند این راهبرد را به عنوان یک قطعه پازل از نقشه کلان راهبردی آمریکا در جهان تحلیل کنند.
به همین دلیل بود که در شهریور و مهر ماه امسال در افغانستان بسیار شنیده شد که با فشار آمریکا بر پاکستان، طالبان و دیگر مخالفان مسلح از ادامه نبرد ناامید گشته و به پشت میز مذاکره خواهند نشست.
افغانستان امید و انتظار داشت خیلی زود فشارهای وعده داده شده از سوی آمریکا، بر پاکستان اعمال شود ولی هرگز این طور نشد و هیچ خوش بینی دیگر امروز توضیح نمی دهد ، چرا آمریکا فشار بر پاکستان را برای همراه کردنش در مبازره با تروریسست اجرا نمی کند؟
دولت افغانستان طی یکی دو سال اخیر موفق شده بود با تبلیغ و تبیین وضعیت موجود کشور و جهان ، بخشی از مخالفان را حداقل با این تردید روبرو کند که برای چه چیزی می جنگند و برای چه هدفی به گروه های مخالف مسلح می پیوندند.
در این امر شاید نتوانست به کلی موفق باشد اما ریزش نیرو در گروه های طالبان و روند بر زمین گذاشتن سلاح و تسلیم شدن به مقامات دولتی روندی رو به رشد داشت.
در چنین شرایطی به یکباره خبری منتشر شد که دونالد ترامپ در قدس به همه قواعد جاری در منازعات میان اشغالگران قدس و فلسطینیان پشت پا زده و به منظور رسمیت بخشیدن به خواسته صهیونیست ها دستور انتقال سفارت کشورش را از تل آویو به قدس امضا کرده است تا سنگ بنای پایتخت اشغالگران را در این شهر گذاشته باشد .
این تصمیم ترامپ موجب برانگیختگی در جهان اسلام شد و حتی صدای مخالفت را در میان هم پیمانان اروپایی آمریکا نیز بلند کرد و طی دو سه روز گذشته جهان شاهد خروش امت اسلامی در اعتراض به این تصمیم گستاخانه رئیس جمهوری آمریکا است.
در افغانستان نیز اگر چه اعتراض های رسمی و دیپلماتیک از همان روز پنجشنبه با صدور بیانیه از سوی مقامات سیاسی و علما و کاخ ریاست جهموری افغانستان شروع شد، اما روز جمعه با تظاهرات نمازگزاران ابعاد ویژه ای به خود گرفت و با بیانیه اعتراضی مجلس نمایندگان افغانستان که روز گذشته خواستار قطع رابطه دولت کشورشان با آمریکا شدند، وارد مرحله تازه ای شد.
نزدیک به 17 سال است که نیروهای آمریکایی همراه با هم پیمانان غربی خود به بهانه نابودی تروریست ها و ایجاد امنیت در افغانستان حضور دارند، ولی همین چند هفته قبل اعلام شد که بیش از 60 درصد خاک این کشور از کنترل دولت مرکزی خارج شده و گروه های مسلح مخالف دولت که عنوان طالبان نام عمومی آنها است در آن بخش ها حاکمیت دارند یا حداقل فعال هستند.
از طرف دیگر داعش در افغانستان یک پدیده نوظهور محسوب می شود که بعد از آشکار شدن افق شکست این تروریست ها در عراق و سوریه در افغانستان جوانه زده است .
بعد از شکست کامل داعش در عراق و سوریه آمریکایی ها که نه تنها در نابودی طالبان ناکام و در آوردن آنها سر میز مذاکره با شعار فشار بر پاکستان نیز هیچ پیشرفتی نداشتند بلکه از تصمیم داعش برای راه انداختن خلافت خود در استان ننگرهار خبر دادند .
با توجه به مقطع زمانی ظهور داعش در افغانستان و افزایش نفوذ آن به رغم وجود اختلافات آشکاری که این گروه با طالبان دارد و هر روز خبر درگیری آنها در نقاط مختلف افغانستان به گوش می ر سد می توان نتیجه گرفت که دست هایی پشت پرده انتقال داعش به افغانستان برای تداوم جنگ وجود دارد.
با توجه به آن چه که بیان شد، می توان گفت که اقدام آمریکا در قدس عملا در حوزه مشکلات افغانستان وزنه را به نفع طالبان و داعش سنگین کرده و دست دولت مستقر را در برابر توجیه صلح خالی کرده است. چرا که سیاست های دولت ترامپ را در دو سوی منطقه خاورمیانه باید در یک راستا مورد توجه قرار داد.
امروز به لطف آمریکا، طالبان به نقطه مشترک با مردم مسلمان افغانستان در اعتراض به تجاوز به حریم قدس شریف رسیده و این گروه نیز خود را در صف مخالفان سیاست های آمریکا جای داده و در عمل به کمک کاخ سفید رفتار خشونت آمیز آنها توجیهی منطقی مبارزه با اشغالگران و دشمنان اسلام را به خود گرفته است.
همان طور که در تظاهرات روز جمعه نیز نمازگزاران خشمگین افغان اعلام کردند؛ دیگر هیچ مصونیتی برای منافع آمریکا در افغانستان وجود ندارد و این تهدید خود به تنهایی معنای تداوم جنگ در این کشور را توجیه می کند و روند سربازگیری طالبان و داعش را از میان مردم زخم خورده برای مبارزه با آمریکا به بهانه دفاع از اسلام را تسریع خواهد کرد !
حال سوال این است آیا آمریکا از تاثیر تصمیم خود در قدس آگاه نبود ؟
بدون شک آمریکا از اثر جنبی این اقدام خود در قدس مطلع بود و اتفاقا روی آن حساب نیز کرده است.
آمریکا با اتخاذ راهبرد جدید در افغانستان در عمل دارد همان ترفند جنگ جهانی اول را در مقابل دولت عثمانی پیاده می کند و با دامن زدن به جنگ میان جهان اسلام فرصت را برای تامین امنیت رژیم اشغالگر قدس فراهم می کند.
نه این که آمریکا از نتیجه داستان بی خبر باشد، بلکه اساسا جنگ در افغانستان منافع آمریکا را تامین می کند و اگر چه شعار مبارزه با تروریست می دهد، اما در عمل عکس آن عمل می کند.
کافی است به این سوال جواب بدهیم که تروریست در جهان چکار می کند؟
امروز همه می دانیم که اسلام هراسی ، دسترسی به منابع دیگر کشورها بدون پرداخت هزینه های متداول در حالتی که دولت مستقل وجود ندارد و خرید آزاد منابع و تامین هزینه جنگ بر اساس قاچاق مواد مخدر و با سرمایه های ملی مناطق درگیر یک راهکار اصلی برای آمریکا در سایه تروریست پروری محسوب می شود.
آنها با این روش نه تنها هزینه جنگ را از خود کشورهای درگیر تامین می کنند، بلکه با هدایت گروه ها به سمت نقاط تعیین شده در عمل دشمنان خود را نیز زمین گیر می کنند؛ در سوریه، عراق و لیبی ما شاهد همین سیاست هستیم و به این روش تمامی قدرت های توانمند برای مبارزه با تروریست حقیقی و نابودی رژیم صهیونیستی را تضعیف می کنند.
آمریکا روی ناتوانی دولت های منطقه در ابراز مخالفت جدی با تصمیمش پیرامون قدس اطمینان دارد و با توجه به این که اغلب این کشورها خود با عدم مشروعیت، ضعف اقتصادی ، مشکلات امنیتی و وابستگی های سیاسی دست به گریبان هستند به واقع نمی توانند حرکت موثری داشته باشند.
ولی در این ارزیابی آمریکا مثل همیشه مردم را نادیده گرفته است و به این قدرت حقیقی بی توجهی کرده است ؛ قدرتی که آشکار در میان طنین فریاد معترضین در کشوری محروم و زخمی مانند افغانستان به وضوح قابل مشاهده است.
نگاهی به تظاهرات افغان ها که در صفوف پیوسته اعم از شیعه و سنی و فارغ از قوم و قبیله در چند روز گذشته به خیابان ها آمدند، نشان می دهد که قدرت اصلی مقابله کننده با توطئه آمریکا در بیرون از دولت ها نهفته است .
مردمی که خود با مشکل معیشت؛ امنیت و رفاه نسبی روبرو هستند برای آرمان دینی از عمق وجود فریاد اعتراض سر می دهند و رگ های متورم از جوشش خون های مظلومشان خبر از آمادگی آنها برای پذیرش هر رنجی به منظور دفاع از مقدسات می دهد.
آمریکا بدون شک تداوم جنگ را در پهنه جهان اسلام به منظور تضعیف توانایی ها و نابودی امکانات این یگانه قدرت ایستاده در برابر سلطه و زورگویی هایش در برنامه دارد اما غافل از این است که می تواند شروع کننده آن باشد اما بعید است بتواند پایان دهند آن هم باشد.
*آساق*1104*1144
*انتشار دهنده: علیرضا جباری
سیاست ترامپ در قدس، امضای تشدید جنگ در افغانستان
کابل - ایرنا - نمی توان تصور کرد که دونالد ترامپ بدون یک راهبرد مدون در تل آویو دستور جابه جایی سفارت کشورش را به قدس امضا کرده باشد و به همین علت نیز نمی توان این عمل را قطعه ای جدا از دیگر اقدامات و سیاست های آمریکا در تمامی منطقه دانست. بر همین اساس است که بسیاری از ناظران سیاسی معتقدند اقدام ترامپ در قدس، مهر تاییدی بر تشدید جنگ در افغانستان خواهد بود.
صاحبخبر -
∎