شناسهٔ خبر: 22918205 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

تفسیر متون دینی در نظر گادامر

صاحب‌خبر -

هانس گئورگ گادامر، فیلسوف آلمانی، از پیشگامان هرمنوتیک فلسفی و یکی از معروف‌ترین شاگردان مارتین هایدگر بود. گادامر هرمنوتیک را به هرمنوتیک فلسفی بدل کرد و آن را به اوج رساند. او هرمنوتیک را از نظریه ادبی جدا کرد.
طبق دیدگاه او، هیچ تفسیری وجود ندارد که متأثر از سنت‌های تاریخی و فرهنگی مختص به آن نباشد. گادامر استدلال می‌کند که هر عمل فهم با پیش‌داوری آغاز می‌شود، زمانی که متنی را می‌خوانیم و تفسیر می‌کنیم، پیش‌فرض‌هایی معین را در آن دخالت می‌دهیم و این پیش‌فرض‌ها نه‌تنها مبنای هر تفسیر ممکن را شکل می‌دهند، بلکه حتی ما را قادر می‌سازند متن را تفسیر کنیم. اگرچه گادامر را بیش از هر چیز به خاطر کتاب معروفش «حقیقت و روش» می‌شناسند، او پیش و پس از انتشار این کتاب مشهور، بارها و بارها به پرسش درباره دین و اخلاق پرداخت. گادامر کوشید با ارائه تفسیری از حقیقت و خیر در فلسفه افلاطون، پیوند منطقی میان تفکر فلسفی و اخلاق را تبیین کند. به‌تازگی کتابی از سوی بنگاه نشر کتاب پارسه از گادامر ترجمه و منتشر شده که معطوف است به این بخش از دغدغه او.
کتاب حاضر برای اولین‌بار پژوهش ژرف گادامر را در معنای هرمنوتیکی این موضوعات نشان می‌دهد. البته گادامر که هرگز دعوی نگارش متن کلامی نداشته، در اینجا نیز از منظر دینی به موضوع نپرداخته است. چراکه او پروژه اصلی زندگی خود را پژوهش درباب فهم به طور کلی می‌داند.
ولی در نظر شارحان گادامر، این کلیت را نباید این‌گونه دید که او هرمنوتیک دینی را به این دلیل که دارای نوع دیگری از کلیت هرمنوتیکی است، یا فقط یکی از موضوعات فرعی در هرمنوتیک عام است کنار گذاشته و یا در مقابل تمایل انسان‌گرایانه به تقلیل امر الوهی به امر انسانی تسلیم شده است.
علم هرمنوتیک غربی از نخستین اشاره‌های مضبوط خود، هم درمورد تفسیر متون دینی و شبه‌دینی به کار می‌رفته و هم به گفتارهای بشری نظر داشته است. گادامر نیز به همین گستردگی کاربرد نظر داشته و دلایل خوبی برای این توسع دارد.
او نشان می‌دهد که تفسیر متون دینی قابل تقلیل به متون دیگر نیست، زیرا این متون نه‌فقط در زمینه هرمنوتیک کلامی حرف‌هایی برای گفتن دارند، بلکه مسائلی از هرمنوتیک نادین‌مدار را نیز آموزش می‌دهند. برای نمونه ادعای یگانه‌بودن معنی و قصد الاهی از دیروز تا امروز و چه‌بسا تا ابد ویژه خداوند است. از این‌رو، هرچند تأکید گادامر همواره استوار بر «این‌جهانی‌بودن» وجود بود، او را فیلسوفی این‌جهانی و غیر دین‌محور می‌دانند. ولی با تمام این اوصاف، او خودِ این جهان را به‌سان چیزی در ورا می‌نگرد و به این ترتیب خداوند را نزدیک‌‌تر از آنی می‌آورد که حتی لازم باشد فکر کجایی‌اش را کند.
به اعتقاد گادامر، هر هرمنوتیکی و نه‌فقط هرمنوتیک جهت‌یافته با باورهای ایمانی به‌ناگزیر باید نوعی خدشه‌ناپذیری و این‌همانی ذاتی معنا را وضع کند.
البته بدون پذیرش «گواه صدق معنا» درمورد تفسیر متن نادین‌مدار و حتی غیردینی و سکولار، قطعا به ورطه‌ای می‌افتیم که گادامر آن را نیست‌انگاری هرمنوتیکی نامیده است.
گادامر در کتاب حاضر به موضوع اخلاق نیز می‌پردازد. او به‌تفصیل دیدگاه هرمنوتیکی درباب مواد را برگرفته از دین و اخلاق توضیح می‌دهد و تفاوت عمده «هرمنوتیک دین» از پایگاه فلسفه و «هرمنوتیک دینی» از دیدگاه شخص مومن را بررسی می‌کند. همچنین گادامر می‌کوشد همسانی این دو را در تاریخ باستان نشان دهد. رویکرد تاریخی گادامر به معرفت این اجازه را به او می‌دهد که از همه منابع تاریخ معرفت اعم از دین و فلسفه استفاده کند. اما در این کتاب از علم جدید و روش آن خبری نیست. به این دلیل که او به دنبال روزنه‌ای می‌گردد تا منظره دنیای جدید را فراتر از منظره‌یابی قدیمی ببیند.
گادامر در برخی آثار خود و ازجمله در مهم‌ترین کتابش، «حقیقت و روش»، به روش‌گریزی خود اذعان کرده و تجربه‌ای پیش‌بینی‌ناپذیر در هنر و تاریخ و جنبه‌های دیگر زندگی آدمی را جست‌وجو می‌کند.
همچنین در نظر گادامر حقایق وجودی مانند ایمان و اخلاق و زیبایی راستین، فراتر از تبیین‌های روانی و زیستی‌اند، همین‌طور حقایقی که نمی‌توان آنها را از علوم روشمند طلب کرد. در نظر او روش تنها افقی معین برمی‌انگیزد تا از مرزهای قبلی عبور کند. گادامر مسئله اصلی و واقعی علوم هرمنوتیکی را اندیشیدن به همسانی و دیگرسانی می‌داند، حال چه این هرمنوتیک دینی باشد و چه غیردینی. در گفتارهای کتاب حاضر، منظور گادامر فقط تفسیر متون دینی نیست.
چون ادعای کلی دین نیز الزاماتی برای پژوهش هرمنوتیکی به همراه دارد. اگر عقل به مفهومی که روشنگری برایش در نظر گرفت، ادعای قابلیت عروج بی‌حد و مرز داشت و مدعی بود امکانات نامحدودی را برای اندیشه و کوشش گروهی می‌گشاید، نظر گادامر عکس این است. او برعکس، مرزها و محدودیت‌های بشر را یادآوری می‌کرد: وضعیت مرزی گناه و مرگ، آنجا که دازاین آدمی به تجربه، عجز خود را در مقابل نیروی تقدیر در‌می‌یابد یکی از پیام‌های مهم دین است.
از این‌رو، با اینکه باید توجه داشت که مضامین اخلاقی گادامر بر اصول مذهبی بنا نشده‌اند، برداشت او از اخلاقیات فلسفی نیز شبیه مضامین مورد بحث است. از آنجا که گادامر عقل و مذهب را به سیاق عصر روشنگری دو شقه نمی‌کند، گفتارهای او از اسطوره تا عقل چنان پس و پیش می‌رود که گویای یگانگی تفکیک‌ناپذیر آن‌هاست. او بر ادعای حقیقت‌مندی امر زیبا پافشاری می‌کند و تمایز نوکانتی بین عمل و ارزش را بی‌اهمیت می‌داند. در نظر گادامر «فلسفه عملی نمی‌تواند کاری کند جز آنکه از انگیزه جهت‌یافته به‌سوی تصدیق و خویشتن‌فهمی، که همواره در افعال و تصمیمات آدمی خود را ظاهر می‌سازد، پیروی کند».