اسپینوزا در ۱۶۳۲ متولد شد و در ۱۶۷۷ بر اثر بیماری سل از دنیا رفت. وی در جوانی علاقهمند به علوم دینی و فلسفه بود و با تسلط بر چند زبان، مطالعات وسیعی در علوم داشت. او تحت تأثیر فیلسوف مشهور عصر روشنگری، رنه دکارت بود و آثارش حاکی از آن است که از مسیر فلسفه دکارت وارد دنیای فلسفه شد.
اسپینوزا زندگی ساده و بیتکلفی داشت و از طریق تراش شیشههای ذرهبین امرار معاش میکرد. در سال ۱۶۷۳ که نظریات فلسفیاش خیلیها را جلب کرده بود، کرسی استادی فلسفه در دانشگاه هایدلبرگ به او پیشنهاد شد، مشروط بر اینکه کارش در پژوهش آزاد فلسفی را کنار بگذارد؛ اما او آن موقعیت ویژه را نپذیرفت و به کارهای علمی خودش ادامه داد. اسپینوزا اعتقاد داشت شهرت محظور بزرگی دارد و شخص باید بر طبق علایق و نظر مردم رفتار کند و از آنچه مورد نفرت آنهاست بپرهیزد و آنچه را آنها دوست دارند، قبول کند. بر این مبنا بود که خود را از بند شهرت و موقعیت رها میکرد و تنها اصل در زندگیاش «عشق به خدا» بود.
دکتر علی فردوسی (مترجم، نویسنده و استاد تاریخ و علوم سیاسی در دانشگاه نتردام آمریکا) مینویسد: «بندیکت اسپینوزا یکی از چند فیلسوف بزرگی بود که به دنبال راهگشایی فلسفی دکارت پا به جهان فلسفه نهاد. دوگانگی تندی که دکارت میان روح و کالبد، سوژه و اُبژه، عقل و حس کشیده بود، درست آن چیزی بود که او را به فلسفیدن خوانده بود. او نه تنها مانند دکارت بنیانگذار یک نظام فلسفی خاص و منسجم و منحصر به فرد است، بلکه میتوان به تأسّی از جوناتان ایسرائل در کتاب شکوهمندش (روشنگری رادیکال: فلسفه و برساخت مدرنیّت ۱۶۵۰ ـ ۱۷۵۰) استدلال کرد که مهمترین چهره در گرایش روشن و متمایز در روشنگری است. اگر فقط به تعداد فزایندة ترجمه کتابهای او و کتابها و مقالاتی که درباره او و فلسفهاش در چند دهه اخیر منتشر شده است بنگریم، بهروشنی خواهیم دید که اندیشه او روز به روز از استقبال بیشتری برخوردار میشود. این استقبال را شاید بتوان به ضرورت بازبینی پروژة روشنگری در روزگار ما نسبت داد؛ روزگاری که اگر نگوییم به تمام سردرگم است، دست کم باید بگوییم روزگاری است که با نوعی حیرت میبیند مسائلی را که میپنداشت یک بار و برای همیشه پشت سر گذاشته است، دوباره سر راه خویش مییابد، چنانچه گویی شبح گذشته دارد از او سبقت میگیرد. کشور ما و زبان فارسی خوشبختانه در این یکی دو دهه دارد به شتاب خود را با جهان همزمان میکند. اکنون میشود با اطمینان گفت که هم زبان فارسی و هم کشور ما از هر زمان دیگری به لبه پیشرفت انسانی و معضلات آن نزدیکتر شده است، چنانچه دیگر به هیچ روی تقدیر ما و جهان از هم تفکیکپذیر نیست…»
اسپینوزا یکی از فیلسوفانی است که نظریاتش بسیاری از پژوهشگران فلسفه، متألهان و متفکران را جلب کرده و در تاریخ فلسفه جایگاه ویژهای دارد. او فیلسوفی است که در تقویت مسیر تعقل سهم بسزایی دارد. عالمان فلسفه و متألهان نامی جهان سبک کار اسپینوزا و دکارت را شبیه به هم ارزیابی میکنند. قاعدتا روش فلسفی اسپینوزا به روش دکارت نزدیک است؛ اما تفاوتهایی نیز میان این دو فیلسوف بزرگ وجود دارد. هر دو در روش برای ریاضی اهمیت زیادی قائل بودند و این مهمترین شباهت میان آنهاست؛ اما اسپینوزا اگر روش ریاضی را انتخاب کرد، برای این بود که پایهگذار فکر فلسفی نوینی بود.
اخیرا کتاب «رساله الهی ـ سیاسی» اسپینوزا را شرکت سهامی انتشار چاپ کرده است و با توجه به حجم آن و دشواری ترجمة آثار فلسفی، باید به دکتر علی فردوسی دستمریزاد بگوییم که کار پرزحمتی را با ریزبینی تمام انجام داده است. مترجم در مقدمه کتاب ضمن حقشناسی، اطلاعات درخور توجهی هم به خوانندگان میدهد: «مهمترین اثر [اسپینوزا]، اخلاق، با ترجمه ستایشانگیز و مقدمه و حواشی فاضلانة دکتر محسن جهانگیری اینک چندی است که در اختیار علاقهمندان فلسفه و اخلاق و دین… در همه جاست و من از آن بهره گرفته و بارها به آن ارجاع دادهام… همین مترجم کتاب دیگری از اسپینوزا را نیز با عنوان «شرح اصول فلسفه دکارت و تفکرات مابعدالطبیعی اسپینوزا» به فارسی برگردانده است. اثر دیگری از اسپینوزا که به فارسی درآمده، «رساله در اصلاح فاهمه» با ترجمه اسماعیل سعادت است. افزون بر این، رساله سیاسی اسپینوزا نیز با ترجمه ایمان گنجی و پیمان غلامی به فارسی برگردانده شده است…»
دکتر فردوسی توضیح میدهد که ترجمهاش را مبتنی بر چهار ترجمه انگلیسی انجام داده که حقیقتا شایسته تحسین و تقدیر است، بلکه نوآموزان و مترجمان تازهکار اهمیت کار ترجمه را بیشتر درک کنند و لزوم امانتداری و کار تطبیقی را فدای سرعت عمل نکنند (متاسفانه بسیاری از ترجمههای کتب فلاسفه بزرگ جهان در ایران ناقص است)؛ اما چهار منبع اصلی که مترجم با اتکای به آنها کار کرده عبارتند از:
۱ـ ترجمه اسپینوزاشناس مشهور، ادوین کرلی که در جلد دوم «مجموعه آثار اسپینوزا» انتشارات دانشگاه پرینستون در سال ۲۰۱۶ منتشر کرده است.
۲ـ ترجمه مایکل سیلورثورن و جوناتان ایسرائل به ویراستاری دومی که به سال ۲۰۰۷ انتشارات دانشگاه کمبریج به چاپ رسانده است.
۳ـ ترجمه سموئل شرلی در «کلیات آثار اسپینوزا» که انتشارات هَکِت آن را سال ۲۰۰۲ منتشر کرده است.
۴ـ ترجمه رابرت هاروی مونرو الوِز که بازنویس آن در ۱۸۸۷ در جلد اول «آثار عمده اسپینوزا»، به همت انتشارات جرج بل و پسران چاپ شده است.
مترجم در مقدمه کتاب، مطالبی کلیدی را برای درک بهتر از افکار اسپینوزا دستهبندی کرده که اهم آن، مختصرا عبارتند از:
۱ـ توجه اساسی و عمیق به روششناسی اسپینوزا برای فهم درست فلسفه او تعیینکننده است. روششناسی اسپینوزا، درست مانند روششناسی دکارت، به هیچ وجه از فلسفیدن او و نتایجی که به آن میرسد، تفکیکپذیر نیست. نمیتوان بدون رویکرد طبیعتگرایانة او به متون، اندیشه او را بهدرستی فهمید. درست در اینجاست که تفاوت فلسفه و عرفان بیش از هر کجا خود را نشان میدهد.
۲ـ گرچه یک نظام ویژة فلسفی از ابتدا تا انتها الهامبخش و شالودهپرداز رسالة الهی ـ سیاسی است، این کار را در اکثر فصلها به صورتی اغلب پنهان انجام میدهد. در عین حال که متافیزیک، معرفتشناسی و فلسفه اخلاقی اسپینوزا به صورتی ظریف و پوشیده جمله بخشها و جنبههای استدلال او را شامل میشوند، ابزاری که اسپینوزا به شکل چشمگیرتری به کار میاندازد، نصشناختی، لغتشناختی و تاریخی هستند. به واقع این خصلت اخیر است، و نه فلسفه نهفته در این اثر، که دانشوران عمدتا هنگام بحث در باب این متن متوجهش میشوند. روششناسی هرمنوتیک اسپینوزا نه تنها به خودی خود یک گام تاریخی تعیینکننده به پیش در تاریخ تحولِ رویکرد انتقادی برمیدارد، بلکه همین کار را در هرمنوتیک به معنای اعم انجام میدهد.
۳ـ یکی از جنبههای کلیدی رساله الهی ـ سیاسی، نظریه تسامحی است که به نحو مستحکمی تدوین میکند و دفاع عام آن است از آزادی بیان و انتشار. اسپینوزا، بیْل و لاک، بیتردید سه قهرمان فلسفی شامخ در دفاع از تسامح در دوران آغازین روشنگریاند؛ اما از این سه نظریه بزرگ و متمایز، نظریه اسپینوزا دیرینترین و شاملترین است و میشود استدلال کرد که از دید تاریخی نیز مهمترین آنهاست، بهویژه از منظر مدرنیته به عنوان یک بسته از ارزشهای برابریجویانه و دمکراتیک، گرچه در سنّت فکری انگلوـ آمریکایی معمولا بر نقش لاک بیش از نقش اسپینوزا تأکید میشود.
۴ـ یکی دیگر از مضامین محوری اندیشه سیاسی اسپینوزا این است که در یک جامعه مدنی خوشساخت، مردم مطابق عقل زندگی میکنند. اسپینوزا بر آن نیست که اکثر مردم طبعا تمایل به آن دارند که در بیشتر اوقات کارهای درست به دلایل درست انجام دهند (فصل ۴). بنابراین جامعه خوشساخت برای آنکه شهروندانش را به انجام کارهایی که به سودشان است ترغیب کند، به آنان انگیزههای بیرونی میدهد… یکی دیگر از جنبههای اساسا مهم این رساله، پشتیبانی و ترویج دمکراسی است. اسپینوزا برخلاف بیْل و لاک، آزادی اندیشه را فقط به نحو گستردهای مطرح نمیکند، بلکه صراحتا از مجرای آزادی بیان، به سیاست ضداشرافسالاری نیز میپردازد.
بر پایه تفکر افلاطونی، «اندیشیدن» گونهای گفتگوی روح با خویشتن است و این در کار اندیشهپردازی اسپینوزا نمود دارد؛ فیلسوفی که در مسیر تفکر دکارتی، حقیقت را با بیطرفی مطلق و با روحی آزاد از هر گونه تعصب جستجو میکند. جمله مشهور هگل درباره اسپینوزا که دکتر فردوسی بر پیشانی کتاب حک کرده، مؤید اهمیت اسپینوزا در تاریخ فلسفه جهان است: «شما یا اسپینوزیستید و یا اصلا فیلسوف نیستید»! فیلسوفی که کینهجو نیست و در برابر مخالفان سرسخت اذعان دارد: کار من این نیست که خردهگیری کنم یا کسی را محکوم سازم، بلکه وظیفه من فهمیدن و درککردن است. کرامت اخلاقی اسپینوزا تا آن حد است که حتی دشمنانش به او احترام میگذاشتند، چرا که ایثار و نجابت روح را مقدم بر سایر مباحث میدید. برای او کشف و فهم حقیقت و بعد از آن، بیان حقیقت از اهمیت برخوردار بود. اسپینوزا از جمله فیلسوفانی است که روش ریاضی و هندسی را در مباحث فلسفی به کار برده (بخش اول و دوم کتاب اصول فلسفه دکارت را با روش هندسی تحریر کرده و بزرگترین اثر خود “اخلاق” را با تکیه بر براهین و روش هندسی نوشته) و دقیقا به همین سبب بود که مرحوم علامه طباطبایی نسبت به پایههای فکری ـ منطقی در آثار چنین متفکرانی توجه میکرد. علامه طباطبائی در طرح مباحثش در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» و همچنین در «نهایهالحکمه» به تعریف مفاهیم و بیان اصول و درنتیجه استنتاج قضایا از مبادی تصوری و تصدیقی و رابطه منطقی مباحث و تقدّم و تأخر منطقی اهمیت زیادی میداد؛ زیرا با عنایت به منطق و فلسفه جدید، ریاضیات را علمی مهم تشخیص میداد. مرحوم علامه جویای علم و حقیقت بود و روش کارش را مبتنی بر استدلال منطقی قرار داده بود که طبیعتا ریاضی هم قسمتی از آن است؛ چنانکه در زندگینامه خودنوشتش مینویسد: «مرحوم بادکوبی از فرط عنایتی که به تعلیم و تربیت نویسنده داشت، برای اینکه مرا به طرز تفکر برهانی آشنا ساخته، به ذوق فلسفی تقویت بخشد، امر فرمود که به تعلّم ریاضیات پردازم. در امتثال امر معظمٌ له، به درس مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانساری که ریاضیدان زبردستی بود، حاضر شدم و یک دوره حساب استدلالی و یک دوره هندسه مسطح و فضایی و جبر استدلالی را از معظمٌ له فرا گرفتم.» غرض اینکه مرحوم علامه با بلندنظری به علوم جدید و عالمان، متألهان و فیلسوفان جهان توجه داشت و معرفت را در افقهای مختلف جستجو میکرد؛ لذا توانست در «حکمت» و «تفسیر» جهشی بهوجود بیاورد و معرفتشناسی را رونق دهد.
کریستین پترز در یکی از مقالاتش مینویسد که اسپینوزای عقلگرا فردی مستقل بود و همیشه با اتکا به خود و با طرز تفکر خردمندانه و خداپرستانه، هر مسئلهای را که برایش پیش میآمد، حل میکرد. او چیزی نمیخواست جز اینکه مطابق حقیقت بیندیشد و زندگی کند و این موضوع برایش به معنای «در خدا بودن» بود. در واقع می توان گفت آغازگر نظام فلسفی اسپینوزا که نقشی محوری در سراسر اندیشه او دارد، «خدا»ست. اسپینوزا دکارتی بود و تا حدی روش او را میپسندید و کم و بیش در ساختن نظام فلسفیاش از این فیلسوف بهره برد. البته در مقایسه این دو نظام فلسفی، به تفاوتهایی نیز برمیخوریم؛ مثلا اسپینوزا برخلاف دکارت که قائل به جواهر ثلاث بود، تنها معتقد به یک جوهر با ویژگی وحدت و یگانگی و سرمدیت است. دیگر اینکه در نظام اسپینوزا، خداوند یگانه موجود اصلی در رأس همه موجودات است، اما خدای دکارت فقط ضمانت عینی موجودات است. اسپینوزا از خدا آغاز کرده و همه هستی را از وجود او استنتاج میکند، اما دکارت از خود و اثبات هستی خود میآغازد و به خدا میرسد. ناگفته نماند که اسپینوزا برای اثبات مدعای خود در کتاب اخلاق از روش هندسی استفاده کرده است. روش عقلی و خدادوستانة اسپینوزا در تفکر و رفتار مسئولانه در قبال مردم و جامعه، از ویژگیهای ممتاز اوست که در کار فلسفه همّ و غمّی جز خدمت به بشریت ندارد.
کتاب «رساله الهی ـ سیاسی اسپینوزا» یکی از متون مهم فلسفی است که در ایران ترجمه شده و برای دوستداران فلسفه و عموم دانشجویان پرفایده است. ارنست سیمونز میگوید: «ترجمه خوب، آن است که مفهوم و پیام متن اصلی را به علاوة شکل بیان تا سرحد امکان حفظ کرده باشد.» دکتر علی فردوسی غیر از اینکه در حفظ پیام کتاب تلاش عظیمی انجام داده، نسبت به «زبان فارسی» نیز توجه فوقالعادهای به خرج داده که در ارزیابی کتاب باید بدان توجه شود. کلماتی که مورد استفاده قرار گرفته و دقت در معادلسازی، احاطه او را به زبان فارسی کاملا آشکار میکند. از این روست که در مقدمه مترجم قید شده ترجمه این اثر پنج سال طول کشیده است!
تأملی در رسالة اسپینوزا
صاحبخبر -
∎