شناسهٔ خبر: 22899820 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

اکتیویست یا خنثی، عاشق‌پیشه یا دانشجو

شاید یکی از مساله‌محور‌ترین سریال‌ها و ساخته‌های اجتماعی تلویزیون در همه این سال‌ها «روزگار جوانی» باشد؛ داستان زندگی مشترک چند دانشجو که از شهرهای مختلف برای گذران ایام دانشجویی به تهران آمده‌اند و در یک واحد آپارتمانی زندگی می‌کنند.

صاحب‌خبر -
به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری دانشجو، محمدرضا کردلو طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت:
 
 دانشجویان می‌توانند سوژه‌های جذابی برای تبدیل شدن به قصه‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی باشند؛ چون جوان هستند درام را پرمخاطب‌تر می‌کنند، چون از سد کنکور گذشته‌اند مزیت نسبی بر هم‌سن و سال‌های دانشگاه‌نرفته خود دارند، در سنینی وارد دانشگاه می‌شوند که اوج قلیان هیجانات و احساسات است، از فضای دبیرستان و مدرسه که از حضور جنس مخالف خبری نیست به فضایی می‌آیند که حضور جنس مخالف پررنگ است و از همه مهم‌تر نسبت به اطراف خود عکس‌العمل نشان می‌دهند؛ شاید سیاسی نباشند اما همیشه مطلع‌تر از دیگران هستند.

با همه این ویژگی‌ها و مولفه‌های فراوان دیگری که در «دانشجویان» هست، آنها نقش پررنگی در شکل دادن به قصه‌های سینمایی و تلویزیونی ندارند. دانشجویان یا در تلویزیون حضور ندارند یا حضورشان با «تحریف» و «اغراق» همراه است، جز در مواردی و جز درباره برخی از سریال‌ها که در زمان پخش جزء پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیون بوده‌اند، باقی روایت‌های تلویزیونی و سینمایی قصه‌هایی نیم‌بند هستند که پی‌رنگ اصلی آنها دانشجو، دانشگاه یا مسائل مبتلا به دانشجویان نیست، بلکه همان روایت‌های خارج دانشگاه را در بستر دانشگاه شکل داده‌اند.

درواقع اگر مثلا اتفاق‌هایی را که در «دانشگاه» رخ می‌دهد به «پارک» یا «کافه» یا هر جای دیگری منتقل کنند، هیچ اتفاقی در فضای درام رخ نمی‌دهد. سریال‌هایی از این دست را به یاد بیاورید؛ «ترانه مادری»، «راستش را بگو»، «سراب» و... سریال‌هایی که «دانشگاه» را بهانه قرار داده‌اند تا همان درام عاشقانه نیم‌بند و دست و پاشکسته که مکرر در صدا و سیما سراغ داریم، تکرار کنند.

شاید یکی از مساله‌محور‌ترین سریال‌ها و ساخته‌های اجتماعی تلویزیون در همه این سال‌ها «روزگار جوانی» باشد؛ داستان زندگی مشترک چند دانشجو که از شهرهای مختلف برای گذران ایام دانشجویی به تهران آمده‌اند و در یک واحد آپارتمانی زندگی می‌کنند. جذاب‌ترین بخش قصه این جوان‌ها، تکثر فرهنگی و اجتماعی و نوع نگاه هرکدام‌شان به زندگی است. در این اثر با اینکه «دانشگاه» را کمتر می‌بینیم یا اصلا نمی‌بینیم اما فضای زندگی دانشجویی دهه 70 را کاملا لمس می‌کنیم. شاید واقعی‌ترین نگاه تلویزیون به پدیده دانشجو و دانشگاه هم‌عصر «روزگار جوانی» قصه دیگری بود؛ «در پناه تو» که برای سال‌ها یکی از پرمخاطب‌ترین آثار تلویزیونی بود.

داستان «مریم» با بازی لعیا زنگنه که در خاطر بسیاری از تماشاگران تلویزیون مانده است. بازهم دانشگاه بستری برای شیفتگی دو هم‌کلاسی «مریم» به اوست. عاشقانه‌ای دانشگاهی که شاید برای اولین‌بار در فضای تلویزیون درام را از دل دانشگاه و با همه اقتضائاتش روایت می‌کند. در سال‌های بعد نگاه‌های غیرواقعی‌تری نسبت به «دانشجو» و «دانشگاه» در آثار تلویزیونی می‌بینیم. البته برخی سریال‌ها تلاش‌هایی برای نزدیک شدن به فضای واقعی دانشگاه صورت می‌دهند اما بازهم در موارد متعددی تحریف دانشجو و دانشگاه را شاهدیم.

به‌عنوان مثال سریال «همه چیز آنجاست» اگرچه در مجموع سریال پرمخاطب و استانداردی بود اما بازهم در ارائه تصویری از فضای دانشجویی و «دانشگاه» آنچنان که باید موفق عمل نکرد. در بخش‌های مربوط به فضای دانشگاهی در این سریال ما باز «عاشق‌پیشگی» را مقدم بر هر اتفاق دیگری در دانشگاه می‌بینیم. نه‌تنها در این سریال که در برخی سریال‌های مشابه هم می‌بینیم که خبری از درس خواندن نیست. حتی خبری از دنبال استاد دویدن برای نمره گرفتن نیست. درواقع اصلا خبری از وجهه دانشگاهی «دانشجو» نیست. همان جوانی که در پارک، کافه، خیابان و حتی در مترو تلاش می‌کند دنبال علایق هیجانی جوانی‌اش برود، در دانشگاه هم به همین منوال عمل می‌کند.

در میان همه آثاری که در این راستا تولید شده‌اند، مسعود ده‌نمکی البته با نمایش دو تشکل و دو سلیقه دانشگاهی در سریال «معراجی‌ها» تلاش کرد به دانشگاه و دانشجوی امروز نزدیک شود. اگرچه او هم به قاعده و اقتضای سریال‌سازی مجبور به استفاده از «اغراق» در سناریو و دیالوگ‌ها بود، اما در مجموع برای نشان دادن فضای اکتیویست دانشگاهی بهتر عمل کرد. پرداختن به مقوله تدفین شهدا در دانشگاه، به‌خودی‌خود می‌تواند موضوعی جالب و جذاب باشد؛ همچنین پرداختن به نقش تشکل‌های دانشجویی در دانشگاه.

از سوی دیگر تصویری که در فیلم از ریاست و مدیریت دانشگاه ارائه می‌شود، هرچند نمی‌توان آن را به‌طور مطلق به همه دانشگاه‌ها تعمیم داد؛ اما بدون‌شک واقعیتی است که در برخی دانشگاه‌ها و حتی برخی از دیگر محیط‌های مدیریتی و اداری جامعه وجود دارد. همچنین تصویری که از شخصیت استادان دارد؛ اینکه برخی استادان برای نیل به اهداف و مقاصد خاص خودشان دانشجویان را ابزار قرار می‌دهند و آنها را تحریک می‌کنند به‌خوبی به تصویر کشیده شده است. درواقع در این بخش ده‌نمکی به وضوح از صداقت و پاکی دانشجویانی سخن به میان می‌آورد که بر اثر اعتمادی که به استاد خود دارند، توسط وی به بازی گرفته می‌شوند.

حتی شخصیت‌هایی که برای اعضای مرکزیت گروه معترض در نظر گرفته شده، به‌گونه‌ای است که بیش از آنکه بیانگر دشمنی ذاتی آنها باشد، صداقت و بعضا سادگی آنها را نشان می‌دهد. این چیزی است که مصادیق آن در واقعیت به وفور یافت می‌شود.

اما به نظر می‌رسد بهترین وجه هنرنمایی ده‌نمکی را باید در آنجایی جست‌وجو کرد که وی به‌رغم به تصویر کشیدن برخی از اختلاف‌سلیقه‌های دانشجویان در موضوعات سیاسی، فکری و فرهنگی- که حتی بر اثر تحریک استادشان کار را به تقابل آنها نسبت به تدفین شهدا هم می‌کشاند- اما درنهایت از اتحاد و اشتراک‌نظر دانشجویان- با هر سلیقه و دیدگاه سیاسی- بر سر مسائل مبنایی و اساسی سخن گفته می‌شود.

در کمتر فیلم سینمایی ایرانی شاهد پرداختن به موضوع تشکل‌های دانشجویی هستیم. «متولد ماه مهر» احمدرضا درویش، «دربند» پرویز شهبازی و «اعتراض» مسعود کیمیایی به شکلی در لفافه به موضوع فعالیت‌های تشکلی می‌پردازند اما نمونه سریالی از این پدیده کم داریم یا اصلا نداریم. در معراجی‌ها، ده‌نمکی در به تصویر کشیدن یک تشکیلات دانشجویی هرچند شاید تفاوت‌هایی با واقعیت وجود داشته باشد اما در بخش‌هایی نیز اقدام وی قابل توجه است.