شناسهٔ خبر: 22899786 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: همشهری آنلاین | لینک خبر

رابطه برد- برد با انگلیس

- نصرت‌الله تاجیک - دیپلمات و تحلیلگر مسائل انگلیس: سفر وزیر خارجه انگلستان به ایران در شرایطی صورت می‌گیرد که روابط جمهوری اسلامی ایران و بریتانیا در طول سال‌های بعد از انقلاب ناپایدار بوده است و دلایل آن به اراده‌های ۲کشور برمی‌گردد.

صاحب‌خبر -

 مجال بررسي و تحليل اين دلايل در اين نوشتار نيست اما تبيين فرصت‌هاي موجود كه با اين سفر شكل مي‌گيرد، ضرورت يك طراحي ديپلماتيك را بيشتر از گذشته نشان مي‌دهد. بهره‌برداري دوطرف از گسترش روابط را مي‌توان از چند منظر سياسي بررسي كرد كه با اختصار به مهم‌ترين جوانب آن اشاره مي‌كنيم.

1-سفر بوريس جانسون، وزير خارجه انگلستان امروز در حالي به ايران صورت مي‌گيرد كه بحران‌هاي امنيتي و سياسي در شرايط منطقه‌اي و بين‌المللي وجود دارد. اقدامات يكجانبه دونالد ترامپ رئيس‌جمهور آمريكا در قبال قدس اشغالي هم به تشديد اين اوضاع كمك كرده است. بحران‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي، هر دو براي ايران اهميت دارد.

منطقه از اين جهت كه حلقه اول امنيت ملي ما را امنيت منطقه تشكيل مي‌دهد و فضاي بين‌المللي هم از اين جهت براي ايران قابل اهميت است كه ما يك كشور با درآمد نفتي هستيم و بيشترين درآمد ما در كشور از فروش نفت حاصل مي‌شود. بنابراين صحنه بين‌المللي و تحولات آن نيز در ميزان درآمد كشورمان مؤثر است. مجموعه اين شرايط اين نكته را به ذهن متبادر مي‌كند كه ما بايد با انگليس به دنبال يك رابطه برد ـ برد باشيم.

2-آن‌طور كه در خبرها آمده است، يكي از اهداف انگليسي‌ها پيگيري سرنوشت خانم نازنين زاغري در ايران است. ايران روي اين مسئله تأكيدي نداشته است. آنچه مشخص است اين است كه دو طرف سياسي در سفرهاي اين‌چنيني براي خود طراحي‌هايي دارند و طرف ديگر نمي‌تواند بگويد در ديدارها از آن سخن نگوييد. از سويي ديگر ما در كشورمان به يك قوه قضاييه مستقل اعتقاد داريم و به قوانين داخلي خود احترام مي‌گذاريم. اما مي‌دانيم كه بايد در دستگاه ديپلماسي خود ترازنامه‌اي براي اين‌گونه مسائل داشته باشيم كه در تعاملات بين‌المللي چه مي‌دهيم و چه مي‌ستانيم.

ما امروز در شرايطي قرار گرفته‌ايم كه اروپايي‌ها در مسائل مهم بين‌المللي همراه آمريكا و ترامپ نيستند. مسئله اعلام قدس به‌عنوان پايتخت رژيم صهيونيستي در حالي صورت گرفته است كه حتي انگليس هم همراه آمريكا نيست. اين مسئله را ما در برجام هم ديده‌ايم. انگليسي‌ها و ديگر اروپايي‌ها از برجام حمايت مي‌كنند. وضعيت موجود اين نياز را بيشتر از گذشته نمايان مي‌سازد كه ما بايد با كمترين داده‌ها بيشترين دستاوردها را براي ملت و كشورمان به‌دست آوريم؛ دستاوردهايي كه منافع ملي ما را تأمين كنند. ما وقتي دغدغه مردم كشوري را تأمين كنيم، مي‌توانيم با يك «هوشياري بهنگام» از طرف مقابل نيز خواسته‌هاي مهم خود در عرصه بين‌المللي را مطالبه كنيم.

ضمن اينكه شرايط كنسولي و قواعد موجود هم زمينه‌هايي را براي تسهيل شرايط فراهم كرده است كه توجه به آنها هم در نگاه انساني به مسائل بين 2كشور راهگشاست. ما كشوري اخلاق‌مدار هستيم و بايد در ترويج اين روش خود بدون آنكه به اصولمان ضربه‌اي وارد شود، تلاش كنيم.

3-مسئله مبارزه ايران با تروريسم در منطقه هم بايد مورد توجه طرف انگليسي قرار بگيرد. همه مي‌دانيم كه منشأ اين تروريسم شكل گرفته غرب بوده است و با حمايت كشورهاي همپيمان غرب در منطقه عملياتي شده است. از سوي ديگر اگر ايران با تروريسم به‌صورت قاطع در منطقه خاورميانه مبارزه نمي‌كرد، همين تروريسم دامن كشورهاي غربي را زود يا دير مي‌گرفت. حوادث پاريس و بلژيك مويد اين مسئله است. بنابراين امروز اروپايي‌ها بايد مابه‌ازاي آن را پرداخت كنند و قدردان هزينه‌هاي مادي و معنوي جمهوري اسلامي ايران باشند.

4-شخصيت و ويژگي‌هاي شخصي بوريس جانسون هم خود مي‌تواند در تحليل‌ها مورد ارزيابي قرار بگيرد. او در جامعه انگلستان شخصيتي با ارتباطات قوي شناخته شده است. جانسون فردي است كه از او به‌عنوان شخصيتي خونگرم ياد مي‌شود و اگرچه به‌عنوان عضوي از حزب محافظه‌كار شناخته مي‌شود، اما عموم مردم او را چه در زماني كه شهردار لندن بود و چه در زماني كه در ديگر مسئوليت‌ها بود، به‌عنوان يك شخصيت با روابط عمومي قوي مي‌شناسند. به‌نظر مي‌رسد اين ويژگي خود ظرفيتي است كه ديپلماسي ما بايد از آن براي تأمين منافع ملي كشورمان استفاده كنند.

5-نكته‌ ديگري هم كه لازم است در اينجا به آن اشاره كنيم، مربوط به تاريخ روابط 2كشور است. ما و انگلستان مشكلات زيادي با هم داشته‌ايم كه بخشي از آن مربوط به حوزه تعاملات مالي است. يك مورد اخير آن اخيرا حل‌وفصل شده و ايران به طلب مالي خود از انگلستان دست پيدا كرده است. موضوعي كه در اينجا وجود دارد اين است كه اگر قرار است دوطرف همكاري‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي داشته باشند، بايد فكري براي روابط ناپايدار و نامتقارن خود در گذشته داشته باشند. اين مهم هم فراهم نمي‌شود مگر با اعتماد‌سازي، چراكه ديوار بي‌اعتمادي بين ايران و انگلستان در گذشته وجود داشته است و نمي‌توان آن را پنهان كرد، اما مي‌توان با ديد استراتژيك زمينه‌هاي يك روابط پايدار را فراهم كرد.

6-مهم‌ترين نكته‌اي كه بايد در اين سفر دستاوردي براي سياست خارجي كشورمان باشد، اذعان طرف انگليسي به نقش مثبت و سازنده ايران به‌عنوان يك قدرت منطقه‌اي است. انگليس هم مشكلات داخلي و ازجمله تبعات خروج از اتحاديه اروپا را دارد و هم حزب محافظه‌كار بدون اخذ اكثريت و به‌صورت ائتلافي توانسته است دولت كنوني را تشكيل دهد. اما انگليس همچنان داراي نقش مؤثري در لابيگري و اجماع‌سازي‌ در غرب است. لذا با توجه به نيازهايي كه به تعامل مثبت و سازنده با ما دارد، مي‌توان اميدوار بود زمينه و سازوكار لازم براي تأمين نظرات و نيازهاي ما وجود داشته باشد. از سوي ديگر ما نيز نيازهايي در سطح بين‌المللي داريم. مسائل بانكي و نحوه نقل و انتقال پول يكي از اين موارد است كه بايد مدنظر دست‌اندركاران و برنامه‌ريزان اين سفر قرار گيرد.

نظر شما