آنها با این عنوان در پی رسیدن به هویت و انسجام ملی در سینما و تشویق فیلمسازان به ساخت و تولید آثاری با نشانهها و مفاهیم ملی بودند و از آن بهعنوان نسخهای کارآمد در برابر «از خودباختگی فرهنگی» و «بیخویشی» و احیای ارزشهای ملی یاد میکردند. در این میان اما سینمای ایران همواره به یک زمینهی مهم بیتوجه بوده و هرگز نخواسته از ظرفیتهای آن بهره ببرد.
موضوع «سینمای بومی» میتوانست سینمای ایران را در مسیر چند ساحتی و خروج از تکصدایی قرار دهد و اگر ایدهی «سینمای ملی» به سرانجام نرسیده و ناکام بوده، یک دلیلش غفلت از داشتههای «سینمای بومی» است، چرا که سینمای ملی از دل سینمای بومی بیرون میآید؛ چراکه سرزمین ایران، اجتماع اقوام مختلف با آئینها، آدابورسوم، زبان و لهجههای متفاوت است و چشمپوشی از این تنوع فرهنگی و طیفهای رنگینکمان و عدم انعکاس آن روی پرده سینما یکی از علل عدم توفیق تئوری «سینمای ملی» است.
موضوع «سینمای بومی»، یک «تئوری» نیست که بخشنامه شود تا بلکه نگاه فیلمسازان را متوجه خود سازد و قصد شعار ندارد که محکوم به فنا باشد و به هر شکلی بخواهد خود را تحمیل سازد؛ «سینمای بومی» یک «باور» و یک «پیشنهاد» است تا مدیران تصمیمگیر و تصمیمساز در حوزه سینمای کشور به داشتهها و ظرفیتهای فکری و انسانی شهرستانها اعتماد کنند و این باور را در عمل و با واگذاری امکانات فنی و در اختیار گذاشتن فرصت اکران سینمایی برای آثار قابل تأمل، جهتی نو و رایحه و رنگی تازه به سینمای ایران بدهند.
فیلم «ائو» به کارگردانی اصغر یوسفینژادکه این روزها در گروه سینمایی هنر و تجربه در اکران عمومی است، نشانه و نمونهای درست از سینمای بومی را به دست میدهد چرا که در یک اقلیمو فضای جغرافیایی (آذربایجان) روایت خود را پیش میبرد و با عوامل کاملاً بومی ساخته شده است. البته هر فیلمی را اقلیمی است منحصر به خود، اما این تعبیر در سینمای بومی، به تصویر کشیدن جنبههای مختلف زندگی در جغرافیایی وابسته به داستان و رویدادهای بومی است.
تصور کنید اگر فیلم«ائو» در تبریز با همان عوامل و به زبان فارسی ساخته میشد، چه اتفاقی میافتاد؟ آیا مهمترین اصل سینما – باورپذیری– در چنین ساختاری خدشهدار نمیشد؟ اصلاً چه اصراری است داستانی که در «آذربایجان» یا «کردستان» و یا «لرستان» اتفاق میافتد و از دل فرهنگ «ترک»، «کرد» یا «لر» برآمده و به فیلمنامه تبدیلشده، به زبان فارسی ساخته شود؟ این نوشتار در پی تقسیمبندی فرهنگی و اجتماعی اقوام ایرانی نیست، بلکه مراد از این بحث و مدخل، دعوت مدیران مسئول در سطح کلان سینمایی برای اقدام جسورانه و حمایت از سینماگران و فیلمسازان شهرستانها است که ایدهها و طرحهای سینمایی خوبی دارند که توجه نشده و سرمایهگذاری برای ساخت و تولید آنها وجود ندارد.
سینمای بومی، میتواند شناسنامهی سینمای ایران باشد اگر مجال بروز و ظهور داشته و فرصت اکران مناسب در اختیارش قرار بگیرد. البته مراد از سینمای بومی، «سینمای محلی» نیست که آن را در چارچوب پندارها و انگارههای محلی محصور کنیم بلکه سینمایی است بهرهمند از عناصر کاملاً بومی که از جغرافیای داستان فیلم بر میآید، حالا هر نقطه که باشد.
این هم فرصتی است تا فیلمسازان و سینماگران در اندازههای داستان فیلم به سینمای زادبوم خود توجه کنند و قصههای بومی را در جغرافیایی تازه به تصویر بکشند و در این میان، چهرههای با استعداد وارد جریان اصلی سینما خواهند شد. فیلم «ائو» بهعنوان نمونهای موفق که نشانههایی کامل از سینمای بومی را دارد میتواند زمینهای باشد برای توجه و تمرکز روی بحث حمایت و تقویت موضوع «سینمای بومی» که خود عرصهای برای تجربه است و این تجربیات در سینما میتواند به خلق آثاری ارزشمند و ماندگار منجر شود.
در این میان پرسشهایی چند پیش میآید: آیا سینمای بومی زمینههای تقویت سینمای ملی را فراهم نمیسازد؟ الفبای زبان سینما در گسترهی جهانی کدام است و چگونه میتوان با داشتههای بومی از یک فرهنگ و انگارههای محلی در جغرافیای محدود یک کشور، از زاویه سینما و تصویر به زبانی مشترک و قابل فهم دست یافت؟
به نظر میرسد موضوع سینمای بومی و بومیسازی سینما میتواند جلوههای دیگری به ظرفیتهای ارزشمند سینمای ایران بدهد تا بتوان از منظر آن هویت ملی را در پهنهی گیتی و روی پرده سینما به تماشا نشست؛ امری که سالهاست نادیده انگاشته شده است. موضوع بومیسازی در سینما میتواند تلاشی باشد در جهت پیوند میان مفاهیم بومی با ویژگیها و مؤلفههای ایرانی، اگر حمایت شود و مدیران سینمای کشور این مقوله را جدی بگیرند چرا که فیلم «ائو» (اصغر یوسفینژاد) نموداری روشن و پدیدار گشته از سینمای بومی با تمامی مختصات و مشخصات مورد نظر است و این زمینه میتواند اهمیت و گستردگی بیشتر سینمای بومی را موجب شود.
*عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینمای ایران و رئیس هیئتمدیره انجمن سینماگران استان آذربایجانشرقی
انتهای پیام/