خانم جهانگير، نماينده سازمان به اصطلاح حقوق بشر در دفاع از كاركنان بي بي سي فارسي- كه توسط ايران ممنوع المعامله شدهاند- ميگويد كانال اين رسانه حدود يك ميليون عضو دارد. آمدنيوز هم چند صد هزار عضو دارد. ظاهراً ميزان اعضا يا ممبرهاي يك كانال شاخصي بر جايگاه اجتماعي، مخاطبشناسي و اثرگذاري آن محسوب ميشود. اما لااقل در خصوص اين دو كانال سوگمندانه بايد گفت اكثريت اعضاي آنها دوستداران و خواص انقلاب اسلامي هستند كه متأسفانه و بدون اينكه بخواهند براي ضد انقلاب و دشمن تراز مرجعيت و جايگاه اجتماعي توليد كردهاند. دکتر عبدالله گنجی در کانال تلگرامی خود نوشت: به صورت ميداني با بيش از 20 نفر از نيروهاي مومن به انقلاب چك كردم، 9 نفر آنان در كانال بي بي سي بودند و حس كنجكاوي و اينكه دشمن چه ميگويد را دليل آن اعلام كردند. اگر اين عدد قابل تعميم باشد كمتر از 50 درصد اعضاي كانال بي بي سي به صورت قطعي آن را قبول ندارند. در باره آمد نيوز بعداز بارگذاري هر پست، حدود 20 نفر حزب اللهي آن را براي بنده در خصوصي ارسال ميكنند كه خودشان هيچ يك از آن خبرها را قبول ندارند. نتيجه اينكه بچه حزب اللهيها بايد تصميم بگيرند و از كانالهاي اين چنيني خارج شوند و بي جهت براي آنان سياهي لشكر، مخاطب و سرمايه اجتماعي توليد نكنند. اين نهضت را شروع كنيد تا واقعيت و وزن آنان روشن شود؛ نهضت خروج!
خودشان ميسازند خودشان باور ميكنند!
روزنامه جامعه فردا در سرمقاله خود كه نويسنده هم ندارد، به موضوع احتمال جدايي اسحاق جهانگيري از دولت پرداخته است: «بالاخره كار شايعات پيرامون جدا شدن اسحاق جهانگيري از دولت يا حذف او توسط رئيس دولت به آنجا كشيد كه دانشجوياني در يكي از استانها در خطابهاي روحاني را در مورد كنار گذاشتن معاون اول خود مورد پرسش قرار دهند.»
نكته جالب در مورد رويكرد روزنامه جامعه فردا اين است كه گويا نميداند شايعه اختلاف بين دولت و جهانگيري را خود رسانههاي اصلاح طلب ساختند و تا مرز جدايي جهانگيري از دولت پيش بردند و حالا آنچه را كه خود ساختند از زبان دانشجويان سيستاني بيان ميكنند!
جامعه فردا البته انكار نميكند كه بودن يا نبودن جهانگيري در دولت روحاني به اين دليل براي آنان اهميت دارد كه ممكن است در ميزان سبد رأي سال 1400 اصلاح طلبان و كانديدايي كه احتمالاً جهانگيري است، موثر باشد: «دولت روحاني سه سال و نيم از دوره كاري خود را هنوز در پيش دارد و به دلايلي كارنامهاش خواهي نخواهي بر فرجام انتخابات آتي گره خواهد خورد. آشكار است كه هزينه عدم تناسب محتواي اين كارنامه با مطالباتي كه به انباشته شدن سبد رأي آقاي روحاني انجاميد، تاحد زيادي بر عهده جناح اصلاحطلب خواهد بود كه مردم كماكان پشت سر نفوذ آنان گرد ميآيند. اين مسئلهاي است كه لزوم تعيين فرجام در موضوعي به نام «مسئله جهانگيري» را مطرح و آن را اكيد ميكند.»
اصلاحطلبان فهميدهاند دولت روحاني موفق نخواهد بود و ميخواهند جهانگيري خودش را كنار بكشد كه در انتخابات 1400 بتواند ژست نقد وضعيت موجود را بگيرد و اينگونه كسي كه نقش اصلي در پيروزي بار دوم روحاني را داشت، مردم را فريب دهد.
جنبش سبز هم مال شما نبود؟!
اصلاحطلبان از سويي دلشان نميآيد از فتنه 88 اعلام برائت كنند، از سويي هم هر بار بهانهاي دست و پا ميكنند كه بگويند حوادث 88 تقصير رئيسجمهور وقت بوده است. اين روزها كه اختلافات برخي مسئولان قوا با رئيسجمهور سابق بحث و جدلهاي رسانهاي به راه انداخته، اين فرصت باز هم براي اصلاح طلبان فراهم شده كه بگويند تقصير ما نبود؛ احمدينژاد مقصر حوادث 88 بود. در تازه ترين اين موضعگيري ميگويند: «اين موضوع كه آقاي احمدينژاد در سال88 عامل بسياري از اتفاقات بود فراموش نميشود؛ من انتظار داشتم آقاي دادستان و آقاي اژهاي كه امروز از تخلفات احمدينژاد سخن ميگويند، درمورد نقش او در حوادث88 هم بگويند؛ چه زماني ميخواهند بگويند عامليت فتنه از سوي او بوده است...» اصلاح طلبان شايد علاقه دارند خودشان را فريب بدهند، اما آنچه فراموش نميشود اين است كه كميته صيانت از آرا كه توسط اصلاح طلبان تشكيل شد و تخم لق تقلب كه مبناي اصلي فتنه 88 را شكل داد، ربطي به دولت وقت نداشت. اينكه ميرحسين موسوي هنوز رأيگيري تمام نشده، اعلام پيروزي كرد، ربطي به رئيسجمهور وقت نداشت. اينكه وسط خيابان اصول انقلاب اسلامي 57 را زير سوال بردند يا حملهكنندگان به عزاداران حسيني، مردم خداجو ناميده شدند، ربطي به هيچكس جز اصلاح طلبان و ليدرهايشان نداشت؛ مسئوليت فتنه 88 با همه جزيياتش تنها و تنها بر عهده جريان اصلاحات است و بهتر است براي خود شريك نتراشند. دور نيست جريان اصلاحات بگويد جنبش سبز هم مال ما نبود!
نظر شما