بررسی تطور نظریه ولایت فقیه
کنشی از مقوله فکر و اندیشه
صاحبخبر - کنش سیاسی امام خمینی(ره) بیش از آنکه کنشی صرفا عملگرایانه و مبتنیبر تفکر مصلحتگرایانه باشد، کنشی از مقوله فکر و اندیشه است. بهعبارت دیگر، کنش امام ریشه در فرآیند معرفتیای دارد که امام خمینی در طول عمر با برکت خویش در آنها حضور داشت، با این تفاوت که امام نسبت به این ریشههای نظری حالتی انتقادی و آنها را نهایت معارف اساسی دین قلمداد نمیکرد بلکه ابزار و طریقی برای فهم دین عنوان میکرد: «پس علوم رسمى هرچند فلسفه و علم توحید خود حجابند و هر چه بیشتر شوند حجاب غلیظتر و افزونتر شود و چنانچه مىدانیم و مىبینیم لسان دعوت انبیا (ع) و اولیاى خُلَّص(س)، لسان فلسفه و برهان رایج نیست بلکه آنان با جان و دل مردم کار دارند و نتایج براهین را به قلب بندگان خدا مىرسانند و آنان را از درون جان و دل هدایت میکنند. و مىخواهى بگو: فلاسفه و اهل براهین حجابها را افزون کنند و انبیا (ع) و اصحاب دل کوشش در رفع حجاب کنند، لهذا تربیتشدگان اینان، مومنان و دلباختگانند و تربیتشدگان و شاگردان آنان، اصحاب برهان و قیل و قالند و با دل و جان، سر و کار ندارند.» (موسوی خمینی، 1364، ج16، ص 219) بنابراین مبنای معرفتی اندیشه و سلوک امام خمینی منبعث از حکمت قرآنی و نه عرفان مصطلح و فلسفه بود. بهعبارتی هرچند امام از اساتید فلسفه و عرفان صدرایی بودند اما معتقد بودند غایت شمردن این علوم نوعی حجاب اکبری است که نفس را از رسیدن به مقصود حقیقی دین باز داشته و راه را بر فطرت میبندد: «چنان به عمق اصطلاحات و اعتبارات فرو رفتم و به جاى رفع حجب به جمع کتب پرداختم که گویى در کون و مکان خبرى نیست جز یک مشت ورقپاره که به اسم علوم انسانى و معارف الهى و حقایق فلسفى طالب را که به فطرتاللّه مفطور است از مقصد بازداشته و در حجاب اکبر فرو برده. اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوى دوست بازم داشت نه از فتوحات فتحى حاصل و نه از فصوصالحکم حکمتى دست داد، چه رسد به غیر آنها که خود داستان غمانگیز دارد» و از اینرو توصیه میکنند «به این اصطلاحات که دام بزرگ ابلیس است، بسنده مکن و در جستوجوى او - جل و علا- باش» (موسویخمینی، 1364، ج20: 165). از اینرو، امام خمینی بهعنوان شاگرد مهم آیتا... شاهآبادی، فطرت را بهجای عقل فلسفی وارد کنش معرفتی و سیاسی و طریقی را پایهریزی کردند که در آن عالم مفطورا... دیده شود: «الْحَمْدُلِلَّه فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» (فاطر، 1). مفطوراللهی که کثرات را آیات الهی بیند و بدانها نه بهعنوان مفاهیم شناخت، بلکه معانی و منظور شناخت نظر اندازد: «هرقدر انگیزهها به نور فطرت نزدیکتر باشند و از حجب حتی حجب نور وارستهتر، به مبداء نور وابستهترند تا آنجا که سخن از وابستگی نیز کفر است» (موسویخمینی، 1364، ج18: 512). در چنین رویکردی مردم نیز از آن جهت که مردماند از آن بهرهمندند «فِطْرَتَ اللَّه الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» (روم، 30). این آشکارسازان معنا در ساحت حیات، امامان و رهبران الهی هستند که بهعنوان ذاکران و شاهدان بر فطرت مخفی در انسان و مردم نازل شدهاند: «فَذَکرْ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکرٌ» (غاشیه، 21) «لَّسْتَ عَلَیهم بِمُصَیطِرٍ» (غاشیه،22) «قَالَ بَل رَّبُّکمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِکم مِّنَ الشَّاهدِینَ» (انبیا، 56). لذاست که کارویژه ذکر فطرت و بیان معنا سبب شکلگیری اندیشه تشکیل حکومت در ادیان الهی شده است: «تمام تشکلاتی که در صدر اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است و تمام چیزهایی که انبیا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولیای اسلام تا آخر دارند، معنویات اسلام است» (موسویخمینی، 1364، ج 20، ص 170). امام بهخاطر همین نگاه فطرتمدارانه به هستی، در مقام یک رهبر و امام امت از یک طرف در مقابل مردم بهخصوص مستضعفین همواره با دیده تواضع و فروتنی بدانها مینگریستند و آنان را که در جریان انقلاب، فطرت مستور خویش را به منصه ظهور رسانیده بودند، چهره منور تاریخ اسلام میخواندند: «ملت عزیز ایران حقا چهره منور تاریخ اسلام در زمان معاصرند» (موسویخمینی، 1364، ج21، 327) از سوی دیگر، در مقابل مستکبرین بهخصوص مستکبرین دنیا بهخاطر انیّت آنها چنان برخورد و شجاعتی صرف میکردند که دستپاچگی وزیر امور خارجه وقت اتحادیه جماهیر شوروی حکایت از آن دارد. در حالی که در رویکرد عرفان ابنعربی که امام از وی در مقام تولید فکر و اندیشه با القابی تجلیل میکند، ذکرگویی برتر از جهاد و مقاتله با دشمنان به شمار رفته است: «ذکر خدا بهتر از این است که به جهاد با دشمنانتان بروید و همدیگر را بکشید.» (شرح قیصری بر فصوص: 979) امام خمینی براساس همین رویکرد متمایز با عرفا و فیلسوفان تاریخ اسلام، وارد بحثهای نظری و عملی در مسائل اجتماعی و سیاسی از دوران جوانی شدند. اولین نگاشته سیاسی امام خمینی کتاب کشف اسرار است که در دهه 20 در پاسخ به نقدهای علیاکبر حکمیزاده در کتاب اسرار هزارساله به رشته تحریر درآمد. امام برای اولین بار در این نگاشته، به بیان مبادی معرفتی نظریه ولایت فقیه پرداخت. حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد خمینی (ره) میگوید «در این کتاب به مسائلی برمیخوریم که معلوم است امام (ره) از همان زمان در فکر حکومت اسلامی بودهاند.» (خمینی: 4) امام در این کتاب به غیرقابل قبول بودن تمام حکومتهای غیراسلامی ازجمله حکومت مستبدانه رضاخان و نفی مشروعیت همه آنها اشاره میکند: «... تنها حکومتی که خرد حق میداند و با آغوش گشاده و چهره باز آن را میپذیرد (حکومتی است) که همه کارش حق و همه عالم و تمام ذرات وجود حق خود اوست. به استحقاق او در هرچه تصرف کند، در مال خود تصرف کرده و از هرکس هرچه بگیرد، مال خود را گرفته و هیچکس انکار این سخن را نتواند کرد، مگر آنکه به اختلال دماغ دچار باشد، اینجاست که حال حکومتها همه معلوم میشود و رسمیت حکومت اسلامی اعلام میشود.» (موسوی خمینی، 1323: 222) از منظر امام در کتاب کشف اسرار، «هیچ فرق اساسی میان استبداد و مشروطه و دیکتاتوری و دموکراسی نیست، مگر در فریبندگی الفاظ و حیلهگری قانونگذارها... تمام قانونهای جهان راههای حیلهای است که بشر برای استفاده خود باز کرده و با نامهای مختلف بر دیگران تحمیل میکند... .» و بعد از نقد اساسی حکومتهای غیرمستند به منابع دینی، امام حکومت مطلوب را اینگونه معرفی میکند: «قانونگذار باید کسی باشد که از نفع بردن و شهوترانی و هواهای نفسانی و ستمکاری برکنار باشد و درباره او احتمال اینگونه چیزها را ندهیم و آن غیرخدای عادل نیست... از اینجاست که دانشمندان دیندار میگویند: دین قانون بزرگ خدایی است که برای اداره کشورهای جهان و چرخانیدن چرخهای زندگی آمده است.» (موسوی خمینی، 1323: 291-289) امام(ره) برای نفی «اولیالامری» حکومت رضاخان ابراز میدارند که «جز سلطنت خدایی همه سلطنتها برخلاف مصلحت مردم بوده و جور است و جز قانون خدایی همه قوانین باطل و بیهوده است.» (موسوی خمینی، 1323: 186) او در ادامه به معنای صحیح حاکم اولیالامری میپردازد که حکومتش همسان حکومت الهی پیامبر است و این تصریح به اطلاق ولایت فقیه است: «اولیالامر باید کسی باشد که در تمام احکام از اول امارتش تا آخر کارهایش یک کلمه برخلاف دستورات خدا و پیغمبر نگوید و عمل نکند و حکومت او همان حکومت الهی که پیغمبر داشت، باشد، چنانچه از مقارن کردن اطلاعات این سه به هم معلوم میشود که از یک سرچشمه آب میخورند.» (موسوی خمینی، 1323: 112-111) از اینرو «خدای تعالی بر تمام امت واجب کرده اطاعت از اولیالامر را، ناچار باید حکومت اسلامی یک حکومت بیشتر نباشد.» (موسوی خمینی، 1323: 109) درنهایت امام اقدام به ترسیم حکومت آرمانی اسلامی و مصداق آن در عصر حاضر یعنی «حکومت مطلقه الهی اولیالامر» میکنند و برای آن حق تصرف گسترده و اختیارات مبسوط قائلند: «اینکه میگویند حکومت باید در دست فقیه باشد نه اینکه فقیه باید شاه و وزیر و سرلشکر و سپاهی باشد، بلکه فقیه باید نظارت در قوه مقننه و قوه مجریه مملکت داشته باشد.» (موسوی خمینی، 1323: 232) حضرت امام خمینی (ره) درباره وجود دلیل حکومت فقیه مینویسد: «مبانی عمدهاش اخبار است و احادیث ائمه(ع) که آن هم متصل است به پیغمبر(ص) و آن هم از وحی الهی است.» (موسوی خمینی، 1323: 186) ایشان در سالهای بعد با نوشتن کتاب الرسائل، یکی از ناشناختهترین آثار امام(ره) در زمینه معرفی افکار سیاسی ایشان به طرح بعضی آرای فقه سیاسی امام(ره) به شکل بارز و بسیار صریح در تاریخ - 1329 ه. ش – مبادرت میورزد. در این نوشتار، در بحث از حدیث «العلماء ورثه الانبیاء»، امام(ره) درجواب تفسیرهایی که ارث بردن علما از انبیا را منحصر به علم یا حدیث میدانند، میفرماید: «مقتضای حدیث علما وارث انبیا هستند این است که برای علما وراثت در هر چیزی، همشأن پیامبران باشد و از شئون انبیا حکومت و قضاوت است. پس باید حکومت برای فقها به شکلی مطلق جعل و اعتبار شود تا این اطلاق و اخبار صحیح واقع شود.» (موسوی خمینی، 1358: 108). امام (ره) درجای دیگر به اثبات ولایت مطلقه فقیه پرداختهاند: «از آنچه برحق قضاوت، بلکه مطلق حکومت برای فقیه دلالت میکند، مقبوله عمربن حنظله است.» (موسوی خمینی، 1358: 104) در تعارضات ظاهری اندیشه امام از سالهای جوانی تا زمان اقدام عملی برای تشکیل حکومت اسلامی باید عنوان داشت که در عصر نگارش کشفالاسرار که امکان اقامه حکومت اسلامی میسر نبوده است، اگر امام(ره) اشاراتی به عدممخالفت خود و علما با اصل تشکیلات و حکومت کردهاند، به خاطر اعتقاد فقه اسلامی و شیعی به ضرورت دائمی وجود حکومت است. از دیدگاه ایشان علمای پیشین، سلطنت الهی را حق و سایر سلطنتها را جور میدانستند ولی به دلیل عدم امکان استقرار و پذیرش آن، به نظامهای غیرالهی و بیهوده، اضطرار را بسنده کرده و بهخاطر رعایت مصلحت – عدممخالفت با اصل تشکیلات، اسمی از حکومت نبردهاند و اساس همین حکومتهای نیمبند را بر هم نزدهاند و از وظایف فقها فقط به فتوا و قضاوت و دخالت در حفظ مال صغیر و قاصر بسنده کردهاند.(موسوی خمینی، 1323: 187-186) لذا استفاده امام از لفظ اعلیحضرت برای محمدرضا شاه از اینروست که امام در آن سالها بنا به قاعده الزام فقهی و با استناد به قانون اساسی مورد اتکای رژیم که قانون مشروطه بود، قصد ملزوم کردن آنها را به انجام این امور داشتند و میخواستند اعمال ضداسلامی آنها را با چنین استنادی افشا کرده و در صورت امکان از آن جلوگیری کنند. بنابر باور امام (ره)، نهی و مقابله با منکر «حکومت نامشروع» و تاسیس حکومت برحق برای فقیه یا فقهای واجد شرایط، امری واجب و سقوطناپذیر است و به شکل کفایی برعهده آنهاست، داشتن قدرت یا عدم آن نیز در مبادرت به این مساله، رافع تکلیف ایشان نیست، بنابراین، آنها باید با کوشش درجهت تحصیل قدرت، هرقدر که میتوانند به این وظیفه قیام کنند. قاعده فقهی «المیسور لایسقط باالمعسور» نیز همین معنا را دربردارد و منظور آن این است که «براثر سختی و عسر، انجام وظیفه به اندازهای که در توان است از گردن ساقط نمیشود» و براساس سلسله مراتب تدریجی امر به معروف و نهی از منکر، تاجای ممکن باید به مدارج نازله تکلیف عمل کرد. (موسوی خمینی، : 58-57) از اینروست که ایشان در تحریرالوسیله بیان میدارد «اگر ورود بعضی از علما در برخی شئون دولت (طاغوتی) موجب به پاداشتن فریضه یا فرایض یا از بین رفتن منکر یا منکراتی شود و محذور مهمتری مانند هتک حیثیت علم و علما و تضعیف عقاید افراد کم ایمان، در پی نداشته باشد واجب کفایی است که شرکت جویند.» (موسوی خمینی: 475) سیره امام راحل مشعر بر آن است که اگر زمانی تاسیس حکومت اسلامی دشوار و ناممکن باشد و حکومت اشخاص جایز نیز اصل دین را مورد هدف قرار ندهد، توسل به قانون اساسی مشروطه جهت کاهش فشار و ستم آنها مفید خواهد بود. امام(ره) هم، در زمان رضاخان و مقطعی از حکومت شاه عملا اینگونه رفتار کرد. زیرا اگرچه حکومت اسلامی، حکومتی بسیار آرمانی از مشروطه است ولی مشروطه نیز بر استبداد ترجیح دارد. برهمین مبنا، امام(ره) درکتاب کشفالاسرار از همراهیهای بسیاری از علمای بزرگ عالیمقام درتشکیلات مملکتی با سلاطین یاد میکنند (موسوی خمینی، 1323: 189-187) البته مبنای دیگر چنین همکاریهایی، اعتقاد فقیه شیعی به ضرورت وجود دائمی حکومت است، بنابراین توصیه مشروط اینگونه همکاریها یا استناد به قانون مشروطه درمقاطعی خاص، به هیچ وجه به ثبات نظریه ولایت مطلقه فقیه خدشهای وارد نمیکند و مترادف با قبول سلطنت - چه به شکل محدود و غیرمحدود - نیست. اساسا بیان تفصیلی طرح حکومت اسلامی و نظریه ولایت مطلقه فقیه و ذکر تفریعات آن از سوی امام (ره)، چیزی جز عمل به تکلیف شرعی نبوده است. این تکلیف به اقتضای ملاحظه عناصری درقالب زمان و مکان صورت پذیرفته است. منابع: ـ قرآن کریم ـ موسوی خمینی(امام)، سید روحا... صحیفه نور، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت ارشاد اسلامی، بهمن 1361. ـ خمینی، سیداحمد. سیری در کشفالاسرار و حکومت اسلامی، سعید، قم، بیتا. ـ موسوی خمینی (امام)، سید روحا... (1323). کشف الاسرار، نشر ظفر. ـ موسوی خمینی(امام)، سیدروحا...(1358). الرسائل، ج 2، معتذبیلات المجتبی الطهرانی، قم، چاپخانه مهر. ـ موسوی خمینی (امام)، سید روحا... ولایت فقیه، قم، انتشارات آزادی [بی تا]. ـ موسوی خمینی(امام). سیدروحا.... تحریرالوسیله، ج 1، نجف، مطبعهالادب [بیتا].∎
نظر شما