شناسهٔ خبر: 22805930 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: الف | لینک خبر

«هزارپا»؛ جابر حسین‌زاده نودهی؛ چشمه «هزارپا»ی طناز: سیاه و روان‌پریش

اگر بخواهیم مهم‌ترین درون‌مایه تماتیک «هزارپا» را در یک کلمه خلاصه کنیم می‌توانیم بنویسیم رمان «هزارپا» درباره شگفتی است. در این کتاب تا دل‌تان بخواهد اتفاق‌هایی رخ می‌دهد که شخصیت‌های داستان را شگفت زده می‌کند

صاحب‌خبر -

«هزارپا»

نویسنده: جابر حسین‌زاده نودهی

ناشر: چشمه؛ چاپ اول 1396

161 صفحه؛ 14 هزار تومان


****

 صد و هفدهمین کتاب از سری آثار نشر چشمه در ذیل عنوان «کتاب‌های قفسه آبی» کتابی است با عنوان «هزار پا» اثر نویسنده‌ی 37 ساله، جابر حسین‌زاده نودهی که پیش از این او را با کتاب «پاندای محجوب بامبو به دست با چشم‌های دور سیاه، در اندیشه‌ی انقراض» می‌شناختیم.

رمان «هزارپا» را باید در دسته‌ی آثار قصه‌مند این روزهای نشر چشمه طبقه‌بندی کنیم. رمانی سرشار از شخصیت‌های روان پریش، جملات کنایی و طنزآمیز و نوعی سراسیمگی که احتمالا برآمده از آشوب‌های ذهنی/روانی کاراکترهای قصه، علی الخصوص شخصیت پدرام است.

اگر بخواهیم مهم‌ترین درون‌مایه تماتیک «هزارپا» را در یک کلمه خلاصه کنیم می‌توانیم بنویسیم رمان «هزارپا» درباره شگفتی است. در این کتاب تا دل‌تان بخواهد اتفاق‌هایی رخ می‌دهد که شخصیت‌های داستان را شگفت زده می‌کند. این شگفتی خیلی زود به امری عادی و معمولی تبدیل می‌شود که دیگر حتی در کاراکترهای قصه تکانه‌ای معمولی نیز ایجاد نمی‌کند. شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم نگاه حسین زاده به مضمون شگفتی در «هزارپا» نگاهی تا حدودی جهان شمول و به عبارت دقیق‌تر استعاری است. با این که مخاطب با رویدادهایی عینی نظیر کشتن و کشته شدن در این رمان رو به رو خواهد بود اما آنچه بیش از همه دنباله روی مضمون شگفتی است، اتفاق‌هایی است که باید معمولی توصیف‌شان کنیم. متعاقب همین درون مایه است که در طول روایت مستمرا با شوخی‌ها و غافلگیری‌های طنزآمیزی رو به رو می‌شویم که منشأ اثرشان بیش از همه برآمده از شخصیتی به نام پدرام است.

شگفتی یا عبارت ادبی‌تر آن «حیرت» شاید در زمانی نه چندان دور معنایی رسا و شفاف داشت. خصوصا واژه‌ی «حیرت» را زمانی به کار می‌بردیم که به راستی اتفاقی خرق عادت به وقوع بپیوندد. اما در زمانه‌ی فعلی از فرط رخدادهای غیرعادی، این واژه را نیز – البته به طور کلی- می‌توانیم در زمره واژگان کلیشه شده به حساب بیاوریم. مهم این است که مدلول حیرت نیز به همین اندازه دست مالی شده است. اکنون امر شگفت به امری کاملا پیش پا افتاده تبدیل شده است که کسی را مسحور نمی‌کند. یکی از مهم‌ترین عناصر فحوایی کتاب حسین زاده را می‌توانیم همین تلقی از مفهوم شگفتی قلمداد کنیم.

شخصیت‌های رمان «هزارپا» هیچ کدام آدم‌های عادی نیستند، چون همگی تا حدود زیادی روان‌پریشند. از طرفی می‌توان این گونه توصیف‌شان کرد: شخصیت‌های رمان «هزارپا» همگی به طرز ساده‌ای آدم‌هایی عادی هستند، چون تا حدود زیادی روان‌پریشند. همین موضوع در «هزارپا» سوژه‌ی به سخره گرفتن مسائل پیرامونیِ اختلا‌ل‌های رایج در رفتارهای اجتماعی آدم‌ها است. حسین زاده کار را تا به سخره گرفتن شخص شخیص روانکاوِ داستان نیز پیش می‌برد. این کار طبیعی جلوه می‌کند، چون کاراکتر داستان یعنی پدرام، نمی‌تواند به سادگی از کنار پریشانی دکتر روانکاوش بگذرد.

مع الوصف، «دیوانگی» را نیز می‌توانیم یکی  دیگر از درون‌مایه‌های داستان حسین زاده برشمریم؛ به عبارت دیگر یکی از مهم‌ترین نقش‌مایه‌ها که محورهای مهمی از «هزارپا» با آن شکل می‌گیرد. وسواس‌های ذهنی، رفتارهایی که هر چه زیر ذره بین قرار می‌گیرد نمی‌توان وارسی‌اشان کرد و جنونی که به هجو جامعه تبدیل می‌شود از موتیف‌های پرتکرار «هزارپا» ست.

اما جابر حسین زاده نودهی، نویسنده‌ی کتاب در اجرای اثر چگونه عمل کرده است؟ زبان «هزارپا» زبانی شیوا، ساده و با ریتمی پرکشش است که رمان را خوش خوان کرده... اگر مخاطب آثاری با  درون‌مایه‌ای که از آن سخن گفتیم، باشید، «هزارپا» رمانی دلچسب خواهد بود که احتمالا در چند مرحله‌ی کوتاه می‌خوانیدش... حسین زاده در نثر این کتاب، خودش را درگیر تزئیینات معمول نکرده است و خیلی سریع سراغ اصل مطلب را گرفته. او توانسته در مدت زمان کوتاهی تصویر مناسبی از شخصیت‌های داستانش، فضای کلی اثر و لحن روایت بسازد تا ما با حریم «هزارپا» انس بگیریم. ویژگی دیگری که حسین زاده در اجرای اثر از آن بهره‌های بسیار برده است و از طرفی آن را به یکی از خصیصه‌های داستانِ (story) رمان بدل کرده، وجه کنایی و طنز است که گاه به شکل سر راست  و عریان، و گاه به طرز مکتومی از آن استفاده کرده است.

نودهی پیش از این نیز در کتاب «پاندای محجوب بامبو به دست با چشم‌های دور سیاه، در اندیشه‌ی انقراض» مهارتش را در نوشتن اثری طنز آزموده بود و توانسته بود به همین واسطه اثری خوش‌خوان بنویسد. او حالا در «هزارپا» به شکل و لونی دیگر به اثرش ماهیتی طنزآمیز بخشیده است، تا جایی که رمانش را خوش خوان کند و به جدیت اثر لطمه نزند.

کتاب «هزارپا»ی جابر حسین زاده نودهی را می‌توان به علاقه‌مندان داستان‌های ایرانی، به علاقه‌مندان به ادبیات و افرادی که گعده‌های ادبی را زیر ذره بین دارند(چرا که بخشی از داستان «هزارپا» در این فضا روایت می‌شود)، و به دوستداران آثاری با درون‌مایه‌ی اجتماعی می‌توان پیشنهاد کرد. فارغ از این، اگر مخاطب آثاری با خصیصه‌ی طنز هستید، احتمالا «هزارپا» به دل‌تان خواهد نشست.