به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) از ایلام، قبل از ورود به بحث بنیادگرایی اسلامی ابتدا لازم است به دو برداشت مختلف و متضاد از بنیادگرایی اشاره شود، در یک معنا بنیادگرایی بر بازگشت به اصول حقیقی دین اسلام دلالت میکند. در معنای دوم بنیادگرایی به مثابه افراط گرایی و خشونت به دلیل برداشت ظاهری از دین است که «داعش» نمونه کامل بنیادگرایی در معنای دوم محسوب میشود.
سیاستمداران غربی با پشتیبانی بنگاههای خبر پراکنی خود به صورت هدفمند بنیادگرایی اسلامی را فقط به معنای دوم بکار برده و به مخاطبین القاء میکنند. بنابراین به دنبال این مساله هستند که به افکار عمومی در دنیا بقبولانند که اسلام چیزی جز همین افراط گرایی با خشونت و ترور نیست و در واقع مسلمانان همگی به قشری گری و خشونت طلبی اعتقاد دارند.
اما بنیادگرایی و نو بنیادگرایی اسلامی در دوران معاصر پس از حمله شوروی سابق به افغانستان با کمک بلوک غرب و در راس آن ایالات متحده بنیان گذاشته شد. علت این کار نیز کمک به مجاهدین افغان و نضج احساسات دینی در بین آنها جهت مبارزه و مقابله با شوری سابق بود. مقامات رسمی آمریکا از جمله هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه اسبق این کشور بارها به این امر اذعان داشتهاند.
اما غربیها و در راس آنها آمریکایی باز به اذعان خود آنها در به وجود آوردن آخرین ورژن از ویروس بنیادگرایی افراطی اسلامی یعنی دولت اسلامی عراق و شام یا همان «داعش» نقش اساسی داشتهاند، البته نمیتوان و نباید عامل بوجود آمدن بنیادگرایی افراط اسلامی را یکسره به عوامل بیرونی و خارجی نسبت داد. واقعیت این است که بخش مهمی از عوامل بوجود آمدن بنیادگرایی افراطی اسلامی به زمینه مستعد جهت ایجاد آن در بلاد اسلامی بر میگردد.
اگر دو عامل اصلی بوجود آمدن بنیادگرایی افراطی اسلامی را به عوامل داخلی و عوامل خارجی نسبت دهیم، در مجموعه عوامل داخلی، شاید مهمترین علت را باید تعطیلی «عقل گرایی» در بین بخشی از مسلمانان و توجه صرف به پوسته ظاهری دین یا همان قشری گری در نظر گرفت.
شهید مطهری در کتاب «جاذبه و دافعه علی (ع) » جمود فکری را مهمترین تهدید برای جامعه و تفکر اسلامی تشخیص داده و به علت وجود نشانههای همیشگی آن در جامعه بارها نسبت به تکرار آن در بین جوامع و گروههای اسلامی هشدار دادهاند. به همین خاطر است که بزرگان دین همواره خردورزی و دینداری را مکمل همه پنداشتهاند. به طوری که عدم وجود هر کدام را مایه تباهی و انحراف بشر میدانند و تفاوتی هم ندارد که این انحراف در نزدیکترین زمان ممکن پیامآور اسلام یعنی خوارج در دوره حضرت علی (ع) باشند یا که نه در آغاز هزاره سوم میلادی طالبان، القاعده، جبهه النصره، احرار الشام و نهایتا داعش باشند.
آری در هر عصری امکان به وجود آمدن این گروههای قشری نگر و سفاک وجود دارد، آنجا که خصوصیات خوارج همانند فداکاری و روحیه انتحار برای رفتن به بهشت اما در عین حال نادان، شب زنده دار ولی تنگ نظر، پیشانی پینه بسته اما خشک مغزی و ... توجه به ظواهر دین به همراه لجاجت و کینه توزی در هر فردی حلول کند، فاجعهای عظیم بنام انحراف دینی بوجود میآورد که نتیجهای جز افراطی گری و خشونت در پی ندارد، خاصه اگر در آغاز هزاره سوم این افراط گرایی به زر و زور نیرنگ غربی، عبری و عربی آغشته شود حاصلی خون بار و دهشتناک را برای بشریت به ارمغان خواهد داشت که اگر با چشمان خود نمیدیدیم که چگونه در بلاد اسلامی زنانی به بازار برده فروشی کشانده شوند و برای کنیزی در صف فروش باشند، هرگز آن را باور نمیکردیم. اگر خود مشاهده نمیکردیم که چگونه مظلومانه و در عین حال با بی رحمی و قساوت طفل بی گناه در پیش چشمان والدین خود سر از تن جدا میشود هرگز قبول نمیکردیم. زنده زنده پوست کندن مخالفان بی گناه، زنده زنده سوزاندن آنها و زنده زنده به زیر آب فرو بردن اسرا، شکافتن سینه مقتولان مظلوم و بیرون کشیدن قلب آنها و سپس به زیر دندان درندگی فشردن تنها بخشی از جنایات هولناک این گروه سفاک است که با هیچ سنجهای قابل تفسیر نیست.
داعش به یمن کمکهای پیدا و پنهان نظام سلطه و در راس آن ایالات متحده و برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان، امارات متحده، قطر و رژیم صهیونیستی موفق شد سرزمینهای وسیعی از عراق و سوریه را اشغال کند و خلافت خود را به جهانیان اعلام نماید. بنابراین داعش هم به لحاظ نظری، فکری و اندیشهای ذهن بسیاری از افراد و به خصوص جوانان خام و ظاهر بین را در نوردیدند و هم به لحاظ عینی و بر روی زمین موفق شد هزاران کیلومتر از شامات را به اشغال خود درآورده و حتی تا نزدیکی مرزهای جمهوری اسلامی ایران در غرب کشور برسد و از سوی دیگر تا آستانه اشغال برخی شهر و شهرکهای لبنان نیز پیش برود. اینجا بود که کشورهای محور مقاومت در منطقه خاورمیانه و در راس آنها جمهوری اسلامی ایران با تدبیر و تیزهوشی رهبری انقلاب و پشتیبانی همه جانبه دولت تدبیر و امید، با شجاعت تمام و با رشادت و دلاوریهای نیروهای با ایمان و با راهبری هوشمندانه فرماندهان سپاه قدس ایران، حزبالله لبنان، حشد شعبی عراق و ارتش و نیروهای امنیتی سوریه، عراق و لبنان و در راس همه آنها فرمانده شجاع و با کفایت سپاه اسلام سردار پر افتخار قاسم سلیمانی و نیز پشتیبانی هوایی ارتش روسیه موفق شد همه طراحیهای دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای مرتجع و وابسته عرب را نقش بر آب کند و ظفرمندانه به عمر ناپاک حکومت داعش در عراق و سوریه پایان دهد.
اما اینک که داعش به لحاظ تسلط سرزمینی پایان یافته است جبهه مقاومت و در راس آن جمهوری اسلامی ایران بایستی استراتژیهای دقیقی را برای مبارزه با افکار و اندیشه بنیادگرایی افراطی اسلامی در پیش بگیرد چرا که اگر اندیشه و تفکر افراط و خشونت دینی ریشه کن نشود، افعی سرکش قشری گری دوباره سر بر خواهد آورد و مصیبتهای گرانتری را بر دنیای اسلام و جمهوری اسلامی ایران تحمیل خواهد نمود. بنابراین همچنان که جمهوری اسلامی ایران جهت مقابله فیزیکی با داعش کمترین تردیدی نداشت نباید در اتخاذ استراتژیهای پس از داعش درنگ بورزد به همین جهت در پایان این نوشتار به عنوان فوریترین استراتژی راهکارهای زیر پیشنهاد میگردد
اول: سرزمین اشغال شده را با نیروی نظامی میتوان آزاد کرد، همچنان که در مورد داعش این اتفاق به وقوع پیوست اما اندیشه و تفکر داعشی را بایستی با اندیشه و تفکر و کار فرهنگی پاسخ داد بنابراین باید هزینههای جنگ نرم را نیز متقبل شد و در سطح وسیعی آگاهی بخشی در مورد بنیادگرایی افراطی اسلامی در بلاد اسلامی و خطرات ناشی از آن صورت پذیرد.
دوم: دولتهای اسلامی مخالف داعش بایستی در یک دیپلماسی همه جانبه و منسجم هم به لحاظ حقوقی و هم به لحاظ سیاسی پیوندهای مستحکم دولتهای پشتیبانی کننده داعش را در مجامع بینالمللی پیگیری نموده و با اسناد متقن و محکم این پیوندها را بر ملا سازند، علاوه بر این افکار عمومی دنیا را نسبت به شراکت دولتها و قدرتهای جهانی و منطقهای و پشتیبانیهای پیدا و پنهان آنها از داعش را آگاه نمایند.
سوم: جمهوری اسلامی ایران باید از فرصت مضمحل ساختن داعش استفاده کرده و برای ایجاد و تقویت ائتلاف ضد تروریسم و خشونت در منطقه خاورمیانه و جهان به گونهای عمل نماید که حامیان منطقهای و جهانی این گروههای افراطی به آسانی نتوانند به حمایت از آنها ادامه دهند.
چهارم: با راهبری و پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران سازمانها و نهادهای غیر دولتی کشورهای اسلامی با برگزاری نشستها و کنفرانسهای منطقهای و جهانی ضمن نزدیک کردن افکار اندیشمندان اسلامی و واکاوی ریشههای بنیادگرایی افراطی اسلامی در خصوص اتخاذ راهکارهای مشترک در مبارزه با پدیده شوم افراط گرایی مذهبی به هم اندیشی در این باره بپردازند.
نوشتار: تاجالدین صالحیان – دکترای روابط بینالملل
∎
سیاستمداران غربی با پشتیبانی بنگاههای خبر پراکنی خود به صورت هدفمند بنیادگرایی اسلامی را فقط به معنای دوم بکار برده و به مخاطبین القاء میکنند. بنابراین به دنبال این مساله هستند که به افکار عمومی در دنیا بقبولانند که اسلام چیزی جز همین افراط گرایی با خشونت و ترور نیست و در واقع مسلمانان همگی به قشری گری و خشونت طلبی اعتقاد دارند.
اما بنیادگرایی و نو بنیادگرایی اسلامی در دوران معاصر پس از حمله شوروی سابق به افغانستان با کمک بلوک غرب و در راس آن ایالات متحده بنیان گذاشته شد. علت این کار نیز کمک به مجاهدین افغان و نضج احساسات دینی در بین آنها جهت مبارزه و مقابله با شوری سابق بود. مقامات رسمی آمریکا از جمله هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه اسبق این کشور بارها به این امر اذعان داشتهاند.
اما غربیها و در راس آنها آمریکایی باز به اذعان خود آنها در به وجود آوردن آخرین ورژن از ویروس بنیادگرایی افراطی اسلامی یعنی دولت اسلامی عراق و شام یا همان «داعش» نقش اساسی داشتهاند، البته نمیتوان و نباید عامل بوجود آمدن بنیادگرایی افراط اسلامی را یکسره به عوامل بیرونی و خارجی نسبت داد. واقعیت این است که بخش مهمی از عوامل بوجود آمدن بنیادگرایی افراطی اسلامی به زمینه مستعد جهت ایجاد آن در بلاد اسلامی بر میگردد.
اگر دو عامل اصلی بوجود آمدن بنیادگرایی افراطی اسلامی را به عوامل داخلی و عوامل خارجی نسبت دهیم، در مجموعه عوامل داخلی، شاید مهمترین علت را باید تعطیلی «عقل گرایی» در بین بخشی از مسلمانان و توجه صرف به پوسته ظاهری دین یا همان قشری گری در نظر گرفت.
شهید مطهری در کتاب «جاذبه و دافعه علی (ع) » جمود فکری را مهمترین تهدید برای جامعه و تفکر اسلامی تشخیص داده و به علت وجود نشانههای همیشگی آن در جامعه بارها نسبت به تکرار آن در بین جوامع و گروههای اسلامی هشدار دادهاند. به همین خاطر است که بزرگان دین همواره خردورزی و دینداری را مکمل همه پنداشتهاند. به طوری که عدم وجود هر کدام را مایه تباهی و انحراف بشر میدانند و تفاوتی هم ندارد که این انحراف در نزدیکترین زمان ممکن پیامآور اسلام یعنی خوارج در دوره حضرت علی (ع) باشند یا که نه در آغاز هزاره سوم میلادی طالبان، القاعده، جبهه النصره، احرار الشام و نهایتا داعش باشند.
آری در هر عصری امکان به وجود آمدن این گروههای قشری نگر و سفاک وجود دارد، آنجا که خصوصیات خوارج همانند فداکاری و روحیه انتحار برای رفتن به بهشت اما در عین حال نادان، شب زنده دار ولی تنگ نظر، پیشانی پینه بسته اما خشک مغزی و ... توجه به ظواهر دین به همراه لجاجت و کینه توزی در هر فردی حلول کند، فاجعهای عظیم بنام انحراف دینی بوجود میآورد که نتیجهای جز افراطی گری و خشونت در پی ندارد، خاصه اگر در آغاز هزاره سوم این افراط گرایی به زر و زور نیرنگ غربی، عبری و عربی آغشته شود حاصلی خون بار و دهشتناک را برای بشریت به ارمغان خواهد داشت که اگر با چشمان خود نمیدیدیم که چگونه در بلاد اسلامی زنانی به بازار برده فروشی کشانده شوند و برای کنیزی در صف فروش باشند، هرگز آن را باور نمیکردیم. اگر خود مشاهده نمیکردیم که چگونه مظلومانه و در عین حال با بی رحمی و قساوت طفل بی گناه در پیش چشمان والدین خود سر از تن جدا میشود هرگز قبول نمیکردیم. زنده زنده پوست کندن مخالفان بی گناه، زنده زنده سوزاندن آنها و زنده زنده به زیر آب فرو بردن اسرا، شکافتن سینه مقتولان مظلوم و بیرون کشیدن قلب آنها و سپس به زیر دندان درندگی فشردن تنها بخشی از جنایات هولناک این گروه سفاک است که با هیچ سنجهای قابل تفسیر نیست.
داعش به یمن کمکهای پیدا و پنهان نظام سلطه و در راس آن ایالات متحده و برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان، امارات متحده، قطر و رژیم صهیونیستی موفق شد سرزمینهای وسیعی از عراق و سوریه را اشغال کند و خلافت خود را به جهانیان اعلام نماید. بنابراین داعش هم به لحاظ نظری، فکری و اندیشهای ذهن بسیاری از افراد و به خصوص جوانان خام و ظاهر بین را در نوردیدند و هم به لحاظ عینی و بر روی زمین موفق شد هزاران کیلومتر از شامات را به اشغال خود درآورده و حتی تا نزدیکی مرزهای جمهوری اسلامی ایران در غرب کشور برسد و از سوی دیگر تا آستانه اشغال برخی شهر و شهرکهای لبنان نیز پیش برود. اینجا بود که کشورهای محور مقاومت در منطقه خاورمیانه و در راس آنها جمهوری اسلامی ایران با تدبیر و تیزهوشی رهبری انقلاب و پشتیبانی همه جانبه دولت تدبیر و امید، با شجاعت تمام و با رشادت و دلاوریهای نیروهای با ایمان و با راهبری هوشمندانه فرماندهان سپاه قدس ایران، حزبالله لبنان، حشد شعبی عراق و ارتش و نیروهای امنیتی سوریه، عراق و لبنان و در راس همه آنها فرمانده شجاع و با کفایت سپاه اسلام سردار پر افتخار قاسم سلیمانی و نیز پشتیبانی هوایی ارتش روسیه موفق شد همه طراحیهای دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای مرتجع و وابسته عرب را نقش بر آب کند و ظفرمندانه به عمر ناپاک حکومت داعش در عراق و سوریه پایان دهد.
اما اینک که داعش به لحاظ تسلط سرزمینی پایان یافته است جبهه مقاومت و در راس آن جمهوری اسلامی ایران بایستی استراتژیهای دقیقی را برای مبارزه با افکار و اندیشه بنیادگرایی افراطی اسلامی در پیش بگیرد چرا که اگر اندیشه و تفکر افراط و خشونت دینی ریشه کن نشود، افعی سرکش قشری گری دوباره سر بر خواهد آورد و مصیبتهای گرانتری را بر دنیای اسلام و جمهوری اسلامی ایران تحمیل خواهد نمود. بنابراین همچنان که جمهوری اسلامی ایران جهت مقابله فیزیکی با داعش کمترین تردیدی نداشت نباید در اتخاذ استراتژیهای پس از داعش درنگ بورزد به همین جهت در پایان این نوشتار به عنوان فوریترین استراتژی راهکارهای زیر پیشنهاد میگردد
اول: سرزمین اشغال شده را با نیروی نظامی میتوان آزاد کرد، همچنان که در مورد داعش این اتفاق به وقوع پیوست اما اندیشه و تفکر داعشی را بایستی با اندیشه و تفکر و کار فرهنگی پاسخ داد بنابراین باید هزینههای جنگ نرم را نیز متقبل شد و در سطح وسیعی آگاهی بخشی در مورد بنیادگرایی افراطی اسلامی در بلاد اسلامی و خطرات ناشی از آن صورت پذیرد.
دوم: دولتهای اسلامی مخالف داعش بایستی در یک دیپلماسی همه جانبه و منسجم هم به لحاظ حقوقی و هم به لحاظ سیاسی پیوندهای مستحکم دولتهای پشتیبانی کننده داعش را در مجامع بینالمللی پیگیری نموده و با اسناد متقن و محکم این پیوندها را بر ملا سازند، علاوه بر این افکار عمومی دنیا را نسبت به شراکت دولتها و قدرتهای جهانی و منطقهای و پشتیبانیهای پیدا و پنهان آنها از داعش را آگاه نمایند.
سوم: جمهوری اسلامی ایران باید از فرصت مضمحل ساختن داعش استفاده کرده و برای ایجاد و تقویت ائتلاف ضد تروریسم و خشونت در منطقه خاورمیانه و جهان به گونهای عمل نماید که حامیان منطقهای و جهانی این گروههای افراطی به آسانی نتوانند به حمایت از آنها ادامه دهند.
چهارم: با راهبری و پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران سازمانها و نهادهای غیر دولتی کشورهای اسلامی با برگزاری نشستها و کنفرانسهای منطقهای و جهانی ضمن نزدیک کردن افکار اندیشمندان اسلامی و واکاوی ریشههای بنیادگرایی افراطی اسلامی در خصوص اتخاذ راهکارهای مشترک در مبارزه با پدیده شوم افراط گرایی مذهبی به هم اندیشی در این باره بپردازند.
نوشتار: تاجالدین صالحیان – دکترای روابط بینالملل