برخی اشعار هرقدر هم که زمان از روی آنها بگذرد کهنه نمیشوند و از خاطرهها بیرون نمیروند. نمونههای بسیاری از شعرای قدیمی تا شعرای امروز میتوان مثال زد که سرودهای ورد زبان شده و همه آن را زمزمه میکنند. حتی بسیاری از آن اشعار به صورت ضربالمثل در آمده و برخی خاطرات بسیاری را برای مخاطب تداعی میکند.
مرحوم حبیبالله چایچیان متخلص به «حسان» از شعرای آیینی کشور که شب گذشته دار فانی را در سن 94 سالگی وداع گفت اشعار بسیاری دارد. هرچند ممکن است مخاطب نداند یک شعر یا سروده متعلق به این شاعر است اما آن را در ذهن دارد و آن را با خود زمزمه میکند. یکی از این اشعار معروف شعر «امشب شهادتنامهی عشاق امضا میشود» است که از دیرباز در هیاتهای مذهبی خوانده میشد و همه با این شعر خاطره داشته و با آن در عزای «اشرف اولاد آدم» گریستهاند.
امشب شهادت نامهی عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا میشود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا میشود
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا میشود
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گمگشته پیدا میشود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا میشود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا میشود
امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا میشود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها میشود
امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان این حلقه یغما میشود
امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد
فردا انیس خولی و دیر نصارا میشود
ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد «حسان»
فردا اسارت نامهی زینب چو اجرا میشود
∎
مرحوم حبیبالله چایچیان متخلص به «حسان» از شعرای آیینی کشور که شب گذشته دار فانی را در سن 94 سالگی وداع گفت اشعار بسیاری دارد. هرچند ممکن است مخاطب نداند یک شعر یا سروده متعلق به این شاعر است اما آن را در ذهن دارد و آن را با خود زمزمه میکند. یکی از این اشعار معروف شعر «امشب شهادتنامهی عشاق امضا میشود» است که از دیرباز در هیاتهای مذهبی خوانده میشد و همه با این شعر خاطره داشته و با آن در عزای «اشرف اولاد آدم» گریستهاند.
امشب شهادت نامهی عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا میشود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا میشود
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا میشود
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گمگشته پیدا میشود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا میشود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا میشود
امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا میشود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها میشود
امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان این حلقه یغما میشود
امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد
فردا انیس خولی و دیر نصارا میشود
ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد «حسان»
فردا اسارت نامهی زینب چو اجرا میشود