به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)،مدرس یکی از علمای بزرگ و به نام سده اخیر است که در بسیاری از عرصهها، الگو و سرآمد عصر خویش بود. فقیهی نو اندیش، فیلسوفی که تنها آگاه به فلسفه محض نبود، بلکه بیدارگر بود، مفسر، اقتصاددان، سیاستمداری توانا و تیزهوش، تاریخدان و تاریخشناسی که ویژگیهای بسیاری داشت که بسیاری از علما هم به آن اعتراف کردهاند.
محمد صداق مزینانی که خود کتابی درباره سرگذشت، افکار و آثار شهید مدرس به رشته تحریر درآورده است، با بیان مطلب فوق، افزود: در رابطه با مدرس، کتابها و مقالههای بسیاری نوشته و منتشر شده است. اما من تلاش کردم تا در این کتاب به تمام منابع موجود درباره مدرس رجوع کنم و حتی اسنادی که تازه پیدا شده و هنوز منتشر نشده است. اشتباهات فاحشی هم که در مورد او شده بود را مد نظر قرار دادیم تا دوباره در این کتاب تکرار نشود.
این نویسنده ادامه داد: مدرس به لحاظ این که یک مجتهد طراز اول بود، از سوی آخوند خراسانی و ملاعبدالله مازندرانی به عنوان یکی از علمای طراز اول معرفی شد که در مجلس دوم حضور پیدا کند و بر مصوبات مجلس نظارت داشته باشد تا منافانی با شرع نداشته باشند. در واقع کاری که از او خواسته شده بود، چیزی نزدیک به وظیفه شورای نگهبان بود که حضرت امام ( رحمت الله علیه) معرفی کردند. زمانی که ایشان را به مجلس معرفی کردند، در اصفهان به تدریس مشغول بودند. نام فامیل او در واقع، طباطبایی است و چون مدرس طراز اولی بود، با نام مدرس مشهور شد.
مزینانی افزود: حضور مدرس در مجلس هم جنبه فقاهت داشت و هم نمایندگی مردم. در دورههای بعد هم او به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس حضور داشت تا زمانی که دیگر اجازه ندادند و او را دستگیر و تبعید کردند. در دوره آخر ، دوره هفتم، هم رای مدرس از همه بیشتر بود ولی رضا خان اجازه نداد که حتی یک رای به نام مدرس خوانده شود. مدرس هم با طنز گفت: پس آن یک رای که من به خودم دادم، کجاست؟!
این پژوهشگر در رابطه با وجه سیاسی شخصیت مدرس گفت: مدرس علاوه بر آن که از فقهای طراز اول بود، بعدها به یک فرد مجلسی هم تبدیل شد. اما نه یک فرد عادی مجلسی. فرد برجستهای که وقتی سخن میگفت، دیگران را تحت تاثیر قرار میداد و دیگران برای او و حرفش احترام خاصی قائل بودند و معمولا وقتی سخن میگفت، جمعی را هم به دنبال خودش میکشید و در رای دادن به لوایح، بسیاری از نمایندگان مجلس به سخنان مدرس و موضعگیری او توجه میکردند. و مشهور بود که ایشان در رای دادن، مصالح عمومی را بر مصالح شخصی و فرقهای مقدم میدانست.
مزینانی افزود: از ویژگیهای دیگر ایشان در مجلس، تحمل عقاید مخالفان بود. معتقد بود که فضای مجلس باید به گونهای باشد که دیگران بتوانند عقاید خودشان را بیان کنند. مثلا اگر با عقاید وثوقالدوله مخالف بود، مخالفت خودش را خیلی صریح بیان میکرد. منتها توهین نمیکرد. صریحالهجه بود و اگر مصلحتی را مییافت، سازشکاری درش نبود. طبع آزادی داشت و آزادگی مدرس بر شهامت و صداقتش میچربید. هیچ طمعی برای مسائل فردی و شخصی نبود و شاید مجموع این خصایل بود که باعث شد تا حضرت امام از مدرس به عنوان الگوی نمایدگان مجلس یاد کنند.
نویسنده کتاب سرگذشت، افکار و اثار آیتالله مدرس در ادامه گفت: او دین و سیاست را عجین میدانست. چرا که ماهیت اسلام این طور است. اسلام دینی سیاسی است.و به قول امام خمینی ( رحمت الله علیه) بابهای فقهی سیاسی، بیش از مسائل عبادی است. سه چهارم کتابهای فقهی سیاسی هستند. این ویژگی را آیات قرآن هم دارند. لذا مدرس هم جدایی دین از سیاست را مسالهای استعماری میدانست. مدرس از نظر علمی مقام بالای داشت؛ تاریخدان، فقیه، مصلح، سیاستشناس و سیاستمدار زیرک و باهوش بود. زمانشناس بود و آگاه به نیازهای روزگار. کسی که روزگار خود را بشناسد، میتواند هم درد باشد و هم درمان. علاوه بر همه اینها، او مدرسی چیرهدست بود و دهها شاگرد و عالم بارز و روشناندیش را پرورش داده بود.
وی درباره ابعاد علمی شخصیت مدرس گفت: مدرس در زمینههای نطری و عملی، طرحهایی نو از خود به جا گذاشت و بابی گسترده برای آفاقی نو گشود. او در فقه و اصول سرآمد بود. انسانی که با نیازهای زمانه خود آشنا بود. آگاهی و مطالعات متنوعی داشت و از او فقیهی ساخته بود که مانندش در افراد مشابه آن روزگار نبود. علاوه بر اینها او به تفسیر قرآن هم عنایت ویژهای داشت و حتی طرحی در این زمینه آماده کرده بود.
مزینانی درباره مخالفت مدرس با حق رای نسوان گفت: این مساله در زمان امام(ره) هم مطرح بود. امام در زمان پهلوی اول و دوم با انتخاب شدن و انتخاب کردن خانمها مخالف بود. نه به این معنا که با حضور یا حق رای زنها مخالف باشند، بلکه میگفتند؛ مگر مردها در حق رای آزادند که شما میخواهید زنها هم رای بدهند. در دوره مدرس هم کلوپهایی به نام آزادی زنها تشکیل شده بود که بیشتر سمت و سوی غربی داشت. مدرس معتقد بود که اینها ظاهرش این است که میخواهند به زنها آزادی دهند اما در واقع میخواهند زنها را در فساد گرفتار کنند. در مورد حق رای هم، مدرس میترسید که زنها را با نام حضور اجتماعی، گرفتار مفسده و فرهنگ غرب کنند.
این پژوهشگر دررابطه با جریان مشروطه خواهی در آن زمان گفت: در آن زمان دو جریان حضور داشتند که مخالف و موافق مشروطهخواهی بودند. آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی از موافقان مشروطه بودند که مدرس هم شاگرد ایشان بود. اما ملا کاظم یزدی که الان به عنوان مخالف مشروطه مطرح میشود؛ او هم در ابتدا موافق آن بود. اما بعدها که مشروطهخواهان غربی مثل تقیزاده از راه رسیدند و قانون اساسی را هم بر اساس قانون اساسی کشورهای اروپایی نوشتند، مخالفت او شروع شد.ملامحمد کاظم یزدی و ملاعبدالله مازندرانی میگفتند که مشروطه در هر کشوری باید بر مبنای فرهنگ همان کشور باشد. این نکته در متن اعلامیه آخوند خراسانی هم آمده است؛ بازسازی مشروطه بر اساس فرهنگ شیعی. که متاسفانه به خاطر شهادت رهبر مشروطه که آخوند خراسانی بود، کار به دست مشروطه غربی افتاد و آنها جریان مشروطه را منحرف کردند تا جایی که کودتای رضاخان از توی آن بیرون آمد و مشروطه را مصادره کردند.
محمد صادق مزینانی درباره طرح استیضاح رضاخان که توسط مدرس در مجلس مطرح شد، گفت: رضا خان که آمد، چون در ابتدا از خودش لیاقت و شایستگی نشان داد، مدرس هم در اوایل، مانند بقیه، با او مخالفتی نداشت. مدتی که گذشت، مدرس به این نتیجه رسید که کارهای رضاخان برای این نیست که میخواست به وضعیت کشور، سر و سامانی دهد بلکه از جاهطلبی او نشات میگرفت. به همین خاطر، مدرس هم شروع به افشاگری و مخالف کرد. رضا خان در ابتدا برای تصاحب حکومت، داعیه جمهوریخواهی داشت. چون میخواست قاجار را کنار بزند تا خودش حکومت را به دست گیرد که مدرس با او مخالفت کرد.
وی در ادامه تصریح کرد: مخالفت مدرس باعث شد که رضاخان شکست بخورد و به نزد علمای قم رفت و اطلاعیهای نوشت که در آن جمهوریخواهی را واگذار کرد. مدرس معتقد بود که رضا خان را انگلیسیها روی کار آوردهاند و آنها او را میچرخانند. جمهوری رضا خان که شکست خورد، او از راههای دیگری وارد شد که دستگیری مخالفان و تبعید مدرس به خواف و بعد هم شهادت مدرس از پیامدهای آن بود.
این نویسنده و پژوهشگر در پایان عنوان کرد: رضا خان، مدرس را از خواف به کاشمر فرستاد و نزدیک به سه ماه از حضور او در کاشمر نگذشته بود که در شب دهم آذرماه 1316، مصادف با بیست و هفتم رمضان، در حالی که او روزه بود، چند نفر از تهران ماموریت گرفتند تا او را به شهادت برسانند. رضا خان بسیار از مدرس وحشت داشت، با وجود این که او را در قلعه خواف حبس کرده بود، باز هم راضی نشد و دستور قتل او را صادر کرد.
∎
محمد صداق مزینانی که خود کتابی درباره سرگذشت، افکار و آثار شهید مدرس به رشته تحریر درآورده است، با بیان مطلب فوق، افزود: در رابطه با مدرس، کتابها و مقالههای بسیاری نوشته و منتشر شده است. اما من تلاش کردم تا در این کتاب به تمام منابع موجود درباره مدرس رجوع کنم و حتی اسنادی که تازه پیدا شده و هنوز منتشر نشده است. اشتباهات فاحشی هم که در مورد او شده بود را مد نظر قرار دادیم تا دوباره در این کتاب تکرار نشود.
این نویسنده ادامه داد: مدرس به لحاظ این که یک مجتهد طراز اول بود، از سوی آخوند خراسانی و ملاعبدالله مازندرانی به عنوان یکی از علمای طراز اول معرفی شد که در مجلس دوم حضور پیدا کند و بر مصوبات مجلس نظارت داشته باشد تا منافانی با شرع نداشته باشند. در واقع کاری که از او خواسته شده بود، چیزی نزدیک به وظیفه شورای نگهبان بود که حضرت امام ( رحمت الله علیه) معرفی کردند. زمانی که ایشان را به مجلس معرفی کردند، در اصفهان به تدریس مشغول بودند. نام فامیل او در واقع، طباطبایی است و چون مدرس طراز اولی بود، با نام مدرس مشهور شد.
مزینانی افزود: حضور مدرس در مجلس هم جنبه فقاهت داشت و هم نمایندگی مردم. در دورههای بعد هم او به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس حضور داشت تا زمانی که دیگر اجازه ندادند و او را دستگیر و تبعید کردند. در دوره آخر ، دوره هفتم، هم رای مدرس از همه بیشتر بود ولی رضا خان اجازه نداد که حتی یک رای به نام مدرس خوانده شود. مدرس هم با طنز گفت: پس آن یک رای که من به خودم دادم، کجاست؟!
این پژوهشگر در رابطه با وجه سیاسی شخصیت مدرس گفت: مدرس علاوه بر آن که از فقهای طراز اول بود، بعدها به یک فرد مجلسی هم تبدیل شد. اما نه یک فرد عادی مجلسی. فرد برجستهای که وقتی سخن میگفت، دیگران را تحت تاثیر قرار میداد و دیگران برای او و حرفش احترام خاصی قائل بودند و معمولا وقتی سخن میگفت، جمعی را هم به دنبال خودش میکشید و در رای دادن به لوایح، بسیاری از نمایندگان مجلس به سخنان مدرس و موضعگیری او توجه میکردند. و مشهور بود که ایشان در رای دادن، مصالح عمومی را بر مصالح شخصی و فرقهای مقدم میدانست.
مزینانی افزود: از ویژگیهای دیگر ایشان در مجلس، تحمل عقاید مخالفان بود. معتقد بود که فضای مجلس باید به گونهای باشد که دیگران بتوانند عقاید خودشان را بیان کنند. مثلا اگر با عقاید وثوقالدوله مخالف بود، مخالفت خودش را خیلی صریح بیان میکرد. منتها توهین نمیکرد. صریحالهجه بود و اگر مصلحتی را مییافت، سازشکاری درش نبود. طبع آزادی داشت و آزادگی مدرس بر شهامت و صداقتش میچربید. هیچ طمعی برای مسائل فردی و شخصی نبود و شاید مجموع این خصایل بود که باعث شد تا حضرت امام از مدرس به عنوان الگوی نمایدگان مجلس یاد کنند.
نویسنده کتاب سرگذشت، افکار و اثار آیتالله مدرس در ادامه گفت: او دین و سیاست را عجین میدانست. چرا که ماهیت اسلام این طور است. اسلام دینی سیاسی است.و به قول امام خمینی ( رحمت الله علیه) بابهای فقهی سیاسی، بیش از مسائل عبادی است. سه چهارم کتابهای فقهی سیاسی هستند. این ویژگی را آیات قرآن هم دارند. لذا مدرس هم جدایی دین از سیاست را مسالهای استعماری میدانست. مدرس از نظر علمی مقام بالای داشت؛ تاریخدان، فقیه، مصلح، سیاستشناس و سیاستمدار زیرک و باهوش بود. زمانشناس بود و آگاه به نیازهای روزگار. کسی که روزگار خود را بشناسد، میتواند هم درد باشد و هم درمان. علاوه بر همه اینها، او مدرسی چیرهدست بود و دهها شاگرد و عالم بارز و روشناندیش را پرورش داده بود.
وی درباره ابعاد علمی شخصیت مدرس گفت: مدرس در زمینههای نطری و عملی، طرحهایی نو از خود به جا گذاشت و بابی گسترده برای آفاقی نو گشود. او در فقه و اصول سرآمد بود. انسانی که با نیازهای زمانه خود آشنا بود. آگاهی و مطالعات متنوعی داشت و از او فقیهی ساخته بود که مانندش در افراد مشابه آن روزگار نبود. علاوه بر اینها او به تفسیر قرآن هم عنایت ویژهای داشت و حتی طرحی در این زمینه آماده کرده بود.
مزینانی درباره مخالفت مدرس با حق رای نسوان گفت: این مساله در زمان امام(ره) هم مطرح بود. امام در زمان پهلوی اول و دوم با انتخاب شدن و انتخاب کردن خانمها مخالف بود. نه به این معنا که با حضور یا حق رای زنها مخالف باشند، بلکه میگفتند؛ مگر مردها در حق رای آزادند که شما میخواهید زنها هم رای بدهند. در دوره مدرس هم کلوپهایی به نام آزادی زنها تشکیل شده بود که بیشتر سمت و سوی غربی داشت. مدرس معتقد بود که اینها ظاهرش این است که میخواهند به زنها آزادی دهند اما در واقع میخواهند زنها را در فساد گرفتار کنند. در مورد حق رای هم، مدرس میترسید که زنها را با نام حضور اجتماعی، گرفتار مفسده و فرهنگ غرب کنند.
این پژوهشگر دررابطه با جریان مشروطه خواهی در آن زمان گفت: در آن زمان دو جریان حضور داشتند که مخالف و موافق مشروطهخواهی بودند. آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی از موافقان مشروطه بودند که مدرس هم شاگرد ایشان بود. اما ملا کاظم یزدی که الان به عنوان مخالف مشروطه مطرح میشود؛ او هم در ابتدا موافق آن بود. اما بعدها که مشروطهخواهان غربی مثل تقیزاده از راه رسیدند و قانون اساسی را هم بر اساس قانون اساسی کشورهای اروپایی نوشتند، مخالفت او شروع شد.ملامحمد کاظم یزدی و ملاعبدالله مازندرانی میگفتند که مشروطه در هر کشوری باید بر مبنای فرهنگ همان کشور باشد. این نکته در متن اعلامیه آخوند خراسانی هم آمده است؛ بازسازی مشروطه بر اساس فرهنگ شیعی. که متاسفانه به خاطر شهادت رهبر مشروطه که آخوند خراسانی بود، کار به دست مشروطه غربی افتاد و آنها جریان مشروطه را منحرف کردند تا جایی که کودتای رضاخان از توی آن بیرون آمد و مشروطه را مصادره کردند.
محمد صادق مزینانی درباره طرح استیضاح رضاخان که توسط مدرس در مجلس مطرح شد، گفت: رضا خان که آمد، چون در ابتدا از خودش لیاقت و شایستگی نشان داد، مدرس هم در اوایل، مانند بقیه، با او مخالفتی نداشت. مدتی که گذشت، مدرس به این نتیجه رسید که کارهای رضاخان برای این نیست که میخواست به وضعیت کشور، سر و سامانی دهد بلکه از جاهطلبی او نشات میگرفت. به همین خاطر، مدرس هم شروع به افشاگری و مخالف کرد. رضا خان در ابتدا برای تصاحب حکومت، داعیه جمهوریخواهی داشت. چون میخواست قاجار را کنار بزند تا خودش حکومت را به دست گیرد که مدرس با او مخالفت کرد.
وی در ادامه تصریح کرد: مخالفت مدرس باعث شد که رضاخان شکست بخورد و به نزد علمای قم رفت و اطلاعیهای نوشت که در آن جمهوریخواهی را واگذار کرد. مدرس معتقد بود که رضا خان را انگلیسیها روی کار آوردهاند و آنها او را میچرخانند. جمهوری رضا خان که شکست خورد، او از راههای دیگری وارد شد که دستگیری مخالفان و تبعید مدرس به خواف و بعد هم شهادت مدرس از پیامدهای آن بود.
این نویسنده و پژوهشگر در پایان عنوان کرد: رضا خان، مدرس را از خواف به کاشمر فرستاد و نزدیک به سه ماه از حضور او در کاشمر نگذشته بود که در شب دهم آذرماه 1316، مصادف با بیست و هفتم رمضان، در حالی که او روزه بود، چند نفر از تهران ماموریت گرفتند تا او را به شهادت برسانند. رضا خان بسیار از مدرس وحشت داشت، با وجود این که او را در قلعه خواف حبس کرده بود، باز هم راضی نشد و دستور قتل او را صادر کرد.
نظر شما