بتمن را همه دوست داریم. بدون شک او جزو محبوبترین و پرطرفدارترین شخصیتهای خیالی تمامی دوران است. اگر قبول ندارید، تنها کافی است نگاهی به مجموعه آثاری که تا به حال با محوریت این شخصیت ساخته شده بیاندازید تا شما نیز با من هم نظر شوید؛ از صدها جلد کمیکی که در وصف این شخصیت نوشتهشده گرفته تا چندین و چند مجموعه فیلم سینمایی و انیمیشنهای مختلف و بازیهای کامپیوتری! دلیلش هم خب سادهست، بتمن سوپرهیرویی است که دست برقضا قدرت خارقالعادهای ندارد، پرواز هم نمیکند، نامیرا هم نیست و بهبیان سادهتر یکیست مثل خودمان، برای همین هم همذات پنداری با او راحتتر بهنظر میرسد. تازه بتمن کلی هم گجت و اسباببازی هیجانانگیز دارد و یک خروار هم پول و ثروت. هوم، به نظر میرسد اگر به هرکداممان حق انتخاب میدادند، بیشک بدمان نمیآمد جای بتمن بودیم...
از بین محصولات بالا، شاید ویدیوگیمها بتوانند بیش از همه آرزوی ما را برای قرارگرفتن در نقش یک قهرمان خیالی به واقعیت نزدیک کنند. بهشخصه اولین باری که در یک بازی جای بتمن قرار گرفتم را هیچوقت فراموش نخواهم کرد! اما چه میشد اگر میتوانستیم تجربهای واقعیتر و ملموستر از این هم داشته باشیم؟ تجربهای که برای مدتی کوتاه ما را از دنیای واقعی جدا کرده و با خود به فضای افسانهای گاتهام ببرد؟
بتمن لایو دقیقاً همین کار را با تماشاچیانش کرده، نمایشی که با جزئیات فوقالعاده و صحنهآرایی بینظیر و صداگذاری و نورپردازی خیرهکنندهاش، چنان تجربهای ملموس و در عین حال وفادار به کمیکبوک به بیننده ارائه کرده که مطمئناً هیچکدام از تماشاچیان، این نمایش را تا عمر دارند فراموش نخواهند کرد. یک لحظه فکرش را بکنید! شما آنجا نشستهاید و تمام کاراکترهای محبوبتان تنها چند قدم با شما فاصله دارند. میتوانید همراه با آنها سوار بتموبیل شوید، در خیابانهای گاتهام رانندگی کرده و حتی وارد تیمارستان آرکام شوید! باور کنید هزاران بار تماشای فیلمهای بتمن در سینماهای آیمکس و سهبُعدی هم نمیتواند ذرهای با لذت این تجربه برابری کند!
برای دانلود ویدیو به آپارات مراجعه کنید
سال ۲۰۱۱ میلادی، وقتی آنتونی ون لستِ کارگردان و دارودستهاش نمایش «بتمن لایو» را روی صحنه بردند، هیچکس فکرش را هم نمیکرد که با چنین شاهکاری روبهرو شود. نمایشی که دو سال و نیم آماده کردنش طول کشید و چیزی حدود هفت و نیم میلیون پوند خرج برداشت. اعضای این گروه، اجرای نمایش خود را در تابستان ۲۰۱۱ میلادی و از شهر منچستر در بریتانیا آغاز کردند. بعد از آن، این گروه نمایش خود را تقریباً به تمامی نواحی بریتانیا برد و سپس سری هم به امریکای جنوبی و شهر دالاس در تگزاس زد. بعد از چند اجرا در امریکای شمالی در سال ۲۰۱۲، گروه مابقی تورهای خود را کنسل کرد و دیگر هم خبری از آنها نشد. درنهایت آه و افسوس ماند برای آنهایی که نتوانستند این نمایش را از نزدیک تجربه کنند!
«بتمن لایو» نمایشی است پرهزینه و رنگارنگ، پر از صحنههای آکروباتیک و اجراهای خیرهکننده که آمادهکردن صحنهاش هربار حدود دو روز طول میکشیده. در این نمایش دو ساعته، ۲۳ بازیگر و ۲۰ بندباز (آکروبات) مختلف به ایفای نقش پرداختهاند که برای این تعداد افراد، چیزی حدود پانصد مدل لباس مختلف طراحی شده است. از دیگر موارد خیرهکننده این نمایش میتوان به استفاده از یک نمایشگر سی متری با طرح لوگوی بتمن که از آن برای روایت بخشهایی از داستان استفاده شده و نیز طراحی بتموبیلی در ابعاد و اندازه واقعی اشاره کرد. طراحی بتموبیل را فردی با نام پروفسور گوردون موری برعهده داشته که کارش مهندسی اتوموبیلهای فرمول یک است. نتیجه؟ بتموبیلی شده که به سختی می توان از آن چشم برداشت!
نویسندگی نمایشنامه بتمن لایو را آلن هینبرگ مشهور برعهده داشته که همگی او را برای نوشتن فیلمنامه فیلم واندروومن در کنار جف جانز به یاد داریم. البته که خود شخصِ جف جانز نیز در این نمایش دستی داشته و در کار نویسندگی نمایشنامه نیز با هینبرگ همکاری کرده است. هینبرگ ادعا دارد که برای نوشتن این اثر، از مجموعه فیلمهای بتمن تیم برتون، مجموعه انیمیشنی Batman: The Animated Series و علیالخصوص خود کمیکبوکها استفاده کرده. البته از آنجایی که قرار بوده این نمایش مخاطب عامتری داشته و به قولی خانوادگیتر باشد، کمی از تیره و تاریکی اثر کم کردهاند، البته فقط کمی!
با وجود تمامی این اسامی بزرگی که نام بردیم اما، بتمن لایو داستان سادهای دارد. این نمایش با صحنه کشته شدن پدر و مادر بروس وین آغاز میشود؛ پس از آن شاهد آشنایی بتمن و رابین (دیک گریسون)، در جریان حادثه کشتهشدن خانواده گریسون در صحنه بندبازی در سیرک هستیم. در این بین بروس وین هویت اصلی خود را برای رابین آشکار کرده و او را همراه با خود به بتکیو، نزد آلفرد میبرد. در آنجا بتمن به دیک گریسون آموزش میدهد که چطور خشم خود را کنترل کرده و فقط برای عدالت مبارزه کند، نه انتقام!
در ادامه اما میبینیم که جوکر باری دیگر کنترل تیمارستان آرکام را در دست گرفته و درنهایت موفق میشود با تهدید آزاد کردن بیماران تیمارستان آرکام، بتمن را به این مکان مخوف بکشاند. بتمن پس از ورود به تیمارستان، با تمامی دشمنان درجه یک خود یعنی مترسک، پویزن آیوی، تو-فیس و پنگوئن روبهرو میشود. در نهایت پویزن آیوی بتمن را مسموم کرده و بیماران تیمارستان این قهرمان را به زنجیر میکشند. اما درست در همین لحظه رابین و کتوومن به فریاد بتمن میرسند و جان او را نجات میدهند. درنهایت و با نجات جان بتمن، رابین که بالاخره تواناییهای خود را ثابت کرده، به جایگاه رفیع دستِ راست بتمن نائل میشود.
در این نمایش شاهد حضور محبوبترین شخصیتهای دیسی هستیم؛ از رفقای همیشگی بتمن مثل رابین و آلفرد و کمیسر گوردون گرفته تا دشمنان درجه یک بتمن مثل ریدلر، مترسک و پنگوئن و صد البته، ستاره صحنه که طبق معمول کسی نیست جز شخص جوکر!
انتخاب بازیگر برای این نمایش هم خودش هفتخان رستمی بوده. هر داوطلب باید ابتدا تست بازیگری و سپس تست مبارزه میداد. غیر از این تست اولیه که توسط دستاندرکاران اصلی نمایش انجام میشد، کمپانی دیسی و کمپانی برادران وارنر هم جداگانه با هر کدام از آنها مصاحبه میکردند. پس از آن و درصورت قبولی، بازیگران را به کلاس پرواز میفرستادند تا ببینند یک وقت دوستان خدای نکرده ترس از ارتفاع نداشته باشند و موقع معلق شدن در هوا، حالشان بد نشود. اینجا بود که تازه قبولی صددرصد هر نفر معلوم میشد.
جالب است بدانید به علت سنگین بودن نقش بتمن، دو بازیگر در شبهای مختلف نقش این کاراکتر را بازی کردهاند. بروس وین یا همان بتمن شماره یک کسی نیست جز سم هوگانِ اسکاتلندی که ادعا دارد سه ماه تمام فقط برای اجرای درست صحنههای پریدن بتمن به آسمان (با طناب) تمرین کرده است. البته که جدای از این داستانها و پیش از نمایش، کلاسهای آموزش کُشتی و فنون مبارزهای و بندبازی هم برای بازیگران برگزار شده بود. بازیگر دیگری که نقش بروس وین و بتمن را برعهده داشته، نیک کورت بوده که او نیز مانند سم هوگان نقشش را عالی ایفا کرده است. حالا یک چیز دیگر که جالب است بدانید این است که هربار عوض کردن لباس بتمن و تبدیل او به بروس وین، تنها چیزی حدود یک دقیقه و پنج ثانیه طول میکشیده و چهار نفر هم به او در این تعویض کمک میکردهاند. هرچند برای کاهش مدت زمان تعویض لباس، بتمن بینوا ناچار بوده بخشی از لباس بروس وین را زیر کاستوم بتمنش تحمل کند.
حالا یک چیز جالب دیگری هم بگویم که حسابی حالش را ببرید! نقش رابین را هم به دلیل سنگین بودن دو نفر ایفا کردهاند. یکی از رابینها کسی نیست جز کامران دارابی-فورد، که یک نیمهایرانیست و در حال حاضر ساکن انگلستان است. جدا از احساساتی شدن، باید اعتراف کنم کامران دارابی در نقشش فوقالعاده بوده و برای اولین بار رابینی را ارائه کرده که عیناً آدم را یاد نسخه کمیکبوکیاش میاندازد!
و اما! میرسیم به مارک فراست، بازیگر دیگر انگلیسی که نقش جوکر را در این نمایش برعهده داشته. یک سوالی که اینجا پیش میآید این است که این آقای فراست اصلاً تا حالا کجا بوده؟ موقع انتخاب بازیگر جوکر برای جوخه انتحار چه میکرده؟ اغراق نمیکنم، ولی کافیست تنها یک نگاه به تصویر آقای فراست بیاندازید تا ببینید دیگر از این چهره جوکرتر نداریم! جدا از چهره این آدم که انگار از خود کمیک درآمده، بازیاش در نقش جوکر بهقدری فوقالعاده است که بیراه نیست او را معقولترین و در عین حال نزدیکترین بازیگری به کمیک بنامیم که تا به حال نقش جوکر را بازی کرده. در زیر میتوانید نگاهی به تصویر این جوکر منحصر به فرد بیاندازید.
دیدید؟ حالا قبول کنید که حق با من است و این جوکر بهترین نسخهی زنده موجود از جوکر است! مارک فراست در مصاحبهای راجع به نقشش گفته:
بتمن لایو یه نمایش خونوادگیه. غیر از اون، یه اجرای زنده هم هست، برای همین این نمایش نمیتونست چه از لحاظ بازیگری و چه از هر لحاظ دیگهای، به سیاهی و تاریکی اثر کریستوفر نولان باشه. جوکرِ «بتمن لایو» درواقع یک استاد برگزاری نمایشه (در این نمایش جوکر صاحب یک سیرک بزرگه و برای بینندهها نمایش و تردستیهای مختلف اجرا میکنه)، برای همین هم من باید با تماشاچیها ارتباط برقرار میکردم و باهاشون صحبت میکردم.
من خودم عاشق تمام نقشهای جوکریم که تا حالا بازیگرای مختلف اجرا کردن. اما تو این نمایش سعی کردم نسخه منحصر به فرد خودم رو به اجرا در بیارم. بهشخصه، لحظه ورودم به صحنه رو از باقی لحظات اجرا بیشتر دوست دارم. (صحنهای که هارلی کوئین با کوبیدن روی صفحهای، جعبهای را باز کرده و جوکر از آن به هوا میپرد!) میتونستم دقیقاً احساس کنم که تماشاچیا چقدر منتظر این لحظه و حضور جوکر هستن.
مارک فراست، در جواب به این سوال که چطور میتوان نقش یک کاراکتر منفی، آن هم مثل جوکر را اجرا و با او همذاتپنداری کرد، پاسخ میدهد:
بههرحال در وجود همه ما نشونههای از خشم و پلیدی هست. برای بازی تو همچین نقشی، باید سعی کنید به این نقاط دسترسی پیدا کنید و اونها رو به نمایش بگذارید. به نظر من بهترین راه درک آدم بدهای داستان، اینه که اول از همه بفهمیم چه اتفاقی در گذشته براشون افتاده، چه آسیبی بهشون وارد شده یا چه رنجی در گذشته کشیدن که حالا به همچین چیزی تبدیل شدن؟ چیزی که همیشه راجعبه بازیگری هیث لجر دوست داشتم همین بود که دقیقاً میتونستی آسیبی که به این شخصیت وارد شده رو ببینی و حس کنی. درواقع میخوام بگم آدم همینطوری و شانسکی به آدم بَده تبدیل نمیشه، تبدیل شدن به همچین آدمی حتماً شرایط خاصی رو میطلبه.
همانطور که پیش از این هم اشاره کردیم، جوکر تنها ویلنی نیست که بتمن در این نمایش با آن روبهرو میشود، تقریباً تمام دشمنان اصلی بتمن در این نمایش حضور دارند. اما، اجازه دهید جایزه بهترین طراحی لباس را به مترسک بدهیم. مترسک این نمایش، با آن ابعاد عجیب و غریب و صداگذاری فوقالعادهاش واقعاً ترسناک از آب درآمده! پیشنهاد میکنم برای حسن ختام، ویدیو زیر را که تنها بخش کوچکی از این نمایش دو ساعته است، حتماً تماشا کنید (متاسفانه چون نسخه ضبط شدهای از این نمایش موجود نیست، ناچاریم به ویدیویی که تماشاچیها با موبایل ضبط کردهاند، بسنده کنیم):