
زلزله کرمانشاه نه تنها گسلهای ژئوفیزیکی این سرزمین را به حرکت در آورده، بلکه گسلهای ملی را نیز به تکاپو انداخته است. گویی کرمانشاه سرزمین تاریخی تغییر تقدیر ملی ماست. پیش از این تمامیت ملی اگر توسط گروهکهای سیاسی و جدایی خواهان قومی به چالش کشیده میشد، در حال حاضر این نقش را بازیگران جدید عرصه نمایشی بر عهده گرفتهاند.
در هیچ کجای دنیا ملت بدون دولت قابلتصور نیست و این اجتماع نمادین برآمده از همراهی این دو است. دولت- ملت برساخته است. به قول بندیکت آندرسون دولت- ملتها «جماعتهای خیالی» هستند که بسیار شکننده و آسیبپذیرند و باید از طریق یادآوری مداوم و در قالب مناسک گوناگونی چون پرچم ملی، سرود ملی، روزهای ملی، زبان ملی، اسطورهها و تاریخ مشترک و ...، بازتولید شوند.
زلزله از طریق بر هم زدن نظم سیاسی و اجتماعی موجود، ظرفیت عظیمی برای بازتنظیم یا دستکاری روابط موجود بین برساخته دولت و ملت از خود نشان میدهد. گویی در پس زلزله، عقربههای مدنیت اجتماع به نقطه صفر خود نزدیک میشوند و باید با تلاشی دوباره به جای خود برگردند.
وقوع حوادث طبیعی یا غیرطبیعی عظیم مانند زلزله، سیل، جنگ، تحریم و ... در اکثر اوقات با در دسترس قرار دادن دشمن یا هدف واحد موجب ترمیم شکاف و فاصله موجود بین دولت و ملت و افزایش انسجام و همبستگی ملی میشود. تجربه دههها فرازوفرودهای سرزمینی ما نشان داده است که رویدادهای اینچنینی ظرفیت بازسازی انسجام و قدرت ملی را دارند.
در پسزمینه اغراق شده از نحوه توزیع امکانات و مدیریت بحران، و نیز رقابتهای جناحی برای تسویهحسابهای سیاسی، موجسواری برخی از «سلبریتی های هنری، سیاسی و اجتماعی بر آمده از فضای مجازی»، بر حادثه زلزله کرمانشاه و اعلام آمادگی آنها برای نقشآفرینی همتراز در کنار نهادهای عمومی، فراخوان برای جمعآوری اقلام و کمکهای مردمی، اعلان شمارهحسابهای شخصی، و در نهایت حضور میدانی آنها در منطقه زلزلهزده، باعث پدید آمدن بازیگران جدیدی در عرصه سیاست فرو ملی شده است که میل شدیدی به گریختن از مرکز و همزمان تودهای کردن جامعه دارند. دولت که بر اساس تقاریر ناسیونالیستی، پیشازاین بهترین خویشتن جامعه و برآمده از فضائل و اقتدار ملت بود، جای خود را، حداقل در فضای نمایشی، به سلبریتی هایی میدهد که دعوی نمایندگی بلاواسطه ملت را دارند؛ اولویتهای امدادی را مشخص میکنند، به ارزیابی فنی خسارات میپردازند، نقشههای جغرافیایی روستاها را یادآور میشوند، تاکتیکهای توزیع اقلام را تعیین میکنند و ... . این نمایندگی ملت هم نه به صورت نهادی و جمعی، مثلاً در قالب خیریهها یا سازمانهای مردمنهاد، که در قالبی کاملاً شخصی صورت میگیرد و به همین اعتبار مسیر حرکتهای نهادی و مدنی کمک به زلزلهزدگان را به سوی قالبهای شخصی و فردی سوق داده و بخشی از مردم نیز با آنها همراه میشوند. این سیاستِ برآمده از امر مجازی و نمایشی سلبریتی ها، از طریق از بین بردن امر سیاسی حاکمیتی و امر اجتماعی نهادی، توأمان دولت و ملت را نشانه رفته است و طلیعهدار یک جامعه سیاست زدوده و تودهای است. این در حالی است که چنین مداخلهای به خاطر ماهیت کوتاهمدت آن، نه تنها ظرفیت اثربخشی ماندگار ندارد بلکه در همین زمان کوتاه حضور هم، مخرب و آسیبزا خواهد بود. استیصال گزارش شده از سلبریتی ها در نحوه تخصیص منابع جمع آوری شده توسط آنها نیز حاکی از خاماندیشی حضورشان در میدان زلزله است.
قومیت همانگونه که عنصری حیاتبخش برای شکلدهی به یک هویت ملی است، همزمان در ایجاد تمایز و فرادستی گروههای مسلط فرو ملی نیز میتواند نقش برجستهای ایفا کند. میدان زلزله کرمانشاه با مؤلفههای فرهنگی چون زبان کردی، «نژاد باستانی»، روستا، فولکلور، کوهستان، و مرزنشینی، «دیگری» متمایزی را میسازد که به اعتنای غریب بودن آن میتوان فرادستی گروهها و اشخاص مرکز نشینِ جغرافیایی و فرهنگی را پرورش داد. ذیل «اخلاق اکرام و بخشش» سلبریتی، همزمان فرودستی زلزله زده و فرادستی مرکز نشین تثبیت میشود. این در حالی است که مداخله دولت و نهادهای عمومی در این عرصه نه از حیث حاتمبخشی و انساندوستی بلکه از منظر تهدید امنیت ملی و «اجتماعی بودن خطر» و بر همین اساس سهیم شدن همه دولت-ملت در رفع و مقابله با آن است. به این معنا حضور دولت نه تنها فرودستی مصیب دیدگان را نمیافزاید بلکه میتواند از طریق ایجاد مکانیسمهای توسعه، بازسازی و ادغام در کلِ ملّی، آن را تعدیل نیز نماید. سلبریتی بیش از دیگری مصیبتدیده به تصویر خود در «کلوزآپ زلزله» نیازمند است. اساساً در این همجواری و سوداگری با مصیبت عظما است که تمایز و تشخص سلبریتی به هزینه دیگری فرودست زاده میشود. سلبریتی در سرزمین ماتمزده همچون «مسافر ماجراجوی متروپل» در کشوری استعماری است که چند روزی در رویداد، چونان «وصلهای ناجور و بدقواره» حاضر است، کافی است به اعوجاج تصویر «هنرمند آوانگارد» در کنار «پیرمرد کرد روستایی» بنگرید، و به مدد این حضور سالها میتواند خاطرات انساندوستی خود را برای دیگران «از هم اکنون» بازگوید، باز کافی است سری به صفحات مجازی سلبریتی های حاضر در میدان بزنید.
سیاست سلبریتی در رخداد زلزله نشان میدهد که فقدان یا ضعف نهادهای مدنی و سیاسی پایدار موجب بلامعارض شدن دولت در سیاست داخلی نمیشود و اشکال مختلف سیاست ورزی نمایشی، توأمان میتواند امر اجتماعی مدنی و امر سیاسی دولتی را به چالش بکشد. زلزله کرمانشاه با لرزاندن سازههای سیاسی و اجتماعی ما هشداری است آشکار، تا شکنندگی پروژه ناتمام دولت- ملتسازی ایرانی را جدیتر بگیریم و برای بهبود و بازسازی ارتباط دولت و ملت و حمایت از شکل گیری نهادهای پایدار مدنی و سیاسی اقدام کنیم.
-----------------------------------------------------------------------
*دانشجوی دکترای علوم اجتماعی