به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، وقتی تالابی خشک میشود یعنی به منابع آبی توجه نداشتهایم؛ متاسفانه سالهاست که به منابع آبی شمال ایران توجه نمیشود و انگار خشک شدن تالابها امری عادی شده چراکه هر روز یک تالاب خشک میشود و مردم فقط از سر تاسف سری تکان میدهند.
برای اینکه در شمال ایران تالابی خشک نشود میتوان چند کار انجام داد، قدمهایی که میتواند به نجات و زنده ماندن تالابها حتی در تابستان هم کمک کند. قدم اول این است که به منابع آبی شمال کشور توجه کنیم؛ دیگر گذشت زمانی که میتوانستیم روی بارش باران حساب کنیم.
قدم بعدی که میتوان برای احیای تالابها برداشت مدیریت الگوهای مصرف و کشاروزی است که تاثیر بسیاری در کاهش سهم آب تالابها دارد.
شاید برای اینکه بخواهیم در مورد وضعیت بد آب شمال ایران بهخصوص گلستان صحبت کنیم لازم است به چند اتفاقی که در گذشته رخ داده است اشاره کنیم، اتفاقاتی که خشک شدن دریاچه عباسآباد با 10 هکتار مساحت شاید کوچکترین مورد آن باشد.
گلستان در گذشته به سرزمین طلای سفید معروف بود، سرزمینی پر از مزارعی که در آن پنبه کشت میشد اما با گذشت زمان و شاید عدم مدیریت صحیح و شاید بهرهگیری از محصولات پنبهای و نساجی خارجی و کاهش چشمگیر قیمت پنبه، کشاورزان برای گذران زندگیشان به کشت برنج روی آوردند؛ کشتی که مصرف آب آن چندان برابر پنبه و دیگر محصولات دیمی است.
در حال حاضر در بیش از 900 کیلومتر جنوب دریای خزر شالیزارهای برنج دیده میشوند. شالیزارهایی که بیش از هر محصول دیگر آب مصرف کرده و گستردگی و عمق کم آب باعث مصرف و تبخیر میزان قابل توجهی از آب حوزه آبریز خزر میشود. در ضمن ضربه کشت گسترده برنج تنها به کمیت منابع آبی در شمال ایران نیست بلکه به دلیل مصرف گسترده سم و کودهای شیمیایی آب مازاد و خروجی این شالیزارها مملو از کود، سم و فلزات سنگین وارد کانالهای زهکشی شده و نهایتا به رودخانه، تالاب و دریا میرسد تا بیش از گذشته به جای برنجات و بخشیدن زندگی به این زیستگاهها آنها را آلوده و مسموم کند. قطعا مصرف بیش از اندازه و چندین برابری استاندارد جهانی برنج توسط ما ایرانیها به گسترش این محصول ناسازگار شده و همه ما بهعنوان مصرفکننده بازار این کشت را توسعه و نهایتا باعث کاهش منابع آبی میشویم. اگر کمی دلمان برای تالابها میتپد باید از خودمان شروع کنیم و حداقل میتوانیم مصرف برنج یا حداقل دورریز برنجهایمان را کم کرده و در راه اصلاح سبک مصرفگرایی جامعه نقش داشته باشیم.
موضوع بعدی که بعد از تغییر کاشت زمینهای شمال ایران باعث کمآبی رودخانهها و حتی خشک شدن تالابها شده، قطع کردن درختان جنگلهای بالادست جلگه خزر است که با این کار در فصول باران میزان فرسایش خاک چندین برابر شده و تمامی این روبها از طریق رودخانه و نهرها نهایتا به تالابها رسیده و حجم بالا و غیراستاندارد رسوب میزان آبگیری تالابها و تمامی حوضچههای پاییندست را متاثر از خود میکند. شاید میزان قابل توجهی از روستاهای تحت کشت پنبه برای پخت نان و غذا به صورت سنتی از چوبپنبهزارها به جای سوختهای فصیلی و درختان جنگلی استفاده میکردند که متاسفانه این رویه هم تغییر کرده و این موضوع خود با کاهش سطح جنگلها در کنار آبادیهای کوچ و روستاها کمک میکند.
عدم تطبیق میزان تولید طبیعی آب و مصرف آن در یک حوزه آبریز شاید در کوتاهمدت نمودی نداشته باشد اما در درازمدت میتواند در ابتدا باعث کاهش تدریجی منابع روسطحی و زیرسطحی، کاهش آب مردابها و تالابها و حوضچهها و نهایتا در درازمدت کل اکوسیستم را تحت تاثیر خود قرار داده و مثل جنوب شرق کشور مشکلات اجتماعی و کوچهای اجباری ساکنین را موجب و تعادل جمعیتی مبتنیبر استعداد زیستگاهها را متاثر از خود کند.
متاسفانه تغییر سبک زندگی در جامعه مصرفگرای ما در درازمدت پس از کاهش سطح جنگلها باعث گرمتر شدن سرزمین و در نتیجه کاهش باران شده و آرام آرام تغییر اقلیم را موجب میشود.
اگر کشت و کشاورزی به درستی براساس استعداد زیستگاه انتخاب و براساس میزان آب مازاد حوزه آبریز مدیریت شود و محدوده کشتهای آبی نیز بهدلیل کاهش یا قطع مصرف کود و سم و بهرهگیری از مبارزه بیولوژیکی صورت پذیرد میتوان امیدوار بود که در میانمدت و درازمدت، کشاورز محصولی با ارزشتر و سالمتر را تولید کند، مصرف خارج از ظرفیت آب کاهش پیدا کرده و منابع آب از چالش خارج شده و زندگی سالم و اقتصاد پویا مبتنیبر کشاورزی و گردشگری به دلیل سلامت اکوسیستم در شمال ایران فراگیر شود. در این صورت شاید دیگر اخباری از خشک شدن تالاب میانکاله، تالاب گاومیشان، دریاچه الندان و لپو و سد عباسآباد بهشهر نشنویم.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که رسانهها و بهطور خاص رسانههایی با رویکرد اطلاعرسانی محیطزیستی و کشاورزی بیش از هر بخش دیگر این سرزمین نقش راهنما را دارند.
شاید فقط با پوشش اخبار این مشکلات و تکرار هر روزه و فراگیر این اخبار گوش مردم و جامعه را به اینگونه اخبار و بحرانها عادت داده و واکنش مردم نسبت به این بحرانها کاهش یافته است.
شاید هم با باز کردن درست موضوع، تاریخچه و عوامل موثر در ایجاد بحران و گفتوگو و مشورت با صاحبان مسئولیت و علم به ارائه راهحلهای موثر در رفع بحران کمک کرده و مردم را همراه و همدل به کمک گیرند و بهسوی راه مناسب حرکت دهند. سالهاست در اواخر تابستان بسته به میزان بارش فصلی در شمال ایران تالابها و حوضچههای کوچکی چون الندان و عباسآباد خالی از آب شده و با شروع فصل باران دوباره آبگیری میشوند اما چیزی که مهم است تلاش مشارکتی مجموعه دولت و حکومت و مردم برای حل معضلات کاهش و متناسب مصرف کردن آب در سرزمین زیبای ما ایران است تا بتوانیم از این گذرگاه تاریخی با خرد و همراهی تمامی ذینفعان عبور کنیم.