بازخوانی
صفبندی بنی صدر مقابل حزب جمهوری اسلامی
گروه تاریخ بنیصدر در زمان سکانداری ریاستجمهوری همواره سعی میکرد فضای سیاسی و اجتماعی کشور را در مقابل حزب جمهوری اسلامی قرار دهد تا از این طریق بتواند نزاع سیاسی و اجتماعی در کشور ایجاد کند. بنیصدر برای رسیدن به این هدف با نزدیک شدن به احزاب و گروههایی همچون نهضت آزادی و منافقین، تلاش کرد در مقابل حزب جمهوری اسلامی صفبندی کند. همین مساله باعث شده بود فضای سیاسی و حتی اجتماعی کشور دوران متشنجی را سپری کند.
جوسازیها و تبلیغات بنیصدر علیه حزب جمهوری اسلامی در حالی بود که همواره سران حزب و شخص شهید بهشتی حسننیت خود را نسبت به او روا داشتند. بهطوری که حتی پیشنهاد انتصاب بنیصدر به سمت فرماندهی کل قوا را نیز اعضای حزب جمهوری اسلامی به امام خمینی دادند. علاوهبر این پس از رسیدن به مقام ریاستجمهوری نیز او را بهعنوان رئیس شورای انقلاب انتخاب کردند.
اما بنیصدر با راهاندازی روزنامه انقلاب اسلامی بهعنوان صدای تخریب حزب جمهوری شد و از ترور شخصیت نیروهای انقلابی اندکی دریغ نکرد، بهطوری که مطالب اصلی و تیترهای مهم این روزنامه در جهت تفرقهافکنی و تخریب حزب جمهوری اسلامی بود. مثلا در صفحه اول شماره 494 این روزنامه به تاریخ سهشنبه 19 اسفند 59 در تیترهای اصلی انبوهی از مطالب علیه شخصیتهایی چون آیتالله خامنهای و شهید رجایی بود. همچنین در روز 17 شهریور 59 بنیصدر در مراسمی که به مناسبت سالگرد شهدای 17 شهریور در میدان ژاله تهران برگزار شد در سخنرانی بسیار تندی به نیروهای انقلاب حمله کرد. وی در این سخنرانی همه را دشمن خود خواند و از اقلیتی حرف زد که به ادعای او «برای استقرار حاکمیت خویش میکوشیده است و میکوشد رهبری نهادهای انقلابی را به دست گیرد. کوشیده و میکوشد تا رادیو و تلویزیون و روزنامهها را در دست گیرد و نگذارد هیچ نشریهای که مخالف باشد امکان حیات داشته باشد... .»
با این حال نیروهای انقلاب باز هم با سعهصدر و سخنان آرامشبخش و منطقی با بنیصدر برخورد کردند. آیتالله بهشتی در واکنش به اظهارات بنیصدر میگوید: «چگونگی اداره کشور را قانون مشخص کرده است، نه اینکه هرچه رئیسجمهور گفت باید اجرا شود. طبق قانون کشور دولت دارد٬ مجلس دارد و برای اجرای هر برنامهای دولت و مجلس وظایفی دارند.» آیتالله هاشمیرفسنجانی نیز گفت: «دلم میخواست آقای بنیصدر صداقت به خرج میداد و نام آن اقلیت را میگفت،من آمادهام تا دلایل خود را مبنیبر عدم توافق صددرصد با بنیصدر اعلام کنم.»
رویداد
دوقطبی کردن جامعه توسط بنیصدر با نزاع سیاسی
گروه تاریخ یکی از سخنرانیهای تفرقهافکنانه بنیصدر که منجر به زد و خورد مردم و طرفداران وی شد، سخنرانی او در 14 اسفند 59 در دانشگاه تهران بود. در این روز که همزمان با سالگرد درگذشت مصدق بود، وی با سخنانی تحریکآمیز سعی کرد بین طرفداران خود و مردم فضای دوقطبی ایجاد کند و برای رسیدن به این هدف در سخنرانی خود گفت: «شما مردم بدانيد اينهايی كه رخنه در نهادها كردهاند و شب و روز در اين نهادها، ضدرئيس جمهوری تبليغ میكنند، اينان دشمنان انقلابند. دشمنان اسلامند. نهادهای انقلابی ما بدانند كه اگر خدای نكرده پشتيبانی مردم از بين برود، انقلاب با خطر جدی روبهرو میشود. آنها بايد هميشه محبوب مردم باشند و كسانی كه در ميان آنها رخنه میكنند و به كارهايی از آن قبيل كه امروز میكنند، مبادرت ورزند دشمنان و خائنان به شما هستند.»
حین سخنرانی بنیصدر، درحالی که تنش بین جمعیت کاملا مشهود شد، وی با سخنانی تحریکآمیز سعی کرد تشنج را عمیقتر کند. وی گفت: «میگويند كه در خيابان اين چماقداران مشغول وظيفه رذالتند. آرام باشيد. خود من الان میآيم آنجا جلوی دانشگاه، الان به آنها اخطار میكنم فورا جلوی دانشگاه را تخليه كنند و اگر چنين نكردند خود من به آنجا میآيم. ترجيح میدهم كه امروز به دست تبهكار آنها كشته بشوم، بلكه رسم چماقداری در اين كشور از ميان برود. امروز اينطور كه به من گفتهاند نيروهای انتظامی را نه باتوم دادند و نه وسيله دادهاند؛ لابد اين هم جزء برنامه بوده است... اينكه رئيسجمهوری براي صحبت بيايد و عدهای با اسلحه سرد و گرم براي اخلال بيايند، اين جمهوری، جمهوری نيست كه بتواند دوام بياورد. مگر اين كه شما مردم همانطور كه عمل بكنيد كه كردند، از اين پس هم بايد به اين چماقدارها كه معلوم است چه كسانی هستند بگويم كه بدانيد و چماقهايتان را هم بشكنيد. مگر از كار مغز چه زيانی ديديد كه آن را با چماق عوض كرديد؟ به جای چماقهايتان مغزهايتان را به كار بيندازيد.»
این سخنان باعث شد به شدت درگیریها افزایش یابد. به دنبال آن طرفداران بنیصدر با سردادن شعارهای ضدانقلابی به مردم هجوم برده و به ضرب و شتم آنها پرداختند. تفرقهافکنیهای بنیصدر در 14 اسفندماه 1359 واکنش مجلس و دیگر نهادهای انقلابی را نیز به دنبال داشت. دو روز پس از این واقعه حزب جمهوری طی بیانیهای به شدت از رویه بنیصدر انتقاد کرد. اما بنیصدر چهار روز بعد باز هم بیانیهای صادر کرد و مردم را به مقاومت دربرابر مخالفانش فرخواند!
مجلس
اقدامات بنی صدر برای مقابله با مجلس
گروه تاریخ پس از آنکه مجلس، محمدعلی رجایی را به عنوان نخستوزیر انتخابات کرد، بنیصدر ساز تفرقه و اختلاف را کوک کرده و با عدم صدور حکم نخستوزیری برای رجایی، عملا در تشکیل کابینه او وقفه ایجاد کرد تا اینکه مهلت قانونی معرفی وزرا به مجلس توسط نخستوزیر به پایان برسد. او البته بهطور واضح در سخنرانیهای خود نسبت به این موضوع و تصمیمات مجلس در انتخاب نخستوزیر و رد گزینههای پیشنهادی خود واکنش نشان داده بود.
علاوه بر این مخالفت و کارشکنی بنیصدر در مقابل لوایح پیشنهادی کابینه شهید رجایی و بررسی طرحها در مجلس ادامه داشت. یکی از آن طرحها بررسی لایحه بودجه کابینه شهید رجایی بود که با مخالفتهای گستردهای از جانب طرفداران بنیصدر در مجلس مواجه شد. علاوه بر آن روزنامه انقلاب اسلامی ارگان رسمی بنیصدر هم به جوسازیها ضد لایحه بودجه دامن میزد. درواقع او با این کارشکنیها مدیریت کشور را آن هم در دوران جنگ دچار تنش میکرد.
این اختلافات باعث شد امام خمینی دستور تشکیل یک هیات سه نفره برای حل اختلاف را بدهند. هرچند شهید رجایی سعی داشت در مجامع عمومی این اختلافات را پنهان کند و روی اشتراکات تاکید داشته باشد، اما بنیصدر همچنان در مجامع عمومی با استفاده از قدرت ریاستجمهوری و فرماندهی کل قوا به نخستوزیر و کابینهاش میتاخت تا اینکه تقابلها به جایی رسید که بنیصدر علیه شهید رجایی اعلام جرم کند.
بنیصدر همچنین برای جلساتی که به جهت آشتی و هماهنگی بیشتر با حضور شهید رجایی برگزار میشد روی خوش نشان نمیداد. چنانچه آیتالله مهدویکنی در روایت یکی از این جلسات در خاطرات خود میگوید: «ما در همان موقع به خاطر اینکه تا اندازهای بنیصدر را تعدیل کنیم جلسه دعوتی داشتیم. آن وقت آقای رجایی نخستوزیر و بنیصدر هم رئیسجمهور بود. در آن جلسه اول بنیصدر آمد، بعد آقای رجایی تشریف آوردند. وقتی ایشان وارد شد ما احترام کردیم و جلوی مرحوم رجایی بلند شدیم، ولی بنیصدر اصلا تکان نخورد و حتی برنگشت به ایشان مثلا «صبحکم اللهی» بگوید. پس از اتمام نشست مرحوم آقای خسروشاهی به بنیصدر اعتراض کرد و گفت آقای بنیصدر چطور شما هیچ احترامی نگذاشتید؛ این جلسه، جلسه صلح و آشتی بود. شما وقتی ایشان وارد شد هیچ اعتنایی نکردی، بالاخره نخستوزیر مملکت است. بنیصدر گفت در فرانسه رسم نیست که رئیسجمهور به نخستوزیر احترام بکند. من گفتم آقا! اینجا فرانسه نیست، اینجا جمهوری اسلامی ایران است، فرق میکند.»
تاریخ شفاهی
توطئه برای تفرقهافکنی
گروه تاریخ سپهبد علی صیادشیرازی در آخرین ماههای ریاستجمهوری بنیصدر بر سر مواضع تفرقهافکنانه و منافقانه وی اختلافات بنیادینی با او پیدا کرد. در چنین شرایطی بنیصدر نیز درصدد وارد کردن ضربه به او برآمد.
در آن دوران، صیاد شیرازی برای برخورد با ضدانقلاب مسلح در کردستان قرارگاه شمال غرب را راه انداخته بود و بیامان با آنها میجنگید. در همین حین نامهای از فرماندهی که در آن زمان در اختیار بنیصدر بود، دریافت کرد که خواستار انحلال قرارگاه شمال غرب شده بود. صیاد شیرازی در نامهای نوشت «سرکارم میمانم و نمیروم تا از تهران و شورای عالی دفاع دستور برسد.» بنیصدر این نامه را خدمت امام برده و آن را به تمرد صیاد تفسیر کرد. پس از آن نیز بنیصدر موفق شد ضمن برکناری صیاد، دو درجه نیز او را خلع کند.
شهید صیاد درباره ریشه اختلافافکنیهای بنیصدر در آن روزها میگوید: «بعدها ریشهاش را پیدا کردم. همان موقع متوجه توطئه شدم منتها توطئه را فردی میدانستم. حالت رقابت فردی، نه توطئه خطی و گروهکی... در جبهه متوجه بودیم که شهرها، مخصوصا تهران، برخوردهایی میشود. مسئولان با هم برخوردهای سیاسی میکنند و اختلاف به مردم کشیده شود. یک جبهه را بنیصدر گرفته بود و جبهه دیگر به شهید بهشتی گرایش داشت. در حمایت از روحانیت، که در راس آنها شهید بهشتی بود و توجه دادن همه به مسائل ناامنی در منطقه شمال غرب که ما با ضد انقلاب درگیر شده بودیم، قرارگاه اطلاعیهای صادر کرد. جنگ با ضدانقلاب مثل جنگ تحمیلی نبود؛ جنگ کردستان برای ما مهمترین مساله بود. به همین دلیل دلمان میخواست در عقب جبهه وحدت و یکپارچگی باشد و حمایت شویم. اعلامیه جالبی که پدر بنیصدر را درآورده بود. اعلامیهای از طرف یک قرارگاه نظامی که وحدت و یگانگی را حفظ کنید.»
از این به بعد بنیصدر بیش از پیش به قرارگاه غرب و شهید صیاد حمله کرد و کوشید صیاد را برکنار کند. وی حتی برای تضعیف قرارگاه غرب تجهیزات نظامی هم در اختیارشان قرار نمیداد. چنانکه صیاد میگوید: «[به بنیصدر گفتم] یادم هست که از شما تقاضای هزارتا تفنگ کردم. رزمنده دارم بجنگند ولی تفنگ ندارم که به آنها بدهم. از نیروهای عشایر آمده بودند، شما هنوز لجستیک ما را تامین نکردید. آن وقت از ما انتظار دیگری دارید... بعد از صحبتهایی که من کردم دیگر هیچ کس بالای آن صحبت نکرد. جلسه حدود چهار ساعت طول کشید. بعد هم آمده به طرف قم برای زیارت. وقتی آمدم دیدم زمزمه است مبنیبر اینکه فرماندهی قرارگاه غرب را از من بگیرند...»
نیروهای مسلح
ایجاد تفرقه بین سپاه و ارتش
گروه تاریخ یکی از کارهایی که ابوالحسن بنیصدر در راستای تفرقهافکنی انجام میداد، ایجاد جدایی میان نیروهای نظامی بود. این اقدام به خصوص در روزهای سرنوشتساز و حساس جنگ تحمیلی میتوانست خسارتهای فراوانی را برای کشور به همراه داشته باشد که بعضا هم اینگونه بود. یک نمونه از تلاشهای بنیصدر به منظور ایجاد تفرقه بین سپاه پاسداران و ارتش را میتوان در جریان حصر پاوه در سال 1358مشاهده کرد.
مرضیه حدیدچیدباغ در کتاب خاطرات خود که توسط دفتر ادبیات انقلاب اسلامی (سوره مهر) منتشر شده است درباره ایجاد تفرقه میان سپاه و ارتش توسط بنیصدر در دوران حصر پاوه میگوید: «پاوه از جمله شهرهایی بود که کاملا به اشغال گروهکهای ضدانقلاب درآمده بود. حملات نامنظم یاران انقلاب نیز سودی نداشت. نقاط استراتژیک شهر و اطراف آن کاملا در اختیار ضدانقلاب بود. شهید چمران و افرادش از پیشگامان آزادسازی شهر بودند و هنگام محاصره، شهید چمران بهترین یارانش را از دست داد.
اولین گروه و سپاهی که به یاری او آمدند سپاه همدان بود. در آن زمان ما مشتاق بودیم که کاری برای رهایی تمام شهرهای کردستان از دست ضد انقلاب به ویژه پاوه انجام دهیم ولی امکانات و تجهیزات و حتی تعدادمان اندک بود. برای نبرد با دشمن، با برادرانمان و مسئولان مذاکره شد تا امکانات و تجهیزاتی بگیریم اما خیلی موثر نبود. ارتش در آن هنگام زیر نظر ابوالحسن بنیصدر بود و با سپاه همکاری نمیکرد. آنها حتی از کمکهای جزئی و فنی نیز دریغ میکردند. ما نیاز به تسلیحات و مهمات داشتیم ولی آنها از ارائه هر نوع کمکی سر باز میزدند. از یک طرف شنیدن اخبار تحکیم ضدانقلاب در برخی مناطق غرب و از طرف دیگر نبود هیچ یاری ما را به تنگنا انداخته بود.» لازم به توضیح است که بنیصدر در عملیات نصر هم تلاش کرد بین سپاه و ارتش تفرقه بیندازد.
دفاع مقدس
سقوط خرمشهر؛ نتیجه تفرقهافکنیها
گروه تاریخ خرمشهر از مهرماه 59 با حملات شدید رژیم بعث عراق مواجه شد و در چهارم آبان پس از روزها مقاومت و جانفشانی درنهایت سقوط كرد. آنچنان که از شواهد برمیآید ایجاد نفاق و جدایی میان نیروهای نظامی توسط ابوالحسن بنیصدر که در آن دوران فرماندهی کل قوا را نیز در اختیار داشت، عامل اصلی سقوط خرمشهر بود.
آیتالله عبدالله محمدی، امام جمعه وقت خرمشهر، در كتاب خاطرات خود كه توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره تاثیر تفرقهافکنیهای بنیصدر میان نیروهای مسلح و عدمهمراهی با نیروهای مدافع شهر كه در نهایت به سقوط خرمشهر انجامید، میگوید: «كمكم محاصره خرمشهر توسط نیروهای رژیم بعثی تنگتر میشد و نیروهای ما در داخل شهر در حال دفاع از خرمشهر بودند و در بیرون از شهر حضور نداشتند. ما در این مدت هرچه تقاضای كمك و نیرو میكردیم تا نیروهای ما تقویت شوند خبری از كمك نبود. در آن زمان ابوالحسن بنیصدر به اهواز آمده بود؛ ما دو نفر را مامور كردیم به اهواز بروند و با بنیصدر دیدار كنند و بگویند حداقل چند گلوله توپ و خمپاره به ما بدهد. بنیصدر هم جواب داده بود كه گلوله توپ و خمپاره مگر نقلونبات است كه به شما بدهیم؟! دوستان ما هم دست خالی برگشتند.»
آیتالله محمدی درباره دستور بنیصدر مبنیبر عدمهمراهی نیروهای نظامی با مردم خرمشهر نیز میگوید : «از طرف دیگر توپخانه اصفهان برای دفاع از خرمشهر و جلوگیری از سقوط آن عازم خرمشهر شده بود؛ اما این توپخانه در 60 كیلومتری خرمشهر متوقف شده بود. به آنها گفته بودند صلاح نیست جلوتر بروید. ما رفتیم و با فرمانده توپخانه صحبت كردیم و گفتیم پس چرا به خرمشهر نمیآیید؟ خرمشهر در محاصره است و در معرض سقوط است. گفتند چه كنیم كه به ما اجازه نمیدهند. میترسیدند بگویند بنیصدر اجازه نداده است.»