نقد و نشانهشناسی فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی
فرهادی بهمثابه اسپینوزای ایرانی
صاحبخبر - همیشه از زبان سینمادوستان شنیدهاید که فیلم را باید در سالن سینما ببینید تا عیار اصلی آن را بسنجید. وقتی فیلم خوشساخت، یکدست و منظم «فروشنده» اصغر فرهادی را با بازی شهاب حسینی و ترانه علیدوستی و بابک کریمی در سینما دیدم هنگام سکانس پایانی به ساعت خودم نگاه انداختم و سپس با تشویق بیامان تماشاگران روبهرو شدم. همین امر نشان میدهد این فیلم با مردم ارتباط مناسبی برقرار کرده است. فیلم فرهادی از چندین منظر قابل بررسی است که مهمترین آن به نظر راقم این سطور روانکاوی ژاک لاکان، نشانهشناسی و بینامتنیت ادبی و فلسفه اخلاق بین طبقات شهرنشین است. فیلمنامهای 3 پردهای با بزنگاههای طلایی فرهادی متخصص فیلمنامه است. دیگر بارها این موضوع را شنیدهاید. اما چرا او چنین ماهرانه با موضوعات بسیار ساده زندگی برخورد میکند و چرا ساختار سهپردهای فیلمنامه او همیشه موفق از آب درمیآید؟ سکانس افتتاحیه فیلم فروشنده بینظیر است و مقدمهچینی قصه و معرفی شخصیتهای او نهتنها در هالهای از ابهام صورت نمیگیرد؛ بلکه به خوبی طبقه، شخصیت و موقعیت کاراکترهای نمایشی را به منصهظهور میرساند. رعنا (ترانه علیدوستی) و عماد (شهاب حسینی) زوجی هستند که بازیگر تئاترند و عماد معلم مدرسه نیز هست. هر دو از طبقه فرهنگی و قشر متوسط جامعه هستند. آنها به دنبال خانهای کوچک برای زندگیاند و در عین حال مشغول اجرای نمایشی به نام «مرگ فروشنده» که به قلم آرتور میلر است و در همینجا «بینامتنیتهای» کلیدی فیلم رقم میخورد. آن دو وارد آپارتمانی ترک خورده، نیمهمخروبه و کوچک و فسقلی در میانه شهر درندشت تهران میشوند و آنجا را از بازیگر پولدار دیگر گروه (بابک کریمی) اجاره میکنند. در همین بین عماد یک دیالوگ کلیدی از نمایش مرگ فروشنده را میگوید: «با این شهر دارند چه میکنند چارلی؟» بحران هویت و فروپاشی انسانیت مضمون اصلی اثر آرتور میلر است که انسان گمگشته نسل سرمایهداری آمریکایی را به تصویر میکشد که با تلاشی بسیار برای کسب پول باز هم هشتش گرو نُهش است و در همین بین چندر غاز درآمد خود را صرف خیانت به همسر و خانوادهاش میکند. رعنا و عماد نماد همان زوج هستند که دستخوش تجاوز فردی میشوند که شاید باید آن را نشانه «شهوت مادیات» در عصر حاضر بدانیم. فلسفه اخلاق اسپینوزایی فلسفه اخلاقیای که برای فرهادی همیشه دغدغه اصلی است و آن را بین زوایای دوربین خود در میان راهپلههای مارپیچ به سبک و سیاق هیچکاکی و شهری با خانههای ترک خورده و در حال فروپاشی به نمایش میگذارد. باروخ اسپینوزا، فیلسوف بزرگ (۱۶۷۷-۱۶۳۲) در کتاب سترگ اخلاق خود میگوید: «اخلاق با قید قانونی و اختیار دولتی به وجود نمیآید؛ در این دنیا هیچ کس را نمیتوان با فشار و زور قانون به سعادت رساند. پند و اندرز صادقانه و برادرانه، تحصیلات و از همه مهمتر استفاده آزاد از داوری فردی، وسایل لازم این تکامل هستند. هر کس میتواند از برترین حق و اختیار آزاد داوری برخوردار شود و دین را برای خود تبیین و تعبیر کند.» حالا نگاهی به شخصیت عماد فیلم فروشنده بیندازیم که همسر او رعنا مورد تجاوز قرار گرفته است. او معلم و بازیگر تئاتر است. بنابراین به شدت در اوج قله فرهنگ قرار دارد. او فردی از طبقه متوسط شهری تهران است که درآمد اندک و زندگی سادهای دارد. عماد از روی وانت، متجاوز همسرش را پیدا میکند و حالا باید با خود تصمیم بگیرد چه کاری باید انجام بدهد. فرهادی به خوبی مانند اسپینوزا مشخص میکند هیچ چیزی از جمله، آموزش، فرهنگ، قانون و دولت نمیتواند از خشونت حاکم در زندگی بکاهد و انسان در شرایط بحرانی با این شکل زندگی شهری دچار جنون آنی میشود و از خطوط قرمز اخلاقی عبور میکند. عماد بارها با شخصیت اصلی فیلم «گاو» داریوش مهرجویی و غلامحسین ساعدی تبدیل به یک نشانه میشود. در واقع تروریسم و خشونت حاکم در زندگی آرام آرام شکل میگیرد. مانند گاو شدن مشحسن در فیلم گاو. ویلی لومان در نمایشنامه مرگ فروشنده آرام آرام از طریق سرمایهداری بیرحم مورد تجاوز قرار میگیرد. عماد نیز در تهران مورد همین تجاوز قرار میگیرد و تبدیل به «ابر نشانه» خشونت میشود. «دیگری بزرگ» در روانکاوی لاکان نشان از فرهنگ عامه و کنترل افکار عامه دارد و شخص در موقعیتهای بحرانی از همین فرهنگ عامه پیروی میکند. در فیلم «قیصر» کیمیایی قهرمانی قاتل با چاقو و در فیلم «فروشنده» قهرمانی قاتل به شکلی دیگر داریم.∎