به گزارش ایسکانیوز مجله زنان و زندگی در شماره جدید خود گفت و گویی با پوران درخشنده داشته است. مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید:
پوران درخشنده، نویسنده و کارگردان تصمیم به ساخت فیلمی با نام «زیر سقف دودی» دارد این فیلم به مشکلات دخترانی میپردازد که دوران جوانی را گذراندهاند اما ازدواج نکردهاند، او درباره این فیلم گفت: قصه فیلم «زیر سقف دودی» فقط درباره مشکلات ازدواج دختران نیست. آنها هم سهمی از این فیلم دارند اما من سهم اصلی را به خانواده دادهام. خانواده به عنوان جایی که ما در آن نفس میکشیم، شخصیتمان و توانمندیهای ما در آنجا شکل میگیرد، مهارتهای زندگی را در آن یاد میگیریم و بسیاری از چیزهای دیگری که برایمان مهم است را در آنجا پیدا میکنیم.
پس آنطور که شنیدهام «زیر سقف دودی» به مساله طلاق عاطفی هم میپردازد؟
بله، طلاق عاطفی هم از موضوعات مدنظر در این فیلم است. من در این فیلم بحث «خانواده» را مطرح میکنم به عنوان فضایی که در آن بزرگ میشویم و علاوه بر کسب مهارت و توانایی، اعتماد به نفسمان را هم از آنجا میگیریم و از آنجاست که به ما یاد میدهند چطور عزتنفسمان را حفظ کنیم. اینها مسائلی است که باید از دوران کودکی در خانواده با آنها رشد کنید و جلو بیایید تا وقتی که در موقعیتی قرار گرفتید که دوستی کفش یک میلیون تومانی خریده بود و در مقایسه با او کل درآمد خانواده شما شاید ماهی یک میلیون تومان هم نشود، نه تنها درخواست کفش یک میلیون تومانی نکنید. بلکه آنقدر مناعت طبع هم داشته باشید که کفش خودتان را بهترین کفش بدانید و آن را با اعتمادبهنفس کامل به پا کنید. اینها مسائلی هستند که خانواده به شما میدهد. اما خانوادهای که به موقعیتی رسیده که اعضای آن به خانه مانند جایی نگاه میکنند که در آنجا میخوابند، حوله و مسواکشان را پیدا میکنند و لباسهایشان را عوض میکنند تا به بیرون بروند دیگر خانواده نیستند. آنجا خانه نیست، در واقع جایی است که افراد فقط در آن حضور فیزیکی دارند و روحشان در جای دیگری حضور دارد. پرسشهای اصلی من هم از اینجا شروع میشوند اینکه چرا روح ما باید در جای دیگری باشد؟ چرا نباید انتخابهایمان از ابتدا درست باشد؟ چرا اجازه میدهیم دیگران به جای ما انتخاب کنند؟ دیگران برایمان همسر پیدا میکنند و حتی اگر دوستش نداشته باشیم میگویند: «برو، بعدا همه چیز درست میشود. مدتی با هم زندگی کنید به هم علاقهمند میشوید.» در حالی که ما فقط کمکم به هم عادت میکنیم. انگار که خانوادههای ما قرار نیست چیزهای دیگری به ما یاد دهند. آنها دختران را برای آشپزخانه و پسران را برای بیرون از خانه تربیت میکنند. در حالی که باید چیزهای مهمتری به آنها آموزش دهیم که در طول سالیان به دختران و پسران جوانمان آموزش ندادهایم، مثلا اینکه چطور به هم احترام بگذارند، چطور به هم عشق بورزند، چطور همدیگر را در آغوش بگیرند، چطور معنای مهر و مهربانی را بفهمند. آنها باید چنین مسائل و مهارتهایی را که در زندگی زناشویی بسیار مهم است از کجا یاد بگیرند؟! این همان مسالهایست که من همه تلاشم را خواهم کرد تا در این فیلم درباره آن حرف بزنم و آن را به بحث بگذارم.
در جشنواره جهانی فجر گفته بودید که همیشه سعی میکنید سوژههایتان را از مسائلی پیدا کنید که با آنها زندگی کردهاید. چقدر با سوژه فیلم جدیدتان «زیر سقف دودی» زندگی کردید و چه تحقیقاتی در این زمینه انجام دادید؟
چهار سال است که در حال تحقیق هستم و حداقل دو سال است که دارم با آن زندگی میکنم. برای پژوهشم در خصوص نوشتن این فیلمنامه با زنان، مردان، پزشکان، روانپزشکان، جامعهشناسان، استادان دانشگاه و دانشجویان رشته مردمشناسی بسیاری صحبت کردهام و همه این صحبتها مرا به اینجا رسانده که این حرف در جامعه امروز ما که به ازدواج سفید رسیده مهمتر است. در حال حاضر دهه هفتادیهای ما زیر بار ازدواج نمیروند برای اینکه میگویند خاله، عمه و عموی من ازدواجهای موفقی نداشتند، پسر میگوید من پولی برای سکه ندارم و دختر میگوید چرا پدر من باید جهیزیه بگذارد و من بعدا بخواهم به خاطرش در دادگاهها سرگردان باشم؟ اینها مسایل جدی است که نشان میدهد ما نیازمند شناخت قبل از تصمیمگیری هستیم. در واقع این چالش جدیدی است که باید با آن مواجه شویم.
ریشههای این نگاهی که نسبت به ازدواج در نسلهای جدید به وجود آمده را باید در کجا جستوجو کنیم؟
در گذشته ؛ چون ما از گذشته تا به امروز خوانش فرهنگی نکردیم و بسیار نیاز داریم که گذشته را خوانش کنیم. بالاخره چه زمانی قرار است ما مهرورزی را یاد بگیریم؟ به محض آنکه درباره مهرورزی در خانواده حرف میزنیم به ما تذکر میدهند که «عیب است!» آیا تا به حال شده پدر و مادرهایمان دستهای همدیگر را بگیرند؟ یا همدیگر را جلوی فرزندانشان ببوسند؟ تنها کاری که در فیلمها و سریالهایمان انجام دادیم این بوده که وقتی مادری میخواهد پسرش را ببوسد صحنهای خلق کنیم که فرد سومی حضور داشته باشد و او پسرا را ببوسد و او هم که حتما باید مرد باشد. بنابراین همه مشکلات ما از ریشههایی است که بازخوانی نکردیم و از چیزهایی است که به فرزندانمان یاد ندادیم.
قصه فیلم جدید شما از روی ماجرای واقعی نوشته شده است؟
نه، قصه من مجموعهای از قصههایست که در طول تحقیقاتم به آنها رسیدم.
پیش از این گفته بودید بعد از فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» می خواهید فیلمی به نام «خانم! مال معرفی کنید» بسازید که موضوع آن درباره زنانی است که هنگام طلاق برای دریافت مهریه و نفقه لازم است میزان اموال شوهر را اعلام کنند، آن فیلم به کجا رسید و چرا آن را نساختید؟
بعد از اینکه اعلام کردم میخواهم فیلم «خانم! مال معرفی کنید.» که موضوعش طلاق بود را بسازم، چهار فیلمنامه دیگر هم نوشتم اما هر کدام را که مینوشتم، آنقدر سیر تحولات اجتماعی سریع بود که من از آنها جا میماندم. بنابراین به نظرم رسید که در حال حاضر جامعهام به چیزهای دیگری رسیده، اتفاقات دیگری را لازم دارد تا بداند و درباره آن حرف زده شود. بنابراین من نباید از آن عقبتر باشم و حتی باید جلوتر از جامعهام حرکت کنم تا بتوانم آنها را پای حرفی که قرار است در فیلمم بزنم، بنشانم. «خانم!مال معرفی کنید.» فیلمی بود درباره طلاق و سرگردانی یک زن برای گرفتن مهریهاش بعد از طلاق. واقعیت این است که آنقدر دردهای اجتماعی زیاد شدهاند و مسائل مختلفی در جامعه اتفاق افتادهاند که تصمیمگیری درباره اینکه در مورد کدام مساله فیلم بسازم برایم سختتر شده است. طلاق عاطفی در جامعه ما مدتهاست که به وجود آمده، به خاطر اینکه زنان ما اگر بخواهند طلاق بگیرند نمیدانند باید برای زندگی به کجا بروند، چه کسی پذیرای آنها خواهد بود؟ خانواده؟ خانوادهای که میگوید دختر باید با لباس سفید به خانهبخت برود و با لباس سفید برگردد؟! یعنی هر چقدر هم درد و رنج داشته باشی، باز هم نمیتوانی برگردی. از تو میخواهند که فقط تحمل کنی. دختران ما از زمانی که چشم باز میکنند، اول به آنها میگویند دختر فلانی هستی، بعد که کمی بزرگتر میشوند همسر فلانی میشوند و کمی دیگر مادر فلانی. آنوقت روزی میرسد که از خودشان میپرسند خودم چه کسی هستم؟ من در کجا قرار دارم؟ چرا خودم را فراموش کردم؟ اینجا فضای دردناکی است که اگر یک زن به آن برسد، مخصوصا اگر در سن و سالی باشد که دیگر بسیاری از لحظات را از دست داده و نمیتواند چیزی را جبران کند، برایش بسیار دردناک خواهد بود. فکر میکنم فیلم«خانم! مال معرفی کنید.» جوابگوی این مسالهای که حالا میخواهم مطرحش کنم، نبود. این مساله مهمتر از آن حرف است. فیلمهایی شبیه «خانم! مال معرفی کنید.» در حال ساخته شدن هستند و چیزهای مهمتری وجود دارند که ما باید در جامعه خودمان به آنها برسیم و دربارهشان حرف بزنیم مثل نبود عشق و عاطفه، نبود دیالوگ بین آدمها. متاسفانه ما در مملکتی زندگی میکنیم که همه فقط با خودشان حرف میزنند و هیچکس با دیگری حرف نمیزند و بسیاری از مسائل که در موردشان تابوهای بزرگی وجود دارد که نمیگذارد درباره آنها با همدیگر حرف بزنیم.
در گفتوگویی مطرح کرده بودید مشکل فیلمهای سینمای ما این است که راهحلی برای مشکلات ارائه نمیدهند، آیا در فیلم جدیدتان قرار است راهحلی برای این معضل نشان دهید؟
بله، هم طرح مساله است و هم نشان دادن راهحل. در مورد این موضوع نشان دادن راهحل بسیار مهم است.
به نظرتان سینما چقدر در زمینه آسیبهای اجتماعی میتواند راهگشا باشد؟
بله، سینما اگر در آن بیحرمتی نباشد و مسائل درست مطرح شوند، میتواند بسیار راهگشا باشد. البته ما باید خطوط قرمز را هم در نظر بگیریم اما فکر میکنم چنین حرفهایی بسیار مهمتر از خط قرمزهاست. یعنی حرمتها را باید حفظ کنیم اما حرفها را هم باید بزنیم. زمانی که میبینم جامعه من به سمتی رفته که دیگر نمیخواهد زیر بار ازدواج برود وظیفه متولیان فرهنگ است که به این اتفاق فکر کنند، این مهم است که چه اتفاقی افتاده که جوانان ما زیر بار ازدواج نمیروند. ما نمیتوانیم چشمهایمان را ببندیم و صورت مساله را پاک کنیم. اگر امروز درباره آن حرف نزنیم فردا باید منتظر سونامیای از این دست اتفاقات باشیم. زمانهایی فرا میرسد که ما چیزهایی را نمیدانیم و کسی هم به ما نگفته چطور درست رفتار کنیم. مثلا زمانی که یک دختر اولین بار با مردی ازدواج میکند چه کسی به او گفته تو باید چه کاری انجام دهی؟ چه رابطهای داشته باشی؟ چه کسی به آن مرد گفته که اگر این زن در حال حاضر عکسالعمل نشان میدهد و نمیخواهد با تو رابطهای داشته باشد باید مدارا کنی، صبر پیشه کنی و راهی را بروی که همسرت را در مسیر تو قرار دهد. چون اگر به زور و ضرب بخواهد اتفاقی برای او بیفتد دچار مشکل روحی میشود که همیشه آن زن را رنج خواهد داد و باعث میشود او هیچگاه از رابطه با همسرش لذت نبرد. حتی همیشه احساس کند که به او تجاوز میشود. این مسائل را چه کسی باید بگوید؟ سینما میتواند بگوید و این وظیفه ماست که تا به امروز انجامش ندادیم و در این مورد صحبت نکردیم.
شما در فیلمهایتان همیشه به سراغ مشکلات اجتماعی میروید و خارج از فیلمسازیتان به مسائل مختلف اجتماعی واکنش نشان میدهید، مثلا در همایش کودکان، سینما و اچ.آی.وی شرکت میکنید و یا درباره اعتیاد حرف میزنید. این علاقهتان از چه دغدغههایی نشات میگیرد؟
عشق به مردم. من نسبت به آدمهای دور و اطرافم بیتفاوت نیستم. وقتی جوانی را میبینم که خلافی میکند، دغدغه من میشود. دختری را میبینم که به مسیر اشتباه میرود، دغدغه من میشود. من در این جامعه زندگی میکنم و در کنار این جامعه فیلم میسازم بنابراین نمیتوانم دردهای جامعهام را ببینم و بروم مثلا در مورد ورزش اسکی فیلم بسازم. مردم برایم ارزشمند هستند و فکر میکنم اگر بشود تغییری ایجاد کرد، اگر بشود ریشههایی را تکان داد، اگر بشود هشدار یا تلنگری به وجود آورد باید آن را انجام داد.
این دغدغهها چقدر ذهن شما را به خودش مشغول میکند؟
بسیار زیاد. حتی زمانی که به رختخواب میروم آنها همراه من هستند. بارها شده نیمهشب از خواب بیدار شدم و شروع به نوشتن کردم. من از بچگی یاد گرفتم که به آدمهای دور و اطرافم اهمیت دهم و آنها برایم ارزشمند باشند. یاد گرفتم وحدت، پیوستگی و دوست داشتن مهم است.
فیلمسازی درباره زنان چه مشکلات و خط قرمزهایی دارد؟
مهمترینش اینکه به محض آنکه شروع به ساخت فیلمی درباره زنان میکنید، شما را «فمنیست» میخوانند، با یک بار منفی. من در برابر این حرف فقط میتوانم بخندم. زمانی که شما درباره حقوق از دسترفته زنان فیلم میسازید، اسمش حرکتی فمنیستی نیست. توجه به حقوقی است که فراموش شده، از دست رفته و دیده نشده، اما متاسفانه این نگاه منفی وجود دارد. البته در پروسه کاری من و با توجه به 12 فیلمی که تاکنون ساختم مشخص شده که من چه نگاهی به زنان و مسائل آنها دارم. صحبت درباره زنان اصلا این مفهوم را ندارد که ما جنس برتر هستیم، من این را نمیگویم. چون معتقد هستم زنان و مردان باید در کنار همدیگر رشد کنند، به آگاهی برسند و اگر هر کدام از آنان از دیگری جا بماند و رشد نکند با کشمکش روبهرو میشوند. انسانها باید نه به یکدیگر بلکه به نقطه سومی نگاه کنند. این چیزی است که باید به آن برسیم.
شما فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» را ساختید، فیلمی که برای اولین بار یکی از تابوهای جامعه را میشکند، همین چند وقت پیش در بین کاربران توییتر هشتگ WhenIWas در رابطه با موضوع فیلم شما ساخته شد و در یک روز بیش از هزار توییت در این باره نوشته شد و در بسیاری از این توییتها از فیلم شما نام برده شد. نمیدانم چقدر این اتفاقات را دنبال میکنید اما بعد از گذشت چهار سال تاثیرات این فیلم را بر جامعه چطور ارزیابی میکنید؟ چقدر این موضوع (توییتها) میتواند در مقابل انگشت اتهام برخی که سینمای اجتماعی را به سیاهنمایی متهم میکنند، بازگوی حقیقت باشد؟ در اکرانهای بینالمللی فیلم چه واکنشهایی را دیدید؟
تاثیرات فیلم را عالی میبینم چون حداقل به این آگاهی رسیدیم که بدانیم چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و بهسادگی نباید هر چیزی را بپذیریم. این روزها مادران و پدران از فرزندانشان بیشتر مراقبت میکنند. شنیدهام که در آموزش و پرورش هم به این مساله بیشتر توجه دارند و درباره آن صحبت میکنند. روی سرویسهای مدارس بسیار حساس شدهاند و خواستهاند که آنها حتما آرم داشته باشند.
جریانی که در شبکه اجتماعی توییتر به راه افتاده، مانند اتفاقاتی که برای ستایش یا آن دختر نوجوان زنجانی افتاد، نشاندهنده واقعیتهای جامعه ماست. واقعیتهایی که از زیر فشارهای بسیار، اینطور بیرون میزنند و ما میفهمیم که مثلا در شهر زنجان معلمی این کار را کرده است. واقعیتهایی که از گذشتههای دور اتفاق افتاده و همچنان میافتد، اما کسی دربارهاش صحبت نمیکند. مخصوصا دخترها در این میان بسیار آسیبپذیر هستند، چیزی نمیگویند اما روحشان آسیبدیده است. پسران هم بهنوعی در وضعیت بدتری قرار دارند چون به خاطر غرورشان نمیتوانند چیزی بگویند.
واکنشها به فیلم«هیس! دخترها فریاد نمیزنند.» در اکرانهای خارجی بسیار بهتر بود چون به هر حال آنها کشورهای آزادی هستند و راحتتر حرفهایشان را میزنند. بسیار راحت درباره این مشکل صحبت میکنند یادم هست خانم نویسنده آمریکاییای بود که میگفت من تا زمانی که پدرم فوت نکرده بود نمیتوانستم در این باره کتابی بنویسم یا حتی اپرا وینفری که برنامه تلویزیونی معروف اپرا را اجرا میکند بارها درباره اتفاقاتی که در دوران کودکی برایش افتاده در این برنامه صحبت کرده است. بنابراین این مساله یک مظلومیت تاریخی برای همه است، مخصوصا کودکان و زنان که انگار وسیلهای هستند تا از آنها سوءاستفاده شود.
به نظرتان جامعه امروز ایران چه تغییری کرده است؟ آیا ظرفیت برای گفتن حرفهایی صریحتر و شکستن تابوهایی که باعث آسیبهای اجتماعی شده بیشتر از قبل وجود دارد؟
ظرفیت جامعه ما نسبت به گذشته بیشتر شده، چون امروز درباره این مسائل حرف میزنند. در حالی که تا پیش از این حرفی زده نمیشد اما حالا میخواهند که حرف بزنند. بسیاری از آقایان میخواستند جلوی باز شدن این مسائل را بگیرند، نمیخواستند چیزی منتشر یا نشان داده شود ولی شد! اما یکی از مهمترین مسالهها این است که ما با همدیگر ارتباط درستی برقرار نمیکنیم. اگر شما مطلبی روی صفحهای میگذارید باید مخالفان و موافقان بیایند و دربارهاش حرف بزنند اما این موافقان و مخالفان همدیگر را تحمل نمیکنند، به عقاید همدیگر احترام نمیگذارند و زشتترین حرفها را به همدیگر میزنند. همه این مسائل ریشهاش در خانواده است. اگر خانواده جایگاهش درست تعریف شود همه چیز در آن معنا پیدا میکند.
پوران درخشنده دوست دارد چه اتفاقی برای فیلم تازهاش «زیر سقف دودی» بیفتد؟
تغییر نگرش. احساس کنم که بعد از ساخت و اکران آن تغییری در جامعه اتفاق افتاده، مثلا گروههای متخصص در برنامههای تلویزیونی راجع به موضوع آن صحبت میکنند و آن را برای مخاطبان باز میکنند. خوانشی به وجود آید تا بفهمیم در چه جاهایی مشکل داریم و چطور باید به آنها توجه کنیم.
503502