پرده نقرهای
صاحبخبر - نگاهی به «من»، نخستین ساخته سهیل بیرقی آذر تو کیستی؟ رضا فرخی این روزها لانتوری و حواشی آن بدجوری بر سینمای ایران و گیشه سایه انداخته، آن طور که شاید باعث شود برخی فیلمهای دیگر روی پرده نقرهای کمتر مورد نقد و بررسی منتقدان قرار گیرد. یکی از این فیلمها که شاید بتوان آن را یکی از فیلمهای مطرح این روزهای گیشه دانست فیلم «من» به کارگردانی سهیل بیرقی است. فیلمی که با مشاورت عبدالرضا کاهانی ساخته شده. «من» نخستین ساخته بلند سهیل بیرقی محسوب میشود. فیلمی که در آن لیلا حاتمی متفاوت با نقشهای قبلی خود ظاهر شده است. تفاوتهای نقش آذر( لیلا حاتمی) در این فیلم از همان لحظههای اول برای مخاطب آشکار میشود. آن طور که او برعکس نقشهای گذشتهاش نه شخصیتی نجیب دارد، نه کاراکتر مثبت فیلم است و نه حتی مثل سعادت آباد و چهل سالگی یک عاشق فداکار برای خانواده است و نه یک زن جدی و مصمم مثل جدایی نادر از سیمین! حاتمی در این فیلم نقش زنی را ایفا میکند که به روایت قصه فیلم اهل باج دادن نیست، به مردها وابستگی عاطفی ندارد و یک کارچاق کن حرفهای است. هرچند که انگار ارتباطهایی هم با فراسوی مرزهای ایران دارد و همین مسأله هم سبب شده تا او نفوذ فوقالعادهای در بخشهای مختلف داشته باشد.به شکلی که از طریق آدمهایی که درایران و خارج از کشور دارد در مقابل گرفتن پول، کارهای مختلفی انجام میدهد. ازیک نفر پول دریافت میکند تا زمینش را از دست اوقاف دربیاورد، از کارگران پول میگیرد تا شرایط رفتن به فرانکفورت را برای آنها مهیا کند. در تمام این اتفاقات هم کاملاً بیرحمانه با این افراد روبه رو میشود وپول برایش مهمترین اولویت است. موضوعی که از نیمههای فیلم به دلیل تناقض این کاراکتر با تصویری که همه از لیلا حاتمی در ذهن دارند، جذاب میشود. در کنار همه این کارها او صاحب یا به تعبیر خودش مشاور یک شرکت پخش و توزیع آب معدنی هم هست. البته آب معدنی که پوششی برای توزیع مشروب در میان مشتری هاست. به هر صورت او دائماً در طول فیلم از سوی مأموران و دستگاههای اطلاعاتی مورد تعقیب قرار میگیرد و درنهایت هم از سوی کسی که تصور نمیکرد مأمور باشد به دام میافتد. سهیل بیرقی برخلاف بسیاری از کارگردانان دیگر که فیلم اول خود را با یک موضوع معمولی درام شروع میکنند سراغ چند مسأله حاشیه دار رفته است. موضوعاتی مثل توزیع مشروب در قالب یک کارخانه توزیع آب معدنی یا به نوعی جاسوسی و دور زدنهای مکرر قانون و دلالی در چند زمینه.همه اینها مسائلی است که به هر صورت جزو موضوعات به نسبت حاشیه ساز در سینمای ایران محسوب میشوند و شاید خیلی از کارگردانهای فیلم اولی علاقهای به مطرح کردن آنها در فیلم اولشان نداشته باشند. اما بیرقی سراغ این مسائل رفته است. به نظر میرسد که مخاطب قصه فیلم «من» از نیمههای فیلم با کاراکتر قصه یعنی آذر(لیلاحاتمی) ارتباط برقرار میکند، چرا که تا پیش از نیمه دوم بهدلیل ریتم کند فیلم و البته کمی سورپرایز شدن به دلیل انتخاب حاتمی برای این نقش، برقراری ارتباط کمی دشوار است. اما از جایی که آذر کمی احساسات از خود بروز میدهد قصه فضایی تازهتر به خود میگیرد که برای مخاطب به دلیل دو وجهی شدن شخصیت اصلی جذابتر میشود.آذر از اینجا به بعد یعنی در جایی که درباره ازدواج صحبت میکند و میپذیرد که برای یکی از مشتریانش (بعدها معلوم میشود این مشتری با بازی امیر جدیدی مأمور است) کاری را مجانی انجام دهد از حالت آدم مکانیکی بیاحساس خارج میشود. موضوعی که ذهن مخاطب را قلقلک میدهد و از این جا به بعد به پی بردن به لایههای درونی شخصیت آذر علاقهمندی نشان میدهد. اما این مسأله چندان طول نمیکشد، چرا که پس ازاین ماجرا خیلی زود پایان فیلم فرا میرسد. در حالی که مخاطب تصویر درستی از آذر به دست نیاورده، نمیداند بالاخره او چه کاره است. یک کارچاق کن معمولی، یا کسی که با آن سوی مرزها در ارتباط است؟او این همه نفوذ وقدرت را از کجا آورده که قادر به انجام هر کاری هست. شاید اگر بیرقی پایانی با شفافسازی بیشتر درباره پشت پردههای کارهای آذر داشت برای مخاطب جذابتر بود، چراکه در پایان مخاطب همچنان نمیتواند قضاوتی درباره قهرمان منفی داستان داشته باشد و به این ترتیب تنها باید چشمهایش را ببندد و در انتها با شنیدن موسیقی دوست داشتنی کارن همایون فر سالن سینما را ترک کند. بیرقی در خلاصه این فیلم تنها به یک جمله بسنده کرده، «آذر مارو نرقصون» و حالا مخاطبش این سؤال برایش مطرح میشود. آذر تو کیستی؟∎