شناسهٔ خبر: 15120212 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

نگاهي به شانزدهمين دوره جشنواره بين المللي نمايش عروسکي تهران (مبارک)

جشنواره‌ اي به نام کودکان، به کام بزرگسالان!

صاحب‌خبر -

سيد علي تدين صدوقي
بهتر است با اين پرسش شروع کنيم که اصولا چرا داريم 16 دوره جشنواره بين المللي نمايش عروسکي برگزار مي‌کنيم يا اصولا چرا تئاتر عروسکي نياز است، اصلا تفاوت تئاتر عروسکي با ديگر تئاترها چيست؟ عروسک به چه کار مي‌آيد؟ نام عروسک، به چه چيز نزديک است و عجين است و ما را ياد چه مي‌اندازد؟ چه ضرورتي براي تئاتر عروسکي يا نمايش عروسکي احساس مي‌شود که هر دو سال يک بار جشنواره بين المللي آن را برگزار مي‌کنيم؟
زماني که مي‌گويند عروسک، بلافاصله چه چيز به ذهنتان متبادر مي‌شود و اين نام با چه چيز قرين است؟ يا وقتي که عروسک را به يک نمايش و قصه يک نمايش اضافه مي‌کنيم، مي‌خواهيم چه چيز را بگوييم و چرا اين کار را مي‌کنيم و چه هدفي داريم؟ و دهها سوال ديگر. بايد گفت به مجرد اينکه نام عروسک را مي‌بريم همزمان با آن کودکان در نظرمان مجسم مي‌شوند. در واقع عروسک در هر شکلش خاص کودکان است و کودکان را در ذهن متبادر مي‌کند. زماني که نام جشنواره‌اي را جشنواره نمايش عروسکي مي‌گذاريم در واقع تلويحاً و مستقيم مي‌خواهيم بگوييم که اين جشنواره خاص کودکان يا کودک و نوجوان است، البته با حضور کودکان بيشتر آنها شامل مي‌شود. عروسک مال کودک است، ذاتي اوست، با کودک عجين است ولي ما را که بزرگسال هستيم ياد کودکي‌مان مي‌اندازد و به طريق اولي کودک درونمان را زنده مي‌کند. پس در هر صورتش با کودک و کودکي و زنده کردن کودکي عجين است. پس چرا سهم کودکان در جشنواره 
بين المللي نمايش عروسکي اين قدر کم است؟ به اندازه‌ اي که در تالارهاي نمايش، کودکان نمي‌توانند با کارها ارتباط بگيرند. چرا که اصلا سر در نمي‌آورند، چرا که اصولا کارها و نمايش‌ها بيشتر مال بزرگترهاي آنان است. بايد گفت 
جشنواره‌اي به نام کودکان و به کام بزرگترها! ما براي بزرگترها اين همه جشنواره‌هاي ريز و درشت داريم، پس ديگر اين جشنواره را که خاص کودکان است اشغال نکنيم و بگذاريم کودکان در اين پنج يا شش روز اندک، خوش باشند و شاد. چرا روز افتتاحيه آن قدر شلوغ بود و آن قدر کودکان به استقبال آمده بودند و در روزهاي بعدي جشنواره آن قدر حضورشان اندک شد؟ چون نمي‌توانند با جشنواره ارتباط برقرار کنند، پس ترجيح مي‌دهند تا در خانه بنشينند و کارتون نگاه کنند يا با بازي‌هاي رايانه‌اي که هديه کشورهاي غربي براي کودکان ماست سر خود را گرم کرده و بازي کنند. آنگاه ما مثلاً در جشنواره نمايش عروسکي به جاي کار کودک بايد مثلا به ديدن نمايش امير صدري بنشينيم که اصولا نه به درد بزرگتر‌ها مي‌خورد و نه کودکان! نمايشي که اصولا عروسکي هم نيست. يک تئاتر است که در آن يک عدد عروسک هم روي ميز حضور نسبي دارند. همين. موضوعش هم ربطي به جشنواره کودک ندارد.
کودکان بايد شاد باشند، بايد قصه‌هايي را ببينند که با سن و سال آنها همسو بوده و بتوانند پيام‌هايي را در حد آنان برايشان داشته باشند. قصه‌هايي که جذاب است و داراي فانتزي و پند و پيام‌هاي اخلاقي و انساني، اما به زبان کودکان و براي کودکان. 
چون سر و کار تو با کودک فتاد 
پس زبان کودکي بايد گشاد
چرا قصه‌هاي فولکلور ما آن قدر با کودکان ارتباط برقرار مي‌کنند، چرا ما خودمان در کودکي پاي قصه مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هايمان مي‌نشستيم و با جان و دل به قصه‌ هايشان گوش مي‌داديم و باز در شب‌هاي بعد هم مي‌خواستيم دنباله‌اش را برايمان تعريف کنند يا باز همان قصه را از اول بگويند؟ قصه‌اي را بارها و بارها مي‌شنيديم و خسته نمي‌شديم، همان قصه‌ها راه و روش زندگي و ارتباط‌هاي اجتماعي و ادب و اخلاق و انسانيت و محبت و عشق و ايمان و اعتقاد و... را به ما ياد مي دادند، قصه‌هايي که هنوز در خاطرمان زنده مانده است. چرا مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هايمان آن قدر خوب ما را که در آن زمان کودک بوديم مي‌شناختند و ما که حالا بزرگ شده‌ايم و به اصطلاح هنرمند هستيم و کار تئاتر مي‌کنيم نمي‌توانيم مخاطب کودک را بشناسيم و برايشان قصه‌هاي کودکانه جذاب تعريف کنيم؟ چرا اين قدر قصه‌گويي ما ضعيف است؟ چرا متون نمايشي کودکان اين قدر تکراري و ناقص و داراي ضعف‌هاي متعدد است؟ چرا نمي‌توانيم نمايش کودک بنويسيم، چرا نمي‌توانيم تئاتر کودک براي کودکانمان که نسل آينده کشور هستند، کار کنيم؟ مگر گذشتگان چه کار مي‌کردند که مثلاً قصه 
بز بز قندي را براي مان به يادگار گذاشتند، قصه ماه پيشوني، قصه حسن کچل، قصه بند انگشتي و ده ها و صدها قصه ديگر، اما ما نمي‌توانيم و نتوانستيم اين کار را بکنيم؟ آيا آنها شناختشان از کودکان بيشتر بود؟ ما که تحصيلکرده‌ايم و تئاتر خوانده‌ايم، ليساس و فوق ليسانس و دکترا و... داريم چرا نمي‌توانيم چند قصه درست و درمان و چند نمايش به درد بخور براي کودکانمان به صحنه بياوريم به گونه‌اي که بتوانند با ما و کارمان ارتباط پويا و تنگاتنگ برقرار کنند و چون ما که هنوز قصه‌هاي کودکي‌مان در يادمان مانده، قصه‌ها و نمايش‌هاي ما در يادشان بماند؟ چرا نمي توانيم چون گذشتگانمان اين مهم را به انجام برسانيم؟ مگر آنها چه مي‌کردند، که ما نمي‌توانيم؟!
آنها در عين سادگي بدون دايره و تمبک، بدون بشکن و بالا بنداز، بدون ارگ، سيني سايزر و... قصه‌هايشان را در کمال سادگي در پاي کرسي و بخاري علاءالدين برايمان تعريف مي‌کردند و ما سراپاگوش بوديم و همه آن قصه را تصوير مي‌کرديم. گرپ و گرپ و گرپ، 
بز بزقندي در بالا پشت بام خانه، گرگ بالا و پايين مي‌پريد و سمش را بر بام مي‌کوبيد و خاک در کاسه غذاي گرگ مي‌ريخت و مي‌گفت: کي خورده شنگول من، کي خورده منگول من، کي مياد به جنگ من و...
و ما همه اينها را به سادگي تصوير مي‌کرديم و تو گويي مي‌ديديم، در عين سادگي. افسوس، افسوس که ما در ورطه روشنفکرمآبي منورالفکري در افتاده‌ايم و فکر مي‌کنيم که نمايش عروسکي بايد جايي باشد براي گفتن حرف‌هاي درشت و قلمبه سلمبه، حرف‌هاي شبه سياسي، شبه فلسفي، به اصطلاح تئاتر و به زعم خودمان پيچيده، و انتظار داريم که کودکان با کار ما ارتباط برقرار کنند و از کار ما خوششان بيايد. زهي خيال باطل! به همين دليل پس از برگزاري 16 دوره جشنواره بين المللي عروسکي هنوز با ضعف در متن يا نبود متن و با نداشتن نويسنده نمايش کودک روبه رو هستيم. هنوز در زمينه کودک متن نداريم، نويسنده نداريم و... چرا؟ کجاي کار ما اشتباه بوده؟ البته فکر کنم به اين سؤال تا حدودي پاسخ داده شد. ما هنوز کودکان را نمي‌شناسيم و فکر مي‌کنيم آنان متوجه نيستند. اگر مي‌خواهيم براي کودکان بنويسيم و نمايش اجرا کنيم بايد ابتدا کودک شويم، ابتدا کودک درونمان را بيدار کنيم بعد با او به دوران کودکي برويم، با کودکان همبازي شويم، با آنان همکلام شويم و بعد شروع کنيم به اتود زدن تا بالاخره روزي بتوانيم براي کودکان نمايشنامه بنويسيم. اين شايد تنها راه باشد و البته راهي سهل و ممتنع. بايد برويم پيش مادربزرگ ها و پدربزرگ‌ها و دايي‌ها و خاله‌ها و عمه‌هايمان و يک دوره کامل در خصوص کودکان و قصه‌گويي براي کودکان در نزدشان بگذرانيم. چرا که با همه مدارک تحصيلي مان نتوانستيم اين مهم را به انجام برسانيم.
عروسک فضايي فانتزي به قصه ما مي‌دهد. جايي که بازيگر مي‌ايستد، عروسک کارش شروع مي‌شود. عروسک قصه را و شخصيت‌هاي قصه را و مفهوم قصه را تکميل کرده و بهتر انتقال مي دهد. چرا که کودک با دنياي کودک و شخصيت کودک عجين است و همسو و يک شکل، چون عروسک دروغ نمي‌گويد، صادق است، پاک است، شيرين است، فانتزي است، داراي رنگ است، متنوع است، خنده‌دار است، کاريکاتوري و کارتوني است. بزرگ است، کوچک است، زرنگ است و زيرک، اما نامرد و دغل باز و بد نيست. حتي عروسک بدجنس هم دوست داشتني است و در آخر پشيمان مي‌شود و متنبه. دنياي عروسک با دنياي بچه‌ها نزديک است و يکي است. بچه‌ها او را باور مي‌کنند، با عروسک حرف مي‌زنند، با عروسک زندگي مي‌‌کنند. عروسک مال بچه‌هاست و بچه‌ها مال عروسک و اگر قرار است جشنواره نمايش عروسکي اين گونه پيش برود که بهتر به کار بزرگترها بيايد تا بچه‌ها، پس بهتر است يک جشنواره عروسکي براي بزرگسالان در نظر بگيريم و يک جشنواره نمايش عروسکي را براي کودکان! بايد در خصوص چند و چون جشنواره 
بين المللي نمايش عروسکي مجدداً يک آسيب شناسي جدي انجام دهيم تا به بايدها و نبايدهايش پي ببريم و جشنواره اي داشته باشيم که خاص کودکان باشد و فقط مال آنها.
اما از اينها که بگذريم جشنواره امسال بخش‌هاي خوبي هم داشت. بخصوص روز اول که همه عروسکها بيرون آمده بودند و بچه‌ها شاد شاد از ديدن عروسک‌هاي بزرگ و کوچک. چند نمايش صحنه‌اي و خياباني هم خاص آنها بود. شايد بتوان گفت يکي از بهترين بخش‌هاي جشنواره که خيلي هم شلوغ بود و پرطرفدار، بخش پاتوق عروسکي بود که در آن نمايش مشارکتي با کودکان، قصه‌گويي براي کودکان و... انجام مي‌شد و بايد گفت تنها بخشي که ويژه کودکان بود همين پاتوق عروسکي بود. پدر و مادرها با زحمت بچه‌هايشان را براي نمايش‌ها در سالن‌ها مي‌آوردند اما پس از چند دقيقه وقتي متوجه مي‌شدند نمايش به درد کودکانشان نمي‌خورد و ايضاً بي‌تابي کودک را مي‌ديدند چون حوصله بچه سر رفته بود. چرا که نمي‌ فهميد براي چه او را به ديدن اين نمايش آورده‌اند، مجبور مي‌شدند با سختي بيشتر سالن نمايش را ترک کنند. بهتر است زمان جشنواره را به 10 الي 15 روز گسترش دهيم و اعلام کنيم که 5 روز اول نمايش‌هاي عروسکي ويژه بزرگسالان اجرا مي‌شود و پنج روز دوم نمايش‌هاي عروسکي ويژه کودکان. اين گونه همه تکليفشان را مي دانند و بچه‌ها هم ديگر بلاتکليف نمي‌مانند. اين جشنواره بايد ويژه کودکان باشد، شاد باشند، بخندند و حداقل در اين يک هفته سراغ بازي‌هاي کامپيوتري غربي که هديه کشورهاي غربي براي همسو کردن کودکان ما با فرهنگ و هنرشان است نروند و اين بايد سياست اصلي جشنواره بين‌المللي عروسکي باشد. اينکه اگر به تماشاي نمايش‌هاي کشورهاي ديگر مي‌نشينند قصه‌هاي فولکلور آنها را که خاص کودکان است ببينند و اين گونه به دانايي آنان افزوده‌ايم.
شايد بخشي از مشکل به هيئت انتخاب نمايش‌ها برگردد. بايد کساني براي داوري و انتخاب نمايش‌ها گمارده شوند که از هر جهت با اين مقوله حساس و ايضاً با کودک و علايق و سلايق کودکان آشنا باشند. مثلا چه کساني نمايش خياباني خورشيد و ماه را انتخاب کرده بودند؟ بيشتر به خودنمايي هيئت انتخاب مي‌ماند تا برگزيدن يک نمايش در خور براي جشنواره 
بين المللي نمايش عروسکي. چون اين نمايش را بيش از 80 درصد از بزرگسالان نفهميدند، چه برسد به کودکان يا نوجوانان! چه قدر هزينه کرده اند تا اين نمايش را براي جشنواره به تهران بياورند؟ مي‌شد با پول آن چند نمايش خوب و در خور کودک از متن تا اجرا را توليد کرد. يا چه قدر هزينه شده براي عروسک‌هاي بزرگي که شنيده‌ايم ساخته دست عروسک‌ سازهاي خارجي است البته با دستياري ايراني‌ها؟ چه قدر خرج اين عروسکها شده که پر از نقص است و پر از چاله چوله صورت‌ها تا لباس و اندام و نگاه؟ دريغ از يک عروسک دراماتيک که در نگاهش و در صورتش چيزي باشد. شما به صورت رستم با آن بيني عمل کرده و سر بالا نگاه کنيد يا صورت زال و سيمرغ و ديگر عروسکها. فقط چشمان خوبي دارند آن هم از اقلام وارداتي خارجي، حال آْنکه داريم استادي که همين چشم‌ها را بسيار ارزانتر با دست مي‌سازند و بسيار هم زنده‌تر، دراماتيک‌تر و زيباتر از آب درمي‌آيد. 
ما شنيده‌ايم براي هر دوره عروسک‌سازي در آبادان حداقل چهارصد ميليون تومان خرج ساخت اين عروسکها شده است. اگر اين درست باشد بايد گفت حداقل با کمتر از نيمي از اين پول مي‌شد عروسک‌هاي بسيار بسيار بهتر، حرفه‌اي‌تر و باشکوه‌تري ساخت که هنر دست استادان ايراني باشد. اگر هم اين مبلغ درست نيست پس لطف کرده و شفاف بگويند که چه قدر خرج ساخت اين عروسکها شده است؟ در هر حال ظاهرا شايسته سالاري و انتخاب درست در کانون عروسکي و هيئت‌هاي داوري و انتخاب و بازبيني و ... خيلي محلي از اعراب ندارد و دوست سالاري و باندسالاري و... همچون جاهاي ديگر همچنان اعمال مي‌شود. بگذريم. در هرحال به رياست اداره کل هنرهاي نمايشي، روابط عمومي مرکز هنرهاي نمايشي، رياست مجموعه تئاتر شهر و کارکنان روابط عمومي و حراست و... که جشنواره بين المللي عروسکي را در کمال آرامش و بدون هيچ تنشي به بهترين شکل ممکن برگزار کردند خسته نباشيد مي گوييم. جشنواره در کمال نظم و آرامش برگزار گرديد و اين جاي سپاس فراوان دارد. اميد که نواقص و ضعف‌هاي اين دوره در دوره بعد به نقاط قوت تبديل گردند. ان‌ شاء الله.