شناسهٔ خبر: 15100312 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران | لینک خبر

نقد و نظری بر شانزدهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی تهران- مبارک

ضیافت باشکوه اما کوتاه عروسک‌ها

صاحب‌خبر - رضا آشفته روزنامه‌نگار شانزدهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی تهران- مبارک در طول روزهای برگزاری خود در تهران، توانست با اقبال عمومی مردم روبه‌رو شود و اهالی هنر هر شب شاهد حضور تماشاگران بی‌شماری در تالارهای مربوط به این جشنواره بودند؛ حالا اما با پایان این رویداد مهم هنری، باید دو سال دیگر منتظر بمانیم تا دوباره نمایش‌های عروسکی در تهران ما را جذب خود کنند. تنها دلیل این فاصله گرفتن مردم از تئاتر عروسکی، نبودن یک تالار تخصصی است؛ در واقع هرازگاهی شدن و پراکنده بودن اجراهای برنامه‌های عروسکی در تالارهای مختلف مانع از تمرکز بر این گونه تئاتری شده است. در حالی که تئاتر عروسکی، هم افراد مستعدی دارد و هم می‌تواند همواره در کنار تئاتر صحنه‌ای، با جاذبه و خلاقیت، تماشاگران را ضمن سرگرم کردن، با اندیشه و زیبایی شناسی نابی همراه کند. با این اوصاف فعلاً تنها باید هر دوسال یکبار و به بهانه برگزاری این جشنواره منتظر نشست تا عروسک‌های دیدنی را در تهران تماشا کرد. درواقع باید برای تئاتر عروسکی سرمایه‌گذاری کلان شود و بی‌شک این حمایت‌های مادی در تثبیت این هنر تأثیرگذار مؤثر است و هزینه بر بودن این نوع تئاتر التفات به آن را اجباری می‌کند. اندیشمند و ضد فاشیسم در تئاتر عروسکی می‌شود همواره اندیشمند بود و خلاق؛ در ادامه به یکی از درخشان‌ترین نمونه‌های اندیشمندش خواهیم پرداخت که می‌تواند تعمیم پذیر باشد و خود عاملی برای ایجاد برابری‌های رایج بین تئاتر عروسکی و صحنه‌ای. نویسنده: «نویسنده» یک نمایش عروسکی با مضمونی ضد فاشیسم است. این نمایش عروسکی به‌دلیل استفاده خلاقه و نوآورانه از یک عروسک غول آسا توانست شگفتی مخاطب ایرانی را جلب کند. در نمایش نویسنده، اینکه به تاریخ معاصر نقبی زده می‌شود و یکی از وحشتناک‌ترین دوره‌ها را مرور می‌کند؛ می‌تواند بسترساز اندیشه‌ای تعمیم یافته باشد که چنین حال و هوایی این روزها در خاورمیانه حضور پر رنگی دارد و تبعیض و تکبر و تعصب کورکورانه عاملی برای برهم ریختن نظم عمومی شده است و این غافلان روزگار عناوینی چون داعش، طالبان، القاعده و مانند اینها به خود می‌دهند و حتی برخی از سرکردگان دولت‌ها نیز به انحای مختلف در این بازی ویرانگر حضور مشمئزکننده‌ای دارند، سه نویسنده که هر یک دیدگاهی داشته‌اند و امروز در نظر مردم نسبت به کنش‌ها و افعال عمومی‌شان شکل و شمایل متفاوتی دارند. انگار هر چه آنها مستقل‌تر و در واقع باورمندانه حضور داشته‌اند، در روزگار پس از خود از شکل و باور زیباتری برخوردار خواهند بود چون بازتاب عمل‌شان در آینده تمایز دهنده میزان حضورشان در میان ملت است و هر چه تأثیراتشان سازگارتر است با زمانه، بر این حضور می‌توان تصور حقیقی تری را مشاهده کرد. جو استروگرومن بر آن است با تکنیک‌های عروسکی ای که در جهان ما نوآورانه‌تر به شمار می‌آیند؛ شگفتی ساز باشد و در این راه می‌کوشد که چه در عروسک گردانی و چه در ساخت عروسک پیشتاز باشد و واقعاً همین طور است چون آن زن عروسک گردان بسیار موفق است و عروسک غول آسا نیز بسیار جلب توجه می‌کند با آنکه با کمترین حرکت ممکن گردانده می‌شود. مشت دستش باز می‌شود، لب خوانی می‌کند و چشم‌هایش باز و بسته می‌شود. ما او را به شکل سر، سینه و یک دست و به شکل خوابیده بر زمین خواهیم دید. اما در همین حد نیز می‌تواند تأثیرگذار باشد چون برای نخستین بار است که چنین پدیده نوظهوری در صحنه تئاتر ایران به نمایش درآمده است. به هر تقدیر، نویسنده ما را متوجه اکنون خودمان می‌کند که از گردونه راستی‌ها پا بیرون نگذاریم و به زمانه و انسان وفادار بمانیم چون باید در آینده با هر نوع خطایی این گونه خوار و نادم در مقابل دیگران پاسخگوی احوال‌مان باشیم. سرگرم‌کننده ها چمدان و سگ ملوس: «چمدان و سگ ملوس» به نویسندگی و کارگردانی آلبرت بیگ جانی کاری بسیار عاشقانه و ساده بود. در آن رابطه یک مرد موزیسین و یک زن رقصنده در ایستگاه قطاری در پاریس به بازی گرفته می‌شد. دو عروسک گردان به شیوه نیمه تن پوش، عروسک‌ها را به بازی می‌گرفتند و نفر سوم نیز سعی می‌کرد یا خودش باشد یا اینکه از ماسک برای بازی در نقش یک پیرمرد سوزنبان استفاده کند. مرد می‌خواست به رم ایتالیا برود و زن هم اهل روس بود و می‌خواست به مسکو سفر کند. مرد یک چمدان داشت و زن نیز یک سگ کوچک همراهش بود. مرد که عاشق زن شده بود از سفر به رم چشم می‌پوشد اما زن به مسکو می‌رود. او همچنین برای اینکه سگ را مزاحم این نزدیک شدن به زن می‌بیند، در چمدانش پنهان می‌کند. مرد هم سر آخر مجبور می‌شود که به دنبال زن برود و سوار قطار بعدی مسکو خواهد شد. در پایان و در نور موضعی سگ در چمدانی در پاریس رها شده، باقی مانده است. این تئاتر عروسکی داستانش ما را یاد طنز و سادگی روایت‌های چارلی چاپلین در کمدی‌های صامتش می‌انداخت و در آن بازیگران و عروسک گردانان به شیوه‌ای مؤثر ما را در مواجهه با عواطف و عشق به هیجان می‌آوردند. نمایشی سرگرم‌کننده و اصولی که ما را حقیقتاً با خود همراه می‌کرد و حتی لحظه‌ای هم نمی‌گذاشت که از این ماجراجویی‌ها و رفتارهای طنز چشم پوشی کنیم. سفر شگفت انگیز: «سفر شگفت انگیز» با یک کشتی آغاز شده است و انگار تماشاگران در عرشه کشتی به تماشا نشسته‌اند و یک گروه عروسکی در هنگام سفر ما را به نقاط مختلف دنیا می‌برند و این کار را عروسک‌هایی انجام می‌دهند که برگرفته از مردم ملل مختلف هستند و در آمیزش با موسیقی آن فرهنگ، لحظات شاد و مفرحی را تدارک خواهند دید. یعنی سفر در سفر انجام می‌شود و هدف آشنایی با فرهنگ‌هاست و این خود نکته‌ای است که ضمن سرگرم‌کننده بودن اتفاق می‌افتد. هرچند با این عروسک‌ها می‌شود با داستان و پیرنگ تأثیرگذاری نیز فراتر از وجه سرگرم‌کننده‌اش مواجه شد. این نکته‌ای است که در تولید آن از آن غافل شده‌اند و از وجه مهم‌تر اثر هنری که می‌تواند دامنه تأثیر را بیشتر و حتی ابدی کند، غفلت ورزیده‌اند چون توان هنری و زیبایی شناسی در القای مفاهیم و گستراندن یک پیرنگ یا ضد پیرنگ نمایشی است که در مانا شدن و حس جاودانگی اثر مؤثر است اما وقتی از آن غفلت شود، به‌سادگی می‌توان گفت که یک ساعت سرگرم شدیم و اگر حیرتی هست به واسطه زیبایی شناسی و عناصر نمایشی است و در اینجا عروسک‌های ماریونت، میله‌ای و بونراکو و حتی رومیزیی و آکاردئونی (کشویی) به بهترین نحو ممکن ساخته و گردانده می‌شوند اما هنر همیشه فراتراز شکل به جاذبه‌های درونی‌اش که دربرگیرنده داستان و اندیشه است و حتی ارسطو آن را مهم‌تر از شخصیت‌پردازی می‌داند، در جان بخشی به هر اثر مفید نمایشی حضور پر رنگی دارد. این گروه آلمانی در ساخت عروسک‌های ماریونت و بونراکو و میله‌ای استادانه عمل کرده‌اند و زیباتر اینکه در عروسک گردانی نیز پر توان و خلاق می‌نمایند. آموزش دهنده‌ها یکی از وجوه تئاتر عروسکی همانا توجه به آموزش است و باید که به نمونه‌های کاربردی این نوع تئاتر بیشتر توجه نشان داد و در این جشنواره با یک مثال بارز روبه‌رو شدیم که می‌توانست الگویی برای چنین نوع تئاتر آموزشی‌ای در نظر گرفت. فلوت زن سحرآمیز: نوری ساوای ژاپنی که در چک زندگی و کار می‌کند، توانست یک مدل اجرای عروسکی تأثیرگذار و آموزشی را با نمایش «فلوت زن سحرآمیز»، به تماشا درآورد. این نمایش 4 پاره بود که در هر بخش یک داستانک کوتاه روایت و اجرا می‌شد. نمایش با تکنیک سایه و حضور یک نوازنده فلوت و بعد بازی‌اش با یک موش آغاز شد و با همین شیوه سایه و این بار به شکل رنگی ساخت و ساز یک مجموعه آپارتمان روی درخت‌ها و سبزه‌ها (طبیعت) را دیدیم. این ویرانی طبیعت با هجمه آدم‌های بی‌فرهنگ و حیوان خو شکل می‌گیرد و آنها روش ددمنشانه‌ای را در پیش گرفته‌اند که فقط می‌بلعیدند و دنیای پیرامونشان را نیز کثیف و چرک می‌کردند. سوسک‌ها نتیجه این ویرانگری و کثافت بود. در پاره دوم او ما را به رؤیای یک ستاره نیمه تمام می‌برد که دلش می‌خواست در کنار ستاره‌ها و بویژه یک ستاره کامل و طلایی باشد. شیوه هم عروسک‌های میله‌ای بود. بعد در پاره سوم یک ماهی را می‌دیدیم که در پایان صورت مرد عروسک گردان را می‌بلعید. سرآخر نوبت به یک مجموعه کیمونو به یادگار مانده از مادر عروسک گردان ژاپنی می‌رسید، در این مدل هم که به شیوه بونراکو اجرا می‌شد ما با خاطره‌ای از این مادر آشنا می‌شدیم که در دل هر عروسک، عروسک دیگری نیز پنهان بود. این نمایش‌ها ما را با مفاهیم مهمی از جمله حفظ محیط زیست، احترام گذاشتن به والدین و مانند اینها آشنا می‌کرد که البته برای سنین کودکی و شاید بهتر است بگوییم نوجوانان می‌تواند کارکرد داشته باشد. خلاق ها تئاتر خلاق در زمینه تئاتر عروسکی بیشتر و بهتر می‌تواند نمود عینی و عملی پیدا کند چون تئاتر عروسکی می‌تواند بر فضاهای تخیلی و فانتزی تأکید کند و سیالیت فضاهای غیر واقعی و منتزع از واقعیت راحت‌تر در خدمت ایجاد تئاتر خلاقه به کار خواهد آمد. دایره: نمایش بر اساس همان روایت گری‌ها و حضور زنده و بازی با اشیا و عروسک‌ها و پخش تصاویر بر پرده بزرگتر ویدئو پروجکشن شکل می‌گیرد. بچه‌ها حضور مؤثر و گرمی دارند و با ضرباهنگ گیرا و حس و حالت جذاب لحظه لحظه درام روایتی را پیش خواهند برد. الکا هدایت، راوی و کارگردان ما را با تئاتر خلاقی مواجه می‌کند که در هر جایی می‌تواند حرکت سازنده و آینده دار به شمار آید چون این ضرورت روزگار ماست که تئاتر به دادش خواهد رسید و این خود بهترین زمینه ساز است. الکا هدایت کار بلد است چون هم می‌داند راوی چه نقش مؤثری در جذب بچه‌ها دارد و از همان ابتدا قرارداد می‌بندد که خوراکی نخورند و با صدای بلند هم با والدین‌شان حرف نزنند. بچه‌ها پیرو قراردادها هستند و می‌دانند که با یک نمایش که بسیار دوست دارند مواجه خواهند شد و مهم‌تر اینکه بازیگران و نوازندگان همسن و سال‌های خودشان هستند و دیدن این نمایش فرصتی است برای گریز از ترس پنهان در وجودشان که بتوانند با اعتماد به نفس بر حضورشان در زندگی و ارائه کارهای هنری و خلاقه تأکید کنند. ادیسه: ادیسه از کشور روسیه، به نویسندگی و کارگردانی الکسی للیاوسکی توانست این شاهکار هومر یونانی را به شیوه تئاتر خلاق اجرا کند. این شاهکار که مربوط به قرن هشتم پیش از میلاد و در زمره اساطیر ماندگار یونانیان است، این بار به شیوه‌ای موجز و مینی مالیستی توسط دو راوی- عروسک گردان و با همراه شدن عروسک‌های کوچک و کمک گرفتن از چهار بشکه سفید شده، اجرا شد. هدف این بود که آن حماسه بلند را در کوتاه‌ترین زمان ممکن اجرا کنند و موفق هم می‌شدند چون راویان عروسک‌ها را در جاهایی به بازی می‌گرفتند و جایی نیز خودشان روایتگر اصل قصه بودند و در جاهایی نیز سعی می‌کردند از آنچه لازم نیست چشم بپوشند. جوان‌ترها برخی از جوانترها هنوز به مرحله تکامل کاری نرسیده‌اند و نیازمند زمان بیشتر برای تمرین و حضور دیگران در مقام استاد راهنما هستند که بشود کارشان را به نتایج قابل قبولتری رسانید. در ادامه مثالی را برایتان می‌آوریم که در جشنواره شانزدهم حضور داشته است. دیوان تئاترال: «دیوان تئاترال» از متون ارزنده شادروان محمود استاد محمد است که در آغاز دهه 80 خوررشیدی به دست خودش در تالار قشقایی کارگردانی شده بود و این بار لادن نازی خواسته بود آن را به شیوه عروسک‌های میله‌ای در تالار اصلی اجرایش کند. باز هم تالار اصلی تئاتر شهر مناسبتی برای این عروسک‌ها و شیوه اجرایی نداشت. بین عروسک گردان‌ها و صداسازان فاصله بود که باعث می‌شد صدا بدرستی سینک نشود و در ضمن عروسک‌ها و عروسک گردان‌ها بدرستی با هم جوش نمی‌خوردند که بشود حرکات عروسک‌ها را بدرستی با رویدادها و رفتارهای مد نظر یکی دانست. متأسفانه نداشتن نور کافی و نبودن نورپردازی دقیق باعث خستگی چشم‌ها و بی‌حوصلگی مخاطبان می‌شد. این نمایش هم نمی‌تواست بیانگر یک متن ارزنده موزیکال باشد که الحق می‌شود از آن یک اجرای بالنده و تأثیر‌گذار به شیوه‌های عروسکی را به صحنه آورد که هنوز اجرای این هنرمند جوان در مراحل تمرین بود و باید که برای درآمدنش بسیار زحمت بکشد. پیشکسوت‌ها اپرای سعدی: بهروز غریب‌پور اعتبار تئاتر عروسکی ما در سطح جهانی است و اپراهای عروسکی‌اش هم‌اکنون آوازه جهانی دارد و این بار نیز با یکی از همین نمونه‌هایش در جشنواره شانزدهم حضور داشت. سعدی هم یکی از مفاخر ملی و فرهنگی ماست که زندگی و ادبیاتش در این روایت عروسکی و موسیقایی می‌تواند برای هر تماشاگری در چهار گوشه دنیا دیدنی باشد. سفرنامه طیاره خانم: هما جدیکار از استادان دانشگاهی است که سال‌ها در ترویج تئاتر عروسکی در میان دانشجویان فعالیت داشته است و هرازگاهی نیز در صحنه آثارش را مطرح می‌کند و این بار نیز با سفرنامه طیاره خانم به‌دنبال ایجاد ارتباطی بهتر با دانشجویانش و علاه بر ایشان، با مردم بوده است. کوزه عسل نیست: این نمایش از آخرین آثار عادل بزدوده، از قدیمی‌های تئاتر عروسکی ایران است. معلوم نبود این نمایش برای کودکان است یا بزرگسالان؛ تنها به این دلیل که مضمون مطرح شده در این نمایش هنوز به چارچوب درستی از یک درام نرسیده است و نمی‌تواند برای مخاطبش معلوم کند که آیا دزدی بد است یا خوب؟ برای اینکه خرس مهربان می‌پندارد دزد است اما همواره کارهای خوب می‌کند. برای همین حیوان‌های جنگل نمی‌گذارند جنگل را ترک کند. در حالی که او همه را متهم به دزدی می‌کند اما معلوم می‌شود که خوابگرد است و شب‌ها علاوه بر کوزه عسل‌های خودش، آذوقه مورچه‌ها و جوجه کلاغ‌ها را به درون غاری می‌برده است. بنابراین این وضعیت هم مخاطب خردسال و هم بزرگسال را بلاتکلیف نگه می‌دارد. علاوه بر ضعف عمده‌ای که در متن بارز است، عروسک گردانی شکل درستی به خود نگرفته بود و حتی صدای عروسک گردان‌ها در پشت پاروان گوش‌ها را اذیت می‌کرد و براحتی ما را متوجه دیالوگ‌ها و اتفاقات نمی‌کرد. در ضمن تالار اصلی هم برای پیوند گرفتن با نمایش اصلاً مناسب دیده نمی‌شد. فقط بخش سایه که روایت‌ زنبورهای عسل بود و ترانه‌ها تا حدی بچه‌ها را جذب می‌کرد هر چند خود ترانه‌ها نیز به لحاظ معنا و آهنگ هم دچار اشکالات‌ریزی شده بودند.