به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، نهم شهریورماه مصادف است با سالگرد زلزله فردوس در سال ۱۳۴۷؛ حادثهای که پس از وقوع آن، حضرت آیتالله خامنهای به همراه دیگر امدادرسانان به یاری زلزلهزدگان منطقه شتافتند.
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMNEIR.IR تصویری از دستخط رهبر انقلاب در ابتدای قرآن یکی از اهالی فردوس که پس از امداد و نجات مردم منطقه نگاشته شده بود را به همراه گزارشی کوتاه از این واقعه منتشر میکند.
متن دستخط:
برای پایدار بودن خاطره این روزها و شبهای دشوار که با همهی تلخی، آموزنده است.
سیدعلی خامنهای ۴۷/۷/۲۱
پایگاه امدادی روحانیت
ساعت ۲ بعدازظهر روز شنبه ۹ شهریور ۱۳۴۷ استان خراسان لرزید. مرکز زلزله در کاخک، بخش مرکزی شهرستان گناباد بود. این زلزله که به زلزله دشت بیاض و زلزله فردوس نیز شهرت یافت، منشا تحرکات مردم منطقه گردید. «وقتی زلزله پیش آمد، ما از فرصت استفاده کردیم، با بعضی از دوستان تماس گرفتیم. گفتم میخواهیم برویم فردوس. بعضی از دوستان استقبال کردند. آقای طبسی، آقای هاشمینژاد و گروهی از بازاریان علاقمند و عدهای از طلاب، ۱۰ الی ۱۵ تا ماشین و ۷۰ الی ۸۰ نفر آدم راه افتادیم و به طرف منطقه زلزلهزده رفتیم.»
نام کاروان، «پایگاه امدادی روحانیت» بود. هر باری که از مشهد میرسید به این پایگاه ملحق میشد. ظرف سه روز ۱۲ کامیون کالا از راه رسید. دستگاه امنیتی خراسان از این تحرکات ناخشنود بود. میدانست که فعالیت امدادی روحانیون نه تنها عوایدی برای حکومت ندارد، بلکه آنان با استفاده از این فرصت، ضعف کمکهای دولتی را به رخ مردم منطقه خواهند کشید.
خمینی یا خامنهای؟
آنچه برای مردم زلزلهزده مهم بود، رسیدن به مواد اولیه خوراک و اسباب ابتدایی زندگی بود. اما همان مردم خمینی را میشناختند. نام او را شنیده بودند. در آن چند روزی که روحانیان کمکرسان مشهدی در منطقه زلزلهزده بودند، نام او را میبردند. گمان میبردند همو وارد منطقه شدهاست. «اوایل که ما آنجا رفته بودیم، تقریباً حدود ۱۰ الی ۱۵ روز مردم اسم مرا با اسم امام خمینی اشتباه گرفته بودند. میگفتند آقای خمینی آمده و یک گروهی از دهات و راههای دور میآمدند که آقای خمینی را ببینند. در آنجا کاملاً معلوم بود که آقای خمینی ماه همه است و این طور نیست که ما فقط آقای خمینی را دوستش بداریم. در دهات آنجا و حتی در روستاهای دوردست آقای خمینی اسمش یک اسم محبوب است. بالاخره اسم من [= خامنهای] جا افتاد و مردم شناختند.»
آقای خامنهای تا کی در فردوس ماند؟ تا دو ماه بعد. اما سندها میگویند که او ۴۵ روز پس از حضور در منطقه پا را از کمکرسانی مادی به زلزلهزدگان فراتر گذاشت و گاه برای آنان سخنرانی کرد که به مذاق ناظران حکومتی خوش نیامد.
زمینهسازی برای کار و معیشت مردم
با این که پس از دو ماه فعالیت، در اوایل آذر به مشهد بازگشت، اما زلزله فردوس، حادثهای دنبالهدار بود و بر هیچیک از جملات این فاجعه نقطه پایان گذاشته نشد. آقای خامنهای و دوستانش همچنان موضوع را پیگیری میکردند. از آن جمله بود خرید نخ و پشم برای قالیبافی و تقسیم آن میان بیش از دویست خانواده زلزلهزده. «این کار از نظر [من] این حُسن بزرگ را داشت که مردم آنجا را به کار وادار میکرد و از صدقهگیری آنان و عادت به استفاده از هدایای مردم جلوگیری مینمود.»
«زلزله دشت بیاض و فردوس، دو زلزلهی پیاپی بود که در دو روز منطقهی دشت بیاض، کاخک و فردوس را ویران کرد. زلزلهی نخست، به شدت ۷٫۳ ریشتر و در ساعت ۲:۱۷ بعد از ظهر ۹ شهریور ۱۳۴۷ دشت بیاض، خضری، کاخک و روستاها و شهرهای اطراف را لرزاند. فردای آن روز، صبح ۱۰ شهریور ۱۳۴۷، شهر فردوس با زلزلهای به بزرگی ۶٫۴ ریشتر ویران شد.
این زلزله، همچنین با نامهای زلزلهی فردوس، زلزلهی کاخک و زلزلهی جنوب خراسان هم شناخته میشود.»
∎
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMNEIR.IR تصویری از دستخط رهبر انقلاب در ابتدای قرآن یکی از اهالی فردوس که پس از امداد و نجات مردم منطقه نگاشته شده بود را به همراه گزارشی کوتاه از این واقعه منتشر میکند.
متن دستخط:
برای پایدار بودن خاطره این روزها و شبهای دشوار که با همهی تلخی، آموزنده است.
سیدعلی خامنهای ۴۷/۷/۲۱
پایگاه امدادی روحانیت
ساعت ۲ بعدازظهر روز شنبه ۹ شهریور ۱۳۴۷ استان خراسان لرزید. مرکز زلزله در کاخک، بخش مرکزی شهرستان گناباد بود. این زلزله که به زلزله دشت بیاض و زلزله فردوس نیز شهرت یافت، منشا تحرکات مردم منطقه گردید. «وقتی زلزله پیش آمد، ما از فرصت استفاده کردیم، با بعضی از دوستان تماس گرفتیم. گفتم میخواهیم برویم فردوس. بعضی از دوستان استقبال کردند. آقای طبسی، آقای هاشمینژاد و گروهی از بازاریان علاقمند و عدهای از طلاب، ۱۰ الی ۱۵ تا ماشین و ۷۰ الی ۸۰ نفر آدم راه افتادیم و به طرف منطقه زلزلهزده رفتیم.»
نام کاروان، «پایگاه امدادی روحانیت» بود. هر باری که از مشهد میرسید به این پایگاه ملحق میشد. ظرف سه روز ۱۲ کامیون کالا از راه رسید. دستگاه امنیتی خراسان از این تحرکات ناخشنود بود. میدانست که فعالیت امدادی روحانیون نه تنها عوایدی برای حکومت ندارد، بلکه آنان با استفاده از این فرصت، ضعف کمکهای دولتی را به رخ مردم منطقه خواهند کشید.
خمینی یا خامنهای؟
آنچه برای مردم زلزلهزده مهم بود، رسیدن به مواد اولیه خوراک و اسباب ابتدایی زندگی بود. اما همان مردم خمینی را میشناختند. نام او را شنیده بودند. در آن چند روزی که روحانیان کمکرسان مشهدی در منطقه زلزلهزده بودند، نام او را میبردند. گمان میبردند همو وارد منطقه شدهاست. «اوایل که ما آنجا رفته بودیم، تقریباً حدود ۱۰ الی ۱۵ روز مردم اسم مرا با اسم امام خمینی اشتباه گرفته بودند. میگفتند آقای خمینی آمده و یک گروهی از دهات و راههای دور میآمدند که آقای خمینی را ببینند. در آنجا کاملاً معلوم بود که آقای خمینی ماه همه است و این طور نیست که ما فقط آقای خمینی را دوستش بداریم. در دهات آنجا و حتی در روستاهای دوردست آقای خمینی اسمش یک اسم محبوب است. بالاخره اسم من [= خامنهای] جا افتاد و مردم شناختند.»
آقای خامنهای تا کی در فردوس ماند؟ تا دو ماه بعد. اما سندها میگویند که او ۴۵ روز پس از حضور در منطقه پا را از کمکرسانی مادی به زلزلهزدگان فراتر گذاشت و گاه برای آنان سخنرانی کرد که به مذاق ناظران حکومتی خوش نیامد.
زمینهسازی برای کار و معیشت مردم
با این که پس از دو ماه فعالیت، در اوایل آذر به مشهد بازگشت، اما زلزله فردوس، حادثهای دنبالهدار بود و بر هیچیک از جملات این فاجعه نقطه پایان گذاشته نشد. آقای خامنهای و دوستانش همچنان موضوع را پیگیری میکردند. از آن جمله بود خرید نخ و پشم برای قالیبافی و تقسیم آن میان بیش از دویست خانواده زلزلهزده. «این کار از نظر [من] این حُسن بزرگ را داشت که مردم آنجا را به کار وادار میکرد و از صدقهگیری آنان و عادت به استفاده از هدایای مردم جلوگیری مینمود.»
«زلزله دشت بیاض و فردوس، دو زلزلهی پیاپی بود که در دو روز منطقهی دشت بیاض، کاخک و فردوس را ویران کرد. زلزلهی نخست، به شدت ۷٫۳ ریشتر و در ساعت ۲:۱۷ بعد از ظهر ۹ شهریور ۱۳۴۷ دشت بیاض، خضری، کاخک و روستاها و شهرهای اطراف را لرزاند. فردای آن روز، صبح ۱۰ شهریور ۱۳۴۷، شهر فردوس با زلزلهای به بزرگی ۶٫۴ ریشتر ویران شد.
این زلزله، همچنین با نامهای زلزلهی فردوس، زلزلهی کاخک و زلزلهی جنوب خراسان هم شناخته میشود.»
نظر شما